۱۹۸۶۹۹
۲۳۰۹
۲۳۰۹

روانشناسی شخصیت نوزاد، چگونه شکل می گیرد؟

به گفته عده‌ای از روان‌شناسان، شخصیت از ابتدای تولد تا خاتمه عمر در حال شکل گرفتن و تکامل است.

آیا رشد شخصیت در دوران شیرخوارگی صورت می‌گیرد؟ چطور در رشد بهتر شخصیت کودک شیر خواره‌ام دخالت کنم؟
شخصیت، جذاب‌ترین، پیچیده‌ترین و مهم‌ترین مبحث دانش روان‌شناسی به شمار می‌رود. به گفته عده‌ای از روان‌شناسان، شخصیت از ابتدای تولد تا خاتمه عمر در حال شکل گرفتن و تکامل است و به همین دلیل هیچ‌گاه نمی‌توان از آن به عنوان حالتی ثابت و غیرقابل تغییر سخن گفت. البته بحث رشد شخصیت در کودک شیرخواره و نوزاد، بحث پیچیده‌ای است و تصویر واضحی از آن در اختیار ما قرار نگرفته است. به طور مثال، آلپورت نوزاد را به صورت موجودی کاملاً لذت‌جو، مخرب، ناخوشایند و غیراجتماعی، کاملاً خودخواه، ناشکیبا و وابسته توصیف می‌کند. مواد خام ژنتیکی جسم، خلق و خو و هوش در او وجود دارند، اما در دوران نوزادی، چیز کمی وجود دارد که بتوان آن را شخصیت نامید. نوزاد مطابق سائق‌ها و بازتاب‌های خود که با کاهش تنش و افزایش لذت در ارتباط هستند، عمل می‌کند. نوزادی، اولین مرحله رشد روانی ـ اجتماعی است، دوره‌ای که تقریباً سال اول زندگی را دربرمی‌گیرد و با مرحله دهانی رشد فروید برابر است. این دوره، از تولد شروع می‌شود و تا زمانی که کودک معمولاً در 18 تا 24 ماهگی به صورت شمرده صحبت کند، ادامه می‌یابد. به عبارت دیگر دوره شیرخوارگی یا نوزادی به بخشی از زندگی کودکی گفته می‌شود که از تولد تا زبان باز کردن ادامه دارد و به خاطر عدم توانایی سخن گفتن، این دوره را می‌توان دوره پیش‌کلامی نیز نامید.
نخستین جنبه‌های تفاوت شخصیتی، از آغاز تولد در میان نوزادان مشاهده می‌شود. واضح‌ترین این تفاوت‌ها در میزان رشد جسمی در هنگام تولد است. نوزادانی که زودتر از ۹ ماه به دنیا می‌آیند، یا در هنگام تولد کمتر از ۵/۲ کیلو وزن دارند، نارس محسوب می‌شوند و نیازمند مراقبت‌های ویژه هستند تا در برابر عفونت‌ها، تغییرات درجه حرارت و فشار روانی مادر به سازگاری و رشد مناسب برسند. یکی از تغییرات آشکار و قابل توجه در سال اول زندگی در رشد جسمانی کودک روی می‌دهد. قد نوزادان معمولاً بین ۴۸ تا ۵۰ سانتی‌متر و وزن آن‌ها حدود ۷/۲ تا ۸۵/۳ کیلوگرم است. در ۱۲ ماه اول زندگی، حدود ۵۰ درصد به قد کودکان و ۲۰۰ درصد به وزنشان افزوده می‌شود. تغییرات قد و وزن در ۲ سال اول زندگی سریع است. افزایش چربی در حدود ۹ ماهگی به اوج خود می‌رسد و به بچه کمک می‌کند دمای ثابت بدن را حفظ کند، در حالی که رشد عضله کند و تدریجی است. رشد اندام‌های بدن از گرایش‌های سری ـ پایی و مرکزی ـ پیرامونی تبعیت می‌کند که موجب تغییر در تناسب‌های بدن می‌شود. مغز و مناطق مختلف قشر مخ، به همان ترتیبی که توانایی‌های گوناگون در کودک نمایان می‌شوند، رشد می‌کنند. نوزاد بیشتر وقت خود را صرف خوابیدن می‌کند و هنگام خواب با آرامش تمام استراحت می‌کند. گریه، از ویژگی‌های آشکار نوزادان است و شیوه خاص آن را، حتی در پنج روز اول زندگی، می‌توان به خوبی مشاهده نمود. نوزادان در هفته‌های اول زندگی اشیایی را که در فاصله ۲۰ تا ۲۲ سانتی‌متری قرار گرفته‌اند می‌توانند ببینند و صدای زیر و بم را از یکدیگر تشخیص می‌دهند. رشد حرکتی در دوران کودکی، مثال خوبی از عملکردهایی است که به توالی همگانی زیست‌شناختی در دستگاه عصبی مرکزی بستگی دارند. در سال اول زندگی، کودکان می‌توانند بدون کمکم دیگران بنشینند، سپس سینه‌خیز و بعد از آن به طور طبیعی راه بروند. هرچند این توانایی‌ها به توالی مزبور بستگی دارند، ولی داشتن امکان برای تمرین مهارت‌های حرکتی نیز در آن موثر است. به طور کلی، زمان ظاهر شدن عملکردهای حرکتی کودک مانند راه رفتن، باهوش یا حتی رشد جسمانی بعدی کودک ارتباطی ندارد و نمو حرکتی زمانی به انجام می‌رسد که کودک به سطح رشد لازم برای تحقق پاره‌ای از فعالیت‌ها ریده باشد و رفتارهای بازتابی ابتدایی در او کمتر شده باشد.
رشد شناختی، در سال اول زندگی در قلمروهای مختلفی بروز می‌کند که از میان آن‌ها چهار قلمرو اهمیت خاصی دارند. اولین توانایی «ادراک» است. کودک خردسال می‌تواند اشیا و کیفیات آن‌ها مانند، رنگ، عمق و شکل را ادراک کند. دومین توانایی «توانایی تشخیص اطلاعات» است. کودکان قادرند محرک‌هایی را که به هم شباهت دارند، ولی یکسان نیستند تشخیص دهند، مانند تصاویری تکراری از یک چهره را که از زوایای مختلف دیده می‌شود. سومین توانایی، «رده‌بندی» یعنی گروه‌بندی اشیا یا امور بر اساس مشخصه‌های مشترک است. برای مثال در سن یک سالگی، کودکان احتمالاً اشیا را برحسب رنگ رده‌بندی می‌کنند. چهارمین توانایی شناختی کودک در سال اول زندگی «افزایش حافظه» است. کودکان خردسال می‌توانند محرکی را که قبلاً دیده‌اند تشخیص دهند و همچنان که بزرگ‌تر می‌شوند محرکی را که قبلاً با فاصله زمانی طولانی‌تری دیده‌اند تشخیص خواهند داد. مطالعاتی که در این زمینه انجام شده به میزان دلبستگی کودکان به مادرانشان می‌پردازد. نظریه‌پردازان چنین مطرح کرده‌اند که نوزاد انسان به طور ژنتیکی آماده است تا به افرادی که از او مراقبت می‌کنند دلبسته شود و این دلبستگی‌ها باعث سازش بیشتر او با محیط می‌شود. بدین ترتیب کودک به دلیل دلبستگی به والدین خود، ارزش‌ها و معیارهای افرادی که از او مراقبت می‌کنند را می‌پذیرد. شدیدترین دلبستگی‌ها زمانی ایجاد می‌شود که مراقبت‌کننده در برابر حرکات و رفتار کودک، حساس و پاسخگو و حامی او باشد. در این دوره تقریباً همه علایم هیجان‌های اصلی در کودک وجود دارد. لبخند اجتماعی بین 6 تا 10 هفتگی و خنده تقریباً بین 3 تا 4 ماهگی نمایان می‌شود. خشم و ترس، مخصوصاً به صورت اضطراب غریبه در نیمه دوم یک سالگی افزایش می‌یابد و توانایی پی بردن به احساسات دیگران در سال اول بیشتر می‌شود. همچنین کودکان، بین 7 تا 10 ماهگی، حالت‌های صورت را به گونه طرح‌های سازمان‌یافته، درک می‌کنند و در اواسط سال دوم، می‌فهمند که واکنش‌های هیجانی دیگران با آن‌ها فرق دارند.
سخن گفتن، ازجمله مهارت‌های جنبشی کودکان به شمار می‌آید و اکثر آن‌ها از ۱۲ ماهگی به بعد زبان را برای بیان خواست‌ها و نیازهای خود به کار می‌برند، هرچند که بعضی از کودکان تا ۲ سالگی هم قادر به سخن‌گویی نیستند. در این دوره قدرت تقلید و ایجاد صدا در کودک بسیار زیاد است و اگر از پیشرفت محروم بماند ممکن است بعدها به اختلال‌های گفتاری دچار شود. البته باید توجه داشت که در آغاز سخن گفتن، زبان کودکان همواره تأیید نمی‌شود، بلکه در سطح فردی یا خودمحور صورت می‌گیرد. این دوره از کودکی با زبان اوتیستیک مشخص می‌شود، یعنی زبان خصوصی‌ای که برای دیگران معنی چندانی ندارد. ارتباط اولیه به صورت جلوه‌های صورت و به صدا درآوردن واج‌های مختلف بیان می‌شود که هر دو آن‌ها از طریق تقلید آموخته می‌شوند و سرانجام ژست‌ها و صداهای گویایی، برای کودک همان معنایی را پیدا می‌کنند که برای دیگران دارند. این ارتباط، علامت شروع زبان نحوی و پایان دوره نوباوگی است. نوزاد در هفته‌های اول بعد از تولد، در تعامل میان مادر و نوزاد، کاملاً منفعل و کنش‌پذیر نیست. در سه ماهه اول زندگی و شاید هم قبل از آن، نوزاد فعالانه با مادر خود در تماس است و با حرکت‌ها و ژست‌های خاص، از قبیل تعقیب حرکت‌های مادر با چشم، لبخند زدن، گریه کردن و نظایر آن، توجه مادر را به خود جلب می‌کند. نقش مادران در این دوره دارای اهمیت فراوانی است. به طوری که جدایی کودک از مادر اثرات ناگوار روانی را در پی دارد. از عوامل حیاتی مهم در طول این دوره کسب محبت کافی و امنیت در درجه اول از سوی مادر است. اگر کودک در برآورده کردن این نیازها موفق باشد، رشد روانی مثبتی خواهد کرد و شخصیت وی شکل خواهد گرفت.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.