علت اضطراب همیشگی، آنچه باید بدانیم
افراد غالباً در روبهرو شدن با موقعیتهای تهدیدآمیز یا تنشزا احساس اضطراب و تنش میکنند.
همه ما افرادی را میشناسیم که اضطراب و نگرانی را به عنوان جزء ثابتی از زندگی شان قبول کرده اند و هر لحظه را با ترس و نگرانی خاصی میگذرانند اما دلیل این مشکل چیست؟
در این مقاله با ما همراه باشید تا به بررسی علت های اضطراب و نگرانی دائمی بپردازیم.
اضطراب خوب است یا بد؟
افراد غالباً در روبهرو شدن با موقعیتهای تهدیدآمیز یا تنشزا احساس اضطراب و تنش میکنند. اینگونه احساسات واکنشهایی بهنجار در برابر فشار روانی بهشمار میآید. حتی گاهینبودن اضطراب غیرطبیعی است.
مثلا دانشآموز یا دانشجویی که هیچ اضطرابی برای امتحان خود ندارد، درحالیکه اصلاً برای امتحان آماده نیست، در واقع با مشکل همراه است و باید بررسی شود؛ اما گاهی اضطراب بسیار شدید، در موقعیتهایی اتفاق میافتد که برای اکثر افراد رخ نمیدهد. در این صورت با یکی از مشکلات اضطرابی روبهرو هستیم.
در روانشناسی اختلال نسبتاً شایعی به نام اختلال اضطراب فراگیر وجود دارد که یکی از چند نوع مشکل اضطرابی است.
اضطراب نشانهٔ اصلی اختلال است؛ اما به این دلیل به آن فراگیر میگویند که تقریباً همیشه با فرد همراه است و ربطی به موقعیت خاص ندارد. انگار این افراد همیشه در حالت دلشوره، تنش مزمن، نگرانی و ناراحتی پراکندهٔ نسبتاً دائمی به سر میبرند و خیلی وقتها به قول خودشان «اصلاً نمیدانند چرا دلشان شور میزند».
این اضطراب به طور مبهم در همهٔ زندگیشان هست.
علائم این مشکل چیست؟
ویژگی اصلی اختلال اضطراب فراگیر، وجود اضطراب و نگرانی زیاد دربارهٔ تعدادی از رویدادهای زندگی است. این اضطراب و نگرانی معمولاً بیشتر روزها و حداقل به مدت ششماه باید با شخص همراه باشد تا تشخیص داده شود فرد به این اختلال مبتلاست.
همچنین کنترل کردن این نگرانی، برای افراد مبتلا، بسیار دشوار است و باعث اختلال در عملکرد او میشود. سایر نشانههایی که معمولاً افراد مبتلا در بیشتر روزها تجربه میکنند عبارتاند از:
بیقراری یا احساس برانگیختگی
بهراحتی خستهشدن
مشکل در تمرکزکردن یا احساس تهیشدن ذهن
تحریکپذیری
تنش عضلانی
اختلال خواب (اشکال در بهخوابرفتن یا ادامهیافتن آن و نیز تجربهٔ خواب متلاطم و آشفته)
علائم جسمانی افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر چنان است که زندگی عادیشان را مختل میکند. شایعترین نشانههای جسمانی در این اختلال عبارتاند از اینکه شخص نمیتواند احساس آرامش بکند، خوابش مختل است، خسته و ازپاافتاده است، سردرد دارد، گیج و منگ است و تپش قلب دارد.
افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر غالباً در مورد تهدیدات احتمالی در محیط از حساسیت و گوشبهزنگی بالایی برخوردارند و برای کاهش و تخفیف این تهدیدهای فرضی به فعالیتهای اجتنابی ظریفی مانند طفرهرفتن، وارسیکردن و تماسگرفتن مکرر با عزیزانشان برای کسب اطمینان از سلامت آنها میپردازند.
در کودکان و نوجوانان دچار این اختلال، اضطرابها و نگرانیها اغلب به کیفیت عملکرد تحصیلی یا عملکردشان در دروس عملی و ورزش لطمه میزند. همچنین ممکن است دربارهٔ رویدادهای فاجعهآمیزی مانند زلزله، سیل یا جنگ نگران باشند.
مرز بیماری و سلامت کجاست؟
همهٔ ما در مواقعی احساس اضطراب کردهایم، شاید نگران بودیم اتفاق ناخوشایندی بیفتد. شاید شبهایی به خاطر امتحان یا سایر موقعیتهای استرسزای پیش رو خواب آرامی نداشتهایم و احساس اضطراب در این زمآنها به ما کمک کرده است، خود را با تهدید احتمالی بهتر سازگار کنیم؛ اما علائم جسمانی افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر چنان است که زندگی عادیشان را مختل میکند.
شایعترین نشانههای جسمانی در این اختلال عبارتاند از اینکه شخص نمیتواند احساس آرامش بکند، خوابش مختل است، خسته و ازپاافتاده است، سردرد دارد، گیج و منگ است و تپش قلب دارد.
همچنین، این افراد نهتنها در تصمیمگیری مشکل دارند، بلکه بعد از اینکه تصمیمی میگیرند همان تصمیم تبدیل به منبع نگرانیهای دیگری میشود؛ مثلاً احساس تردید ناشی از اینکه «آیا همه جوانب ممکن را پیشبینی کردم؟!» منجر به ایجاد نگرانی و دلشوره در آنها میشود. نگرانی دائمی افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر باعث میشود، آنها همواره ناراحت و دلسرد باشند.
تحقیقات نشان میدهد شایعترین زمینههای نگرانی آنها شامل خانواده، کار، مسائل مالی و ترس از بیماریهای شخصی است.
در چه گروههایی بیشتر دیده میشود؟
اختلال اضطراب فراگیر بیماری نسبتاً شایعی است. آمارها حکایت از آن دارد که تقریباً ۳درصد جمعیت در هر دورهٔ یکساله و ۵درصد افراد در مقطعی از زندگی خود از این اختلال رنج میبرند.
این اختلال در زنان تقریباً دو برابر بیشتر از مردان شایع است. مشخص کردن سن شروع اغلب دشوار است؛ زیرا بسیاری از مبتلایان به اختلال اضطراب فراگیر گزارش میکنند، آنها در همهٔ زندگیشان مضطرب و ناآرام بودهاند.
اگرچه بیش از نیمی از کسانی که برای درمان مراجعه میکنند در دوران کودکی یا نوجوانی مبتلا شدهاند، پژوهشهای اخیر نشان میدهد این اختلال معمولاً در بزرگسالان مسنتر، که اختلال اضطرابی در آنها بسیار شایعتر است، روی میدهد؛ اما سیر این اختلال مزمن، نوسانی است و اغلب در مواقع وجود فشار روانی بدتر میشود.
چرا این مشکل پیش میآید؟
یکی از دلایل ابتلا به این اختلال عوامل ارثی است. بعضی تحقیقات نشان میدهند، افرادی که پدر، مادر یا اقوام درجه یک آنها به یکی از انواع اختلالات اضطرابی مبتلا هستند، بیشتر احتمال دارد به این اختلال دچار شوند؛ اما با توجه به اینکه بزرگترین و جدیدترین تحقیق دربارهٔ دوقلوها، نقش عوامل ارثی را در اختلال اضطراب فراگیر، تقریباً ۱۵تا۲۰درصد برآورد میکند، به نظر میرسد عوامل دیگری مانند تجربیات محیط زندگی، شیوهٔ تربیتی والدین و میزان استرسهای زندگی فرد هم مؤثر باشد.
والدینی که شیوهٔ فرزندپروری سختگیرانه دارند، همواره در کودکان خود نوعی ترس و اضطراب را ایجاد میکنند که ممکن است به همهٔ بخشهای زندگی آنها سرایت کند.
همچنین والدینی که از فرزندان خود بیش از اندازه حمایت میکنند، نوعی وابستگی و ترس را ایجاد میکنند که فرد آن را به همهٔ جنبههای زندگی خود میبرد.
یکی دیگر از عواملی که در بروز این اختلال مؤثر شناخته شده، استرسهای محیطی و پیشبینیپذیربودن محیط است. افرادی که در زندگی خود با استرسهای زیادی روبهرو بودهاند، مثل از دستدادن عزیزان یا بیماری سخت در خود یا اطرافیان، بهویژه، اگر این اتفاقات ناخوشایند ناگهانی و پیشبینیناپذیر بوده باشند، نسبت به بروز اتفاقات حساستر میشوند.
این موضوع فقط مربوط به اتفاقات نیست. رابطه با والدین، همسر، همکار یا هر فرد مهم زندگی که رفتار پیشبینیناپذیر دارد به مراتب سختتر از حالتی است که آن فرد پیشبینیپذیر باشد؛ برای مثال، زندگی با فردی که به خاطر هر مشکل پیشپاافتادهای از کوره در میرود و همسرش را به طلاق تهدید میکند ممکن است دیگری را در حالت اضطراب مزمن ناشی از نبود امنیت در زندگی زناشویی نگه دارد.
گاهی پیش میآید والدین در برابر یک رفتار فرزند خود به شیوه ثابتی عکسالعمل نشان نمیدهند؛ مثلاً یکبار که فرزند آنها دیر به منزل میآید، چون حال خودشان خوب است، هیچ واکنشی نشان نمی دهند و یکبار که حالشان بد است، به بدترین شکل ممکن او را تنبیه میکنند.
بیثباتی در روشهای تربیتی شکل دیگری از پیشبینیناپذیری است که افراد را با اضطراب مبهم و فراگیر روبهرو میکند. در کنار این عوامل وراثتی و تربیتی، بعضی از بیماریهای جسمی مانند کمخونی یا مشکلات در بعضی غدد مانند غدهٔ تیروئید، ممکن است به بروز اضطراب بیانجامد.
روشهای مؤثر کدام هستند؟
افراد درگیر با این مشکلً معمولاً، روشهای متفاوتی را برای کمکردن اضطراب خود به کار میبرند که بعضی از آنها مؤثر است و بعضی باعث تشدید مشکل آنها میشود؛ مثلاً مادری که همیشه نگران است برای فرزندانش اتفاقی بیفتد، در روز چندینبار با آنها تماس میگیرد یا رفتوآمدهای آنها را بهشدت کنترل میکند.
اگرچه این چک کردنها تا حدی از اضطراب مادر کم میکند، این حالت بسیار موقتی است؛ در ضمن باعث دلخوری و تنشهایی در روابط بین اعضای خانواده میشود، چون تصور میکنند تحتنظر هستند و مادر یا پدر به آنها اعتماد ندارد.
بعضی افراد از روشهای مفیدتری مثل مطالعهٔ کتاب در این زمینه یا ورزشکردن استفاده میکنند. این روشها نیز در صورتی که اضطراب شدید نباشد، مؤثر است؛ اما در موارد شدید، دیگر چندان کارساز نیست.
در درمان این مشکل اضطرابی، قبل از هر چیز، فرد باید مرز بین نگرانیها و اضطرابهای مؤثر و غیرمؤثر خود را شناسایی کند. درواقع، قدم اول پذیرش غیرواقعیبودن این نگرانیهاست.
این بررسی با کمک یک متخصص میتواند بهخوبی صورت گیرد؛ در ضمن او باید با دلایل مختلف این مشکل در خودش آشنا شود: دلایل جسمی و روانشناختی و اجتماعی؛ چون همانطور که گفته شد، یکی از دلایل مؤثر، مشکلات جسمی است، بهتر است این افراد ابتدا از نظر وجود مشکلاتی مانند کمخونی یا غدد مورد بررسی قرار گیرند و در صورت وجود مشکل جهت درمان آن اقدام کنند.
در طی درمان روانشناختی فرد از راهکارهای مفید و غیرمفید خود آگاه و با استرسها و عواملی که مشکل او را تشدید میکند، آشنا میشود. همانند درمانهای پزشکی که انواع مختلفی مثل دارو و جراحی دارند، روشهای رواندرمانی مختلفی نیز وجود دارد.
در بعضی از این روشها مستقیماً روشهای مؤثر برای مقابله با استرسها به افراد آموزش داده میشود یا افکار آزاردهندهٔ فرد بررسی میشود و با کمک درمانگر به چالش با آنها میپردازد.
درمان دارویی هم گاهی کاملاً ضرورت پیدا میکند؛ بهویژه زمانی که علائم جسمی مثل تپش قلب زیاد باشد یا فرد از نظر خواب و اشتها دچار مشکل جدی باشد. گاهی شدت نگرانی آنقدر زیاد است که در زمینهٔ کاری، روابط بین فردی یا تحصیلی برای فرد دردسرهای جدی به وجود آورده است.
برعکس تصور بسیاری افراد که از دارو بسیار اجتناب میکنند، درصورتیکه داروها با تشخیص دقیق و تحتنظر روانپزشک و با توجه به وضعیت خاص بیمار استفاده شوند، نگرانی درباره آنها وجود ندارد.
گاهی برای شروع رواندرمانی نیاز است مدتی دارو استفاده شود تا فرد آمادگی و تمرکز لازم برای درمآنهای دیگر را پیدا کند. با اینحال مصرف خودسرانهٔ داروهایی مثل کلردیازپوکسید که در این بیماران رایج است، ممکن است باعث بروز مشکلاتی شود.
در کنار رواندرمانی آموزش خودآرامسازی، ورزشهایی مانند شنا و پیادهروی مکملهای خوبی برای درمان هستند.
در پایان لازم به یادآوری است، با توجه به اینکه ممکن است همهٔ عمر نگران بودهاید، شاید فکر کنید هیچچیز به شما کمک نخواهد کرد.
واقعیت این است که یکشبه بهتر نخواهید شد، با صبر و حوصله و نیز کمکگرفتن از یک روانشناس میتوانید جهت درمان این اختلال اقدام کنید.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼