شعر کودک کوتاه، دایه زمین

بر شاخه شکوفه / خوش چشم باز کرده
بر شاخه شکوفه
خوش چشم باز کرده،
گنجشک در کنارش
آواز ساز کرده:
فصل بهار این است
او دایه ی زمین است
خورشید رنگ و بویی

دیگر به باغ داده،
از گل به دست شاخه
صد چلچراغ داده:
فصل بهاراین است،
او دایه ی زمین است.
تا آن هوای وحشی
آرام و نرم گشته،
قلب زمین دوباره
پر شور و گرم گشته:
فصل بهاراین است،
او دایه ی زمین است.
آورده از سر کوه
باد ابر و ابر باران،
داده عجب صفایی
باران به کشتزاران
فصل بهاراین است،
او دایه ی زمین است.
خاموشی و سیاهی
از خاک و آب رفته؛
آواز و روشنایی
تا آفتاب رفته:
فصل بهاراین است،
او دایه ی زمین است.