چگونه استعداد نوزادمان را کشف کنیم؟
در نخستین روزهای تولد، تجربیات نوزاد چنان اندک است که عملاً چیز زیادی از این دنیا نمی داند.
در نخستین روزهای تولد، تجربیات نوزاد چنان اندک است که عملاً چیز زیادی از این دنیا نمی داند. با این حال، سرعت فراگیری او در اولین روزهای آشنایی و سازگاری با دنیای جدید، بسیار بالاست. او این توانایی را در ارتباط با مادر خود، در لحظههای گرانبهای شیرخوردن ، استحمام و ناز و نوازش به دست میآورد.
نوزاد، دنیا را با تمام نظم و منطق حاکم بر آن درک میکند. نباید تصور کرد که جهان در نگاه او مجموعهای مبهم و درهم و برهم است؛ بلکه بر عکس، ادراک او درست همان ادراکی است که همه آدمها نسبت به جهان دارند: «اشکال زیبا»، «هماهنگیها و تناسبها».
انسان به وسیله مغز دنیا را میشناسد. تحت کنترل این عضو، بدن شادی و غم را تجربه میکند و به فرمان آن با دیگران به مهربانی و یا خشم رفتار میکند. او بر همین اساس گاهی منطقی و گاه عجولانه تصمیم میگیرد. هنگام تولد هنوز مغز انسان تکامل نیافته است. نرونها یا سلولهای عصبی اجزای تشکیل دهنده مغز محسوب میشوند. اطلاعات عصبی از طریق اتصال بین این سلولها، به اندامها و دستگاههای مختلف بدن انتقال مییابد. به این ترتیب اعمالی مانند دیدن، شنیدن، حرکات بدن، ابراز احساسات و … کنترل میشود. در بدو تولد این اتصالات عصبی هنوز به اندازه کافی گسترش پیدا نکردهاند ولی کمکم دوران رشد سلولهای عصبی آغاز میشود و ارتباط آنها بیش از پیش افزایش مییابد. ارتباط بین سلولهای عصبی معمولاً از هنگام تولد تا سه سالگی انجام میگیرد. در حدود سه سالگی مغز کودک دو برابر مغز یک بزرگسال دارای اتصالات عصبی است. این پدیده بیانگر این نکته است که بدن نوزاد و یا کودک از نظر بیولوژیک برای آموختن برنامهریزی شده است. هماکنون به خوبی میدانیم که اتصالات عصبی نقش بسیار مهم و اساسی در روند یادگیری ایفا میکنند. اگر در سالهای اول زندگی به طور
مداوم از یک اتصال عصبی استفاده شود، برای همیشه در بدن دائمی میشود، در حالی که اگر از آن به ندرت استفاده شود و یا هیچگاه مورد استفاده قرار نگیرد، برای همیشه از بین میرود. به همین دلیل عدم تحریک و تشویق مناسب، از رشد اتصالات سلولی میکاهد و یا آنها را کاملاً از بین میبرد.
این نکته در مورد حواس پنجگانه و حرکات بدنی نیز صدق میکند. به همین علت، نخستین روابط عاطفی زندگی کودک شما، تأثیری حیاتی بر رشد مغز او دارد.
برای تقویت و استحکام اتصالات عصبی مراکز کنترل احساسات در مغز، باید پدر و مادر دقیقی باشید، خواستههای نوزاد را به خوبی تشخیص دهید و به نیازهای او به طور سریع و صحیح پاسخ دهید. همچنین یک ارتباط قوی و اطمینانبخش با کودک ، به او کمک میکند که هرچه بیشتر مانع اضطراب روزانه شود. به عنوان مثال: هنگامی که نوزاد شما گریه میکند و سعی میکند با شما ارتباط برقرار کند، اگر همیشه به موقع و با توجه به خواستههایش به او پاسخ دهید، کمک میکنید که توانایی او در زمینه برقراری ارتباط با دیگران بهبود یابد.
رشد ذهنی تا دو سالگی
کودک مجهز به یک «دستور زبان همگانی» متولد میشود و از خود و دیگران درک صحیحی دارد.
حس بینایی کودک، نقطه ضعف اوست؛ اما به تدریج با به تکامل رسیدن دستگاه بینایی، دید او بهتر میشود. بنابراین دقت بینایی، حس کردن تضاد نورها و درک جزئیات، طبق برنامهریزی ژنتیک بدن، به رشد و تکامل دست مییابد.
حس شنوایی نوزاد فوقالعاده است. در برخورد با محرکهای بینایی و شنوایی، او بیشتر به محرکهای شنوایی توجه میکند.
نوزاد قادر است برای درک یک مجموعه، از عوامل مختلف وابسته به آن کمک بگیرد. مثلاً مادر را فقط از صدای او نمیشناسد، بلکه بوی مادر، چهره او و حرکاتش برای نوزاد قابل شناسایی است.
نوزاد از اولین لحظههای زندگی، میتواند ببیند و بشنود؛ اما فقط چیزهایی را که بسیار نزدیک او هستند، میبیند. نوزاد از همان ابتدا به رنگها، بوها و چهرهها - خصوصاً چهره مادر- حساس است.
نوزاد هنگام تولد، تربیت پذیر است و رعایت نکاتی در پرورش استعدادهاى وى کمک مؤثری مىباشد. روشهای گوناگونی برای تقویت هوشمندی نوزاد وجود دارد. هدف این نیست که از نوزاد نابغهای بسازیم که با همسالانش متفاوت باشد. کوشش ما فقط این است که برای کمک به رشد مطلوب، دنیایش را بشناسیم و تواناییهایش را درک کنیم.
تفاوت نوزاد با بزرگسال این است که نوزاد، مفاهیم زیادی در ذهن ندارد. او باید برای هر چیزی که در اطرافش قرار دارد مفهومی پیدا کند.
نوزاد نیاز به تحریک و تشویق دارد و هر چه بیشتر چیزهای نو و جدید به او نشان دهیم تا بدین ترتیب ناشناختهها را بشناسد. از آنجا که او برای کشف محیط اطراف خود، کاملاً به شما وابسته است، باید او را در این راه همراهی کنید. اما در این باره نباید زیادهروی کنید و کودک را تحت فشار بگذارید. انتظارات بیش از اندازه، زود او را خسته و عصبی میکند. باید فرصت دهید تا کشفیاتش کاملاً در ذهن او نقش ببندد.
نوزاد از دنیای که همه چیز در آن قابل پیشبینی است، به دنیایی قدم میگذارد که همواره در حال تغییر و تحول است. او باید زندگی کردن در این دنیا را بیاموزد.
دنیای جدید، باعث ترس و وحشت او نمیشود. اما او باید بتواند با آن سازگار شود.
برای سازگاری با دنیای جدید، نوزاد باید به طور شایسته تحریک و تشویق شود.
سکوت مطلق، مناسب حال او نیست، زیرا پیش از تولد، در رحم مادر، و پیش از آنکه در آغوش او قرار بگیرد، در محیطی پر سر و صدا زندگی میکرده است. چنانچه صدایی نشنود، دنیای ما در نگاه او دنیایی عجیب به نظر میآید. با این حال، با صدای بلند نیز از جا میپرد و آزار میبیند. یک محیط متعادل، زمینه فراگیری مطلوب و سریع را برایش فراهم میکند.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼