برخورد با کودک نق نقو، دو توصیه مدیریتی
این که کودک ما اعتراض کند خیلی خوب است و اگر اعتراض کردن بلد نباشد باید نگران شویم.
این که کودک ما اعتراض کند خیلی خوب است و اگر اعتراض کردن بلد نباشد باید نگران شویم. فقط به تدریج از همان کودکی باید یاد بگیرد به جای گریه کردن یا فریاد زدن، چگونه درخواست خود را مطرح کند که این نیازمند گفت و گوی والدین با فرزندشان است.
همه ما در مکان های عمومی به خصوص فروشگاه ها و شهر بازی شاهد این صحنه بوده ایم که بچه ای پشت سر والدین خود گریه و اعتراض می کند. آن چه از ذهن تماشاگر قضیه ممکن است عبور کند، شامل این موارد است:
۱- اگر بلد نیستید بچه بزرگ کنید، نیاورید!
۲- چه بچه غرغرویی!
۳- چه آدم های بی خیالی! و ... اما واقعیت این است که نه آن بچه همیشه نِق نِقوست و نه آن والدین بی خیال یا بی رحم هستند. اول اینکه آن کودک شیوه صحیح اعتراض کردن را نیاموخته و دوم اینکه بزرگترهایش راه و رسم همدلی و گفتوگو با کودک را بلد نیستند. روی صحبتم به خصوص با مادران است، نه این که نقش پدران کم اهمیت باشد؛ بلکه زمانی را که مادر با فرزندش میگذراند، بسیار زیاد است. نکته دیگر آن که اگر جایی لفظ کودک را به کار می بریم به خاطر تاکید بر شروع از همان سالهای ابتدایی زندگی است وگرنه آموختن شیوه صحیح گفتوگو سن و سال نمیشناسد.
2 توصیه برای مدیریت اعتراض بچهها
اینکه کودک ما اعتراض کند خیلی خوب است و اگر اعتراض کردن بلد نباشد باید نگران شویم. فقط به تدریج از همان کودکی باید یاد بگیرد به جای گریه کردن یا فریاد زدن، چگونه درخواست خود را مطرح کند که این نیازمند گفتوگوی والدین با فرزندشان است. در همین راستا والدین باید از هر فرصتی برای صحبت درباره نیازها، عواطف و خاطرههای فرزندشان استفاده کنند. قبل از هرچیز لازم است به خود یادآور شویم هیچ بچهای قصد آزار والدینش را ندارد. پس:
به فرزندمان حق انتخاب بدهیم و به او بگوییم که مسئول انتخابهایش است. یعنی اگر بین عروسک و پیتزا، عروسک را برگزید، نمیتواند چانهزنی کند و حرف خود را بعد از خرید عروسک تغییر دهد. این نگاه در بلند مدت به او یاد میدهد که تصمیم گیرنده خوبی باشد و مسئولیت انتخابهایش را بپذیرد.
زمانی که با خود او در شهربازی یا فروشگاه هستیم و دوری میزنیم، از خواستههایش فهرستی تهیه کنیم. در ضمن و تا حد امکان سلیقه خود را وارد نکنیم و این فکر را که بهتر میدانیم چه دوست دارد، از سرمان دور کنیم! حال بر مبنای آن رفتار کنیم و در پایان اگر بیشتر طلب کرد، حتی اگر وقت یا پولش را داریم، برنامه را تغییر ندهیم. هم قد او می شویم و در حالی که احساسات و حالاتش را درک و به او منعکس میکنیم، قاطعانه میگوییم این تصمیمی بوده که خود او گرفته است. معمولا فرزند ما وقتی ببیند ما احساسات او را رد نمیکنیم (به این معنی که ما نمیگوییم او نمیفهمد، او نیاز ندارد، لازم نیست و ...) یا نادیده نمیگیریم (بیمحلی کنیم، از دست او عصبانی شویم و ...) نیمی از مشکلش حل میشود.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼