مقابله با ترس کودکان، یک جمله شگفت انگیز
آیا از جمله والدینی هستید که متوجه بروز ترس از موضوعی خاص در رفتار فرزندتان شدهاید؟ ترسی که به جانش افتاده و حالا از یک مسئله ساده فراتر رفته و به یک مشکل تبدیل شده؟
آیا از جمله والدینی هستید که متوجه بروز ترس از موضوعی خاص در رفتار فرزندتان شدهاید؟ ترسی که به جانش افتاده و حالا از یک مسئله ساده فراتر رفته و به یک مشکل تبدیل شده؟ در اینصورت درباره فراری دادن ترسها از طریق بازی درمانی چقدر شنیدهاید؟
بازی درمانی چطور به فرزند شما کمک میکند؟
بازی کردن برای رشد هر کودکی به لحاظ اجتماعی، احساسی، شناختی، فیزیکی، خلاقیت و زبان از ضروریات است. در واقع بازی درمانی به کودکی که نمیتواند به راحتی ارتباط کلامی برقرار کند و به شما بگوید دقیقا از چه چیزی میترسد و احساساتش را نشان دهد کمک میکند. گاهی اوقات بچهها در بازی درمانی صدمه روحی را که از اتفاقی خوردهاند یا ترسی را که به دلیل وقوع یک حادثه به جانشان افتاده نمایش میدهند؛ در واقع آنها تجربه سختی را که منشا این ترس و اضطراب یا مشکل فعلیشان است بازی میکنند، به این ترتیب گذشته و اتفاقاتش برای آنها قابل درک میشود و خب حالا طبیعیست که بتوانند خیلی بهتر خودشان را با آینده تطبیق دهند.
رفع ترس و استرس در بازی درمانی
بعضی وقتها کودکان تجربیات پر استرسی را در زندگی پشت سر میگذارند که برای آنها تبدیل به یک ضربه روحی، چه بسا در قالب ترس و اضطراب میشود. این تجربیات معمولا به صورت یک اتفاق طبیعی وارد ذهن بچهها نمیشود بلکه میتواند به عنوان یک واقعه در ناخودآگاه آنها گیر بیفتد. در نتیجه این احساسات که بچهها در بند آنها محصور شدهاند و ناشی از همان تجربیات تلخ هستند در رفتارها و احساسات کودکان به صورت مشکل نمود پیدا میکنند.
برای اینکه بچهها از ترس و اضطرابشان عبور کنند و احساسات بهتری داشته باشند نیاز دارند تا معنای آن واقعه ترسناک یا استرسزا را درک کنند و آن را با آنچه که از دنیای فعلی خود میشناسند مطابقت دهند. این موضوع تحت عنوان تجربه در حال پردازش شناخته میشود که معمولا شامل بیان احساسات و افکار بچهها به همراه درک جدید از آن تجربه یا همان منشا ترس و اضطراب است. این همان روندی است که یک بزرگسال در مواجه با یک درمانگر پیش میبرد و دربارهاش حرف میزند.
برای بچهها اما اوضاع متفاوت است. حرف زدن درباره مشکلی مانند ترسیدن و استفاده از کلمات برای برای آنها کار سختی است. موضوع اینجاست که بچهها با بازی کردن به جای حرف زدن خیلی بهتر میتوانند خودشان را ابراز کنند. در بازی، بچهها با استفاده از تصوراتی که دارند احساساتشان را نشان میدهند و این اتفاق به طور نمادین با اسباببازیها واقع میشود؛ به این معنا که آنها تجربهای یا دلیلی را که منشا مشکلشان محسوب میشود در قالب بازی نمایش میدهند. به عنوان مثال کودکی که در یک تصادف رانندگی بوده و حالا از این موضوع وحشت دارد در بازی تصادف دو خودروی اسباببازی را تکرار میکند. کودکی که شاهد دعوای والدینش بوده جر و بحث بین عروسکهایش را نشان میدهد. به این ترتیب است که در بازی درمانی بچهها این موقعیت را دارند تا هر چیزی را که نمیتوانند دربارهاش حرف بزنند به معرض نمایش بگذارند.
بچهها از اسباببازی بهره میبرند و موقعیتهای سخت و وقایع ناخوشایند زندگیشان را بازی میکنند؛ این استفاده نمادین برای ابراز احساسات به خودی خود یک درمان است که به ایجاد تغییرات مثبت در بچه کمک میکند. زمانیکه کودک در محیط درمانی و همراه تراپیست در موقعیت بازی درمانی قرار میگیرد، این شانس را دارد که تجربیات ناخوشایند خود را در طول بازی پردازش کند، در نتیجه ظرفیتهای رشد ذهنی طبیعی کودک فعال میشود و احساسات و خاطرات گیر افتاده در ناخودآگاه او آزاد شده و رها میشوند. در واقع بازی درمانی توانایی فطری بچهها در خود بهبودی را فعال میکند.
افکار جدید میآیند و ترسها ناپدید میشود!
در طول بازی افکار خلاق شکل میگیرند و کودکان یاد میگیرند با درک محیط پیرامون خود مشکلات روز به روزشان را حل کنند. کودک ممکن است پایان جدیدی برای داستانی که او را میترساند و باعث تشویشش شده بسازد. به عنوان مثال کودک این بازی را نمایش میدهد؛ کسی مثل یک هیولا یا یک شخصیت خطرناک دیگر عروسک او را هل داده و عروسک از بالای پلهها پرتاب شده. (ترس از افتادن میتواند ترس خود کودک باشد) حالا بازی بچه ممکن است تغییر مسیر دهد به طوریکه عروسک دیگری برای امداد رسانی سراغ عروسک اول بیاید. عروسک ناجی میتواند یک ابر قهرمان، پلیس یا پزشک باشد. زمانی که کودک با عروسک مجروح مواجه میشود این را درک میکند که افتادن تقصیر او نیست؛ از این موضوع آگاه میشود که وقتی جراحتی اتفاق میافتد افرادی هستند که برای کمک به او بیایند و اوضاع را درست کنند.
در واقع این بچهها هستند که با خلق پایانهای پیروزمندانه و خوش در بازیها قدرت درونی خود را پیدا میکنند و تصویر ذهنی آنها از خودشان بهبود پیدا میکند طوریکه به این درک میرسند که دنیای ذهنی و روانی خود را قدرتمند کنند و از ترسها رد شوند.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼