مهارت خودکنترلی در کودکان، دوازده ماهگی تا سه سالگی
خودکنترلی یا کنترل کردن خود یکی از مهارتهای رشد در کودکان محسوب میشود. اما این مهارت در چه سنی و چگونه کسب میشود؟
خودکنترلی یا کنترل کردن خود یکی از مهارتهای رشد در کودکان محسوب میشود. اما این مهارت در چه سنی و چگونه کسب میشود؟ خودکنترلی مهارتی است که کودکان به مرور زمان آن یاد میگیرند و همانطور که میدانیم و میبینیم، حتی بزرگسالان نیز گاهی در کنترل خود و خویشتنداری مشکل دارند. رشد و پیشرفت در این مهارت اگرچه ممکن است پایدار باشد اما گاهی نیز به طرز طاقتفرسایی کند و آهسته خواهد بود. در این مطلب بیشتر با مهارت خودکنترلی از ۱۲ تا ۳۶ ماهگی و روند تکمیل آن در کودکان آشنا خواهید شد.
۱۲ تا ۱۸ ماهگی
به یک کودک ۹ ماهه که با خوشحالی غذا را به اطرافش پرت میکند نگاه کنید. او خودکنترلی زیادی ندارد و البته شما هم حتماً انتظار ندارید داشته باشد، اما کمی پس از اولین سالگرد تولد فرزندتان، متوجه میشوید که او را با استاندارد بالاتری میسنجید، یعنی انتظار دارید که به حرف شما گوش کند و حداقل سعی خودش را بکند کاری را که شما میگویید انجام دهد.
مراحل اولیهٔ خودکنترلی بچهها زمانی ظاهر میشود که آنها شروع به همکاری بیشتری با شما میکنند. یعنی، اکنون کمی بیشتر از انتظارات والدین خود آگاه هستند و گاهی میتوانند داوطلبانه از درخواستهای ساده پیروی کنند. با این حال، از آنجا که کودک یک سالهٔ شما میل دارد استقلال خود را ابراز کند، ممکن هم هست که از خواستههایتان سرپیچی کند. مثلاً برای امتحان از او بخواهید در فروشگاهی که در آن مشغول خرید هستید جیغ نزند، احتمال اینکه از دستور شما اطاعت کند یا آن را نادیده بگیرد پنجاه پنجاه است. در این مرحله او با ایجاد سروصدا چنان از خود بیخود میشود که حتی اگر بداند سروصدایش شما را اذیت میکند باز هم نمیتواند جلوی خودش را بگیرد.
بهترین کار این است که خشم خود را کنترل کنید و انتظارات واقعبینانهای داشته باشید و این یعنی اگر در شرف جنجال به پا کردن است از آنجا خارج شوید. اگر مهربان و صبور باشید و انتظار زیادی از کودک نوپای خود نداشته باشید، احتمالاً بیشتر از مخالفت، از او همکاری خواهید دید. وقتی فرزندتان از درخواستهای شما اطاعت میکند شادی و رضایت خود را نشان دهید، اما آماده باشید که وقتی نمیتواند اطاعت کند او را از موضوعی که میدانید همین حالا ممکن است برایش وسوسهانگیز شود و نمیتواند در برابر آن خودش را کنترل کند دور کنید.
۱۹ تا ۲۴ ماهگی
فرزندتان در این مرحله پیشرفتهای بزرگی در زمینهٔ خودکنترلی خواهد داشت. تحقیقات نشان داده است که توانایی مقاومت در برابر وسوسه، برای مثال، منتظر ماندن برای نشستن همهٔ افراد قبل از باز کردن هدیهها در این ماهها به طور قابل توجهی بهبود مییابد. کمکم میتوانید انتظار داشته باشید که وقتی مکث میکنید تا در خانه را قفل کنید، او منتظر شما بماند و به خیابان ندود یا وقتی به او هشدار میدهید، به اجاق گاز داغ یا ریموت کنترل دست نزند. با این حال، هنوز هم لازم است ممنوعیتها را به صورت عملی یادآوری کنید. برای مثال، گذاشتن ریموت تلویزیون در جایی دور از دسترسش، اما خاهید دید که یادآوریها و تذکرهای کلامی در مقایسه با گذشته مؤثرتر هستند.
به خاطر داشته باشید از آنجا که خودکنترلی فرزندتان هنوز در مراحل ابتدایی است، صبر کردن و انتظار برای شروع یک فعالیت و کار جدید برای او راحتتر است تا ناگهان متوقف کردنش از فعالیتی که در غرق آن شده است. برای مثال، هشدار دادن به فرزندتان با اعلام اینکه: «ما پنج دقیقهٔ دیگه میریم» قبل از خروج از شهربازی، اغلب باعث میشود که به جای بروز یک قشقرق، آنجا را آرام و بیدردسر ترک کنید، چون هرچند او درک روشنی از زمان ندارد، اما حداقل خودش را برای آنچه بعداً اتفاق میافتد آماده خواهد کرد.
همچنین این همان سنی است که کودکان دعواهای زیادی بر سر به اشتراک گذاشتن چیزها راه میاندازند. یک لحظه کودک در استخر شن با دوستش به خوبی و خوشی بازی میکند و لحظهای بعد او را گاز میگیرد یا میزند و دوستش شروع به جیغ زدن میکند و همهٔ اینها بر سر یک سطل یا بیل است. تا زمانی که کودکتان به اندازهای در صحبت کردن ماهر باشد که بتواند به دیگران بگوید چه چیزی او را ناراحت میکند، هرازگاهی ممکن است به دیگران حملهٔ فیزیکی کند.
کودکان در این سن، بین تمایل به انجام کارهایی که والدینشان به آنها میگویند، مثل: «گاز نگیر» و تسلیم شدن به میل و غریزهشان گیر میکنند و درنتیجه مغلوب کلافگی و احساس درماندگی میشوند و با گاز گرفتن، لگد زدن و قشقرق به پا کردن پاسخ میدهند.
۲۵ تا ۳۰ ماهگی
از آنجا که مهارتهای کلامی کودک نوپایتان رو به پیشرفت است، او خودکنترلی بیشتری نیز از خود نشان میدهد. زبان در این موضوع نقش زیادی دارد. او اکنون میتواند خواستههای خود و تمایلاتش را بدون اینکه همیشه تحت تأثیر آنها عمل کند به دیگران بفهماند. بچهها همچنین میتوانند از زبان برای هدایت رفتار خود استفاده کنند. به عنوان مثال، ممکن است از کودک دو سالهٔ خود بشنوید که در حال بالا رفتن از پلهها، بارها و بارها به خود بگوید «مراقب باش».
همچنین در این سن، میتوانید روی تمایل فرزندتان برای «بزرگ بودن» و شایسته بودن سرمایهگذاری کنید. ستایش رفتارش با گفتن جملههایی مثل: «وای، خودت همهٔ لگوها رو جمع کردی!» یک مشوق قوی برای اوست. میتوانید با محول کردن کاری به فرزندتان، او را از رفتارهای مخرب منحرف کنید و انرژیاش را به مسیری سازنده منتقل کنید. برای مثال، وقتی فرزندتان در شرف بیرون کشیدن و انداختن کشوی ظروف شیشهای است، میتوانید از او بخواهید که به جایش روی میز برای هر نفر یک قاشق بگذارد و اگر لباسش را روی زمین میاندازد، ممکن است خوشحال شود اگر از او بخواهید که آن را به قلاب جالباسی یا روی صندلی آویزان کند.
یک کمک و متحد قدرتمند دیگر که شما در تلاشهای خود برای تشویق خودکنترلی کودکتان دارید، «شرم» است. وجدان کودک که نیروی محرکهٔ عظیمی در تلاشهای او برای کنترل انگیزههایش خواهد بود، اکنون در حال شکلگیری است. اما بسیار مهم است که با توبیخ کردن او به شکلی که شخصیتش هدف قرار بگیرد از این مسئله استفاده نکنید. به عنوان مثال به کودک جملهای شبیه این نگویید: «فقط پسرهای بد با مامانشون بدرفتاری میکنن»، به جای آن، روی خود رفتار مورد نظر متمرکز شوید و بگویید: «ما توی خونه آروم صحبت میکنیم و فریاد نمیزنیم.»
توضیح دهید که چرا کاری را که انجام میدهد دوست ندارید. مثلاً بگویید: «وقتی اینطوری سر من داد میزنی، گوشم درد میگیره» و به فرزندتان اجازه دهید که این مبارزه درونی را به تنهایی حل و فصل کند. از طریق ایجاد تعادل بین خواستهها و نیازهایش در یک سو و این ندای درونی رو به رشد در سوی دیگر است که او میآموزد دربارهٔ اعمال خود قضاوت صحیحی داشته باشد.
۳۱ تا ۳۶ ماهگی
از نظر شناختی، بچهها در این سن درکی از مفهوم آینده و توانایی پیشبینی کردن را به دست میآورند. این بدان معناست که انتظار برای نوبت بازیشان یا به اشتراک گذاشتن یک اسباببازی کمکم برای کودک نوپا قابل فهم میشود، زیرا میداند که کمی بعد او نیز شانس گذاشتن عروسک در رختخواب یا رانندگی ماشین بازیاش را به دست میآورد. اما هنوز هم گاهی لازم است به او یادآوری کنید که نوبتش میرسد تا بتواند انتظار ظاهراً بیپایانش را تحمل کند.
کودک همچنین به آرامی شروع به آموختن حس همدلی میکند. حس همدلی است که به او امکان میدهد خواستههای خود را در برابر خواستههای دیگران سبک و سنگین کند. ولی او ممکن است همیشه کار درست را انجام ندهد. مثلاً خواهر کوچکش گریه میکند، چون او نمیگذارد روی سه چرخه بنشیند و او میتواند بفهمد خواهرش ناراحت است، اما هنوز هم به خواهرش نوبت نمیدهد، چون واقعاً میخواهد یک دور دیگر با آن بزند. اما حداقل با در نظر گرفتن احساسات دیگران، شروع به تعدیل امیال و هوسهای خود کرده است.
بعد از سه سالگی
فرزندتان در سالهای بعد به اصلاح و پیراستن آنچه آموخته است، مشغول خواهد بود. بچهها در طول دوران پیشدبستانی یاد میگیرند که سادهترین و سریعترین راهحل همیشه بهترین راهحل نیست. بنابراین و برای مثال، فرزند شما به جای کشیدن کتاب از دست کودکی که آن را با دیگران سهیم نمیشود، میتواند یاد بگیرد که منتظر نوبتش بماند یا از آن بگذرد، زیرا کتاب برای او به اندازهٔ دوستش اهمیت ندارد و او میداند که میتواند وقتی دوستش کتاب را کنار گذاشت آن را بردارد.
اما این نوع خودکنترلی باید توسط والدین و معلمان الگوسازی و آموزش داده شود، چون بچهها با داشتن الگو و سرمشق بهتر یاد میگیرند. با رسیدن به مقطع ابتدایی، او قادر به اعمال خویشتنداری بیشتری خواهد بود، زیرا ارزش آن در پیدا کردن دوستان، نگه داشتن دوستان و موفقیت تحصیلی را دیده است. کودک همچنین میتواند به جای اینکه فوراً و همین لحظه به دنبال چیزی که میخواهد برود، تصمیمهای بلندمدت بهتری بگیرد.
علائم هشداردهنده در روند رشد مهارت خودکنترلی کودک
هیچ زمانبندی مشخصی برای یادگیری خودکنترلی در کودکان وجود ندارد، اما اگر با گذشت زمان هیچ پیشرفت پایداری در این زمینه مشاهده نکردید، لازم است با پزشک او مشورت کنید.
همچنین اگر فرزندتان نسبت به دیگران بیش از حد پرخاشگر است و نمیتواند خشم یا حملات فیزیکی خود را کنترل کند، باز هم باید با پزشکش صحبت کنید، چون او ممکن است تحت فشار باشد یا شاید به خاطر چیزی که نمیتواند بیان کند، کلافه یا ناراحت باشد.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼