مدیریت رفتار کودکان، سخت بگیریم یا آسان؟
مدیریت و انضباط رفتار کودک توسط والدین به عنوان موضوع مورد بحث در هر توصیفی از اختلالات عاطفی رفتاری کودکان مطرح میشود.
مدیریت و انضباط رفتار کودک توسط والدین به عنوان موضوع مورد بحث در هر توصیفی از اختلالات عاطفی رفتاری کودکان مطرح میشود. در این مبحث نگاه کلی بر یافتههای موجود دربارهی مدیریت کودکان خواهیم داشت. ولی نکتهی مورد توجه، نقش ارتباطات خانواده در پدید آمدن نوعی اختلال است که معمولا در مباحث مربوط به عوامل خانوادگی مد نظر قرار میگیرد: رفتار تکانشی ، پرخاشگرانه و برون ریزی که معمولا آن را " اختلال سلوک" مینامند. در واقع ، ما دربارهی تاثیرات رفتار انضباطی والدین بر رفتار اغتشاش گرایانه ، سرکش و پرخاشگرانه کودکان بیش از تاثیرات رفتار والدین براضطراب ، ترس و افسردگی کودکان اطلاعات داریم.
تاثیرات شیوههای انضباطی پیچیدهاند. این تاثیرات بدون در نظرگرفتن ویژگیهای رفتاری کلی والدین و کودکان و استرس موجود در خانواده بسیار غیرقابل پیش بینی هستند. با وجود این ، ما میتوانیم تعدادی رهنمودهای انضباطی کلی پیشنهاد کنیم که براساس آن والدین میتوانند ازانواع ارتباطاتی که تحقیقات انجام شده آنها را اشتباه میدانند اجتناب کنند. این رهنمودها در تمامی گروههای فرهنگی عملی هستند. برای مثال الیری ۱۹۹۵ در رفتار مادران کودکان ۲ تا ۴ ساله سه اشتباه را تشخیص داده است : آسان گیری ، واکننش افراطی و لفاظی .
آسان گیری به معنای کوتاه آمدن ، عدم اجرای مقررات و ارائه ی تقویت مثبت برای رفتار نادرست کودک است. واکنش افراطی شامل عصبانیت، خودخواهی و تحریک پذیری است.
لفاظی به معنای تمایل به ارتباطات لفظی طولانی مدت دربارهی رفتار نادرست کودک است. حتی وقتی صحبت کردن کاملا بی اثر است. والدین میتوانند نسبت به کودکانشان بسیار مهربان ولی درعین حال در تربیتشان ناموفق باشند. به این دلیل که اغلب والدین قادر نیستند محدودیتهای ثابت، محکم و آشکاری برای کودکان در نظر بگیرند. یا تمایلی به این کار ندارند . اینگونه والدین ممکن است از سرزنشها و توبیخهای طولانی مدت با تاخیر و آرام (ولی نسنجیده ) استفاده کنند که در واقع رفتار کودک را بدتر میکند. بعضی والدین مرتکب اشتباه استفاده از توبیخهای شدید میشوند ولی وقتی رفتار کودک شایسته هست توجه چندانی به آن رفتار خوب ندارند. محققان دو بعد اصلی انضباط را مطرح کردهاند: " پاسخ دهی " که شامل صحبت ، ارتباط متقابل و دلبستگی میشود و " سختگیری" که شامل نظارت، کنترل قاطع و پیامدهای منفی و مثبت برای رفتار میشود. والدینی که مدیریت درستی برای کودکانشان دارند تاحد زیادی هم پاسخ ده و هم سختگیر هستند. در واقع این نوع والدین برای کودکانشان سرمایه گذاری میکنند. به طور خاص، والدینی که روشهای انضباطی کارآمدی دارند نسبت به نیازهای کودکانشان حساس هستند.
با آنها همدلی میکنند و به آنها توجه نشان میدهند. این والدین نوعی ارتباطات دو جانبه و مثبت با کودکانشان برقرار میکنند و محبت و رابطهی متقابل، اساس دلبستگی وعاطفی ویکی شدن بزرگسالان و کودکان است. ولی درعین حال این والدین موفق خواستههایی از کودکانشان دارند. آنها رفتار کودکان را به دقت کنترل میکنند و بسته به سن کودک نظارت دقیق و مناسبی اعمال میکنند آنان به جای تلاش برای فریب کودک یا تحمیل خواستههای خود مستقیم و قاطعانه با رفتار نادرست کودک برخورد میکنند آنها دستورالعملها و خواستههای آشکاری را با رفتاری قاطعانه و غیر خصمانه اعمال میکنند و برای رفتار کودک که به شکل نادرست هست پیامدهای منفی بدون خشونت در نظر میگیرند.
از طرف دیگر برای رفتار درست کودک تقویت کنندههای کودکی به شکل تعریف و تمجید، تشویق و دیگر پاداشها ارائه میدهند شیوهی انضباطی والدین که هم پاسخ ده و هم سختگیرباشد شیوهی مقتدرانه نامیده میشود. در مقابل شیوه مستبدانه که سختگیری بدون پاسخ دهی است.این شیوه بهترین تاثیر را بر رشد و رفتار کودک دارد. شیوهی مقتندرانه بین آنچه از کودک خواسته میشود و آنچه به کودک داده میشود تعادل ایجاد میکند و این تعادل میتواند ویژگی اصلی شیوهی انضباطی کارامد والدین در فرهنگهای مختلف باشد. در واقع این شیوه میتواند کلید رفتار موثر برای تمامی مراقبان کودکان باشد. ولی باید توجه داشت که نمی توان آن را به عنوان یک الگوی ارتباطی در خانوادههایی که کودکانشان رفتار جامع ستیزانه دارند در نظر گرفت . تحقیقات نشان میدهند ارتباط در خانوادههای دارای کودکان پرخاشگر به شکل تبادل رفتارهای منفی و خصمانه است. در حالیکه ارتباط در خانوادههای دارای کودکان غیر پرخاشگر بیشتر به شکل ارتباطی متقابل ، مثبت و خوشایند برای والدین و کودکان است. درخانوادههای کودکان پرخاشگر نه فقط کودک نسبت به والدینشان رفتاری کاملا آزارنده و ناخوشایند دارند بلکه
والدین نیز برای کنترل کودکانشان اساسا به شیوههای آزارندهای همچون تنبیه بدنی، داد و فریاد و تهدید و… متوسل میشوند. بنابراین رفتار پرخاشگرانه کودکان در خانواده هم جوی ضد پرخاشگر ایجاد میکند و هم توسط تکنیکهای تنبیهی والدین بوجود میآید.
مطالعه ارتباطات آزارندهی متقابل بین مادران و کودکان به ویژه در خانوادههای کودکان پرخاشگر به این نتیجه رسیده است که بسیاری از این رفتارها از طریق تقویت منفی تثبیت میشوند. " تقویت منفی" به معنای فرار یا اجتناب از شرایط ناخوشایند است و این عمل بسیار رضایت بخش است زیرا شخص را از اضطراب یا ترس روانی یا ترس فیزیکی میرهاند.
هر شخصی درون این دام تمایل دارد در مقابل رفتار آزارنده فرد دیگر مقابله به مثل کند. و با توسل به " تحمیل" تلاشهایش را تشدید کند ( یعنی شخصی را از طریق تقویت منفی کنترل کند). مطالعات نشان میدهد که کودکان مشکل دار برخلاف کودکان بهنجار، در واکنش به تنبیه والدین به افزایش و تشدید رفتارهای نادرست و مخرب گرایش دارند. بنابراین میتوان پیش بینی کرد که خانوادههای کودکان پرخاشگر، رفتار نامطلوب کودک را پرورش میدهند.
توضیح ارتباط تقویت منفی با رفتار کودک :
اتاق کودک نامرتب است ، یعنی ، یک شرایط آزارنده برای مادر وجود دارد. تا وقتی مادر ازکودک میخواهد اتاقش را تمیز کند، کودک نق میزند. نق نق کودک برای مادر به طور وحشتناکی آزارنده است پس مادر از غرزدن یا تکرار خواستهاش دست بر میدارد. غر زدن مادر هم برای کودک به طور وحشتناکی آزارنده است . کودک درمییابد که نق زدنش، غر زدن مادر را تمام میکند. در کوتاه مدت ، هم مادر و هم کودک از نوعی درد و ناراحتی فرار می کنند… کودک از نق زدن و مادر از غر زدن دست برمیدارند… ولی اتاق کودک تمیز نمیشود. در درازمدت ، مادر دیگر از کودک نمیخواهد اتاقش را تمیز کند و کودک یاد میگیرد برای پایان دادن به غرزدن مادر از نق زدن استفاده کند. هم مادر و هم کودک از طریق اجتناب یا فرار از پیامدهای آزاردهنده مورد تقویت منفی قرار میگیرند. با وجود این ، شرایط مشکل ( اتاق نامرتب ) هنوز به عنوان منبع بالقوه ای برای ارتباطات آینده در جای خود باقی است.
کودک در نبرد با والدین موفق میشود و والدین تا حد زیادی به تنبیه پناه میآورند ولی درپاسخ به رفتار کودک که بصورت تحمیلی هست، کارایی ندارند. بنابراین ، ارتباطات تحمیلی افزایش مییابند ، تا حدی که به صدها مورد در یک روز میرسند و از نق زدن، جیغ، بدخلقی شروع و به کتک زدن و اشکال دیگر ضرب و شتم فیزیکی منجر میشوند. کودک میتواند در این نبردها درصد بالایی از موفقیت را کسب نماید والدین نیز به استفاده ازتنبیه غیرموثر خود ادامه میدهند و این خود زمینه را برای دوردیگری از نزاع فراهم میسازد. این فرایند خانوادهی دارای رفتار تحمیلی در بسیاری از موارد دیگر نیز (البته نه در همه ی موارد) شرایطی پدید میآورد که برای آسیب شناسی روانی کودک و والدین خطر بالایی دارند: شرایطی همچون وضعیت نامساعد اجتماعی و اقتصادی ، سوء استفاده از مواد و عوامل استرس زای دیگر همانند کشمکش والدین و جدایی یا طلاق والدین. طی این فرایند، کودک از محبت والدین برخوردار نیست و اغلب توسط همسالانش طرد میشود .شکست تحصیلی یکی دیگر از پیامدهای این فرایند است. واضح است که کودک در چنین شرایطی به خودانگارهی ضعیفی میرسد.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼