۳۸۵۸۵
۴۱۵۴
۴۱۵۴

بازی برای کودک، چه معیار‌هایی دارد؟

هر صاحب‏نظری بر اساس تجارب، مشاهدات، اعتقاد، نگرش و دیدگاه خود بازی را به نوعی تعریف کرده است. و هر یک از این تعاریف با برجسته نمودن جنبه‏ای از بازی دیدگاه خاصی را ارائه نموده است. بین تعاریفی که از بازی شده وجود اشتراک و تشابه زیادی وجود دارد.

پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ارائه تعریف جامع و مانعی از بازی که مورد تأیید همه نظریه‏ پردازان روان‏شناسی باشد وجود ندارد. هر صاحب‏نظری بر اساس تجارب، مشاهدات، اعتقاد، نگرش و دیدگاه خود بازی را به نوعی تعریف کرده است. و هر یک از این تعاریف با برجسته نمودن جنبه‏ای از بازی دیدگاه خاصی را ارائه نموده است. بین تعاریفی که از بازی شده وجود اشتراک و تشابه زیادی وجود دارد. هارلوک در تعریف بازی می‏نویسد: «بازی» عبارت است از هر نوع فعالیتی که برای تفریح و خوشی و بدون توجه به نتیجه نهایی، صورت می‏گیرد. انسان به طور داوطلبانه وارد این فعالیت می‏شود و هیچ نیروی خارجی و یا اجباری در آن دخیل نیست. «کار» عبارت از یک نوع فعالیت برای رسیدن به یک هدف است. شخص این فعالیت را انجام می‏دهد، نه تنها به خاطر آنکه از آن لذت می‏برد بلکه به خاطر آنکه خواهان نتیجه نهایی آن است. کار ممکن است به طور داوطلبانه یا غیر داوطلبانه باشد. پیاژه روان‏شناس معروف سوئیسی برای تمیز و تشخیص بازی از کار، پنج معیار را به عنوان شاخصهای بازی معرفی می‏کند:

۱ـ بازی دارای هدف در خود است.
2ـ بازی اختیاری است نه اجباری.
۳ـ بازی دلپذیر و خوشایند است.
4ـ بازی فاقد سازمان می‏باشد.
۵ـ بازی از قید کشاکش و پرخاش آزاد است.

بازی برای کودک، چه معیار‌هایی دارد؟

میشل و می‏سَن تعریف های متعددی از بازی گرد آورده‏اند که عبارتند از:
لازاروس: فعالیتی فی نفسه آزاد، بی‏هدف، سرگرم‏کننده یا تفریحی
گروس: تمرینی غریزی و بی‏هدف از اعمالی که در زندگی آینده نقش اساسی دارند.
سی‏شور: آزادانه ابراز وجود کردن برای کسب لذت مترتب بر آن
شاند: فعالیتی در جهت تداوم شادمانی.
نیومن: معیارهای بازی از کنترل درونی، واقعیت درونی و انگیزه باطنی تشکیل می‏شوند. فعالیتی را بازی گویند که این خصوصیات بر آن حاکم نباشند و در مقابل کنترل خارجی، واقعیت برونی و انگیزه عارضی قرار گیرد.

به طور کلی نمی‏توان فعالیتی را به طور مطلق بازی و یا کار نامید. اینکه فعالیتی متعلق به کدام یک از این دو دسته است بستگی به فعالیت ندارد بلکه بستگی به انگیزه و نظر شخص در مورد آن فعالیت دارد. مثلاً نقاشی را می‏توان به عنوان یک فعالیت دلپذیر و لذت‏بخش (بازی) در نظر گرفت که منظور شخص کسب لذت از آن است، ولی وقتی انگیزه فرد از نقاشی این باشد که از طریق نقاشی امرار معاش کند نقاشی نوعی کار محسوب می‏شود نه بازی. هر نوع فعالیتی را که به جای لذت بردن صرف به سوی یک هدف هدایت شود، دیگر نمی‏توان بازی نامید. بازیها و ورزشها برای خردسالان بازی محسوب می‏شود، چون به فکر برنده شدن و رقابت با دیگران نیستند، بلکه هدف آنها تفریح و لذت بردن از آن است. به تدریج که کودکان بزرگتر می‏شوند مسأله رقابت و برنده شدن از بازی برایشان لذت بیشتری ایجاد می‏کند. به همین خاطر این فعالیتها بیشتر کار محسوب می‏شوند تا بازی.

عامل مؤثر در بازی
عوامل متعددی در بازی کودکان تأثیر دارد که مهمترین عوامل آن عبارتند از سن، جنس، هوش و محیط.

تأثیر سن
کودک در هر سنی بازی خاصی را می‏پسندد، مثلاً طفل در همان روزهای اول علاقه به لگد زدن و حرکت دادن دستها دارد. از اینکه باد در گلو اندازد و از حنجره و دهان صدا خارج کند و لبها را به حرکت در آورد لذت می‏برد. کمی که بزرگتر می‏شود اطرافیان با او بازی می‏کنند و مثلاً خود را مخفی می‏کنند و بعد ظاهر می‏شوند و می‏گویند «دالی» و موجب شادمانی و لذت کودک را فراهم می‏سازند. در سالهای اولیه کودکی، الگوی بازی کودکان نشانه تغییر رشدی آنهاست. کودک خردسال بیشتر به بازی انفرادی نیاز دارد که بعدا با بازی موازی دنبال می‏شود، یعنی دو کودک در کنار هم و نه با یکدیگر به بازی می‏پردازند. آنها ممکن است از یک وسیله نیز استفاده کنند، ولی مستقل از یکدیگر و بدون ارتباط زیاد با یکدیگر به کار و بازی بپردازند.
کودکان ۳ تا ۴ ساله، بیشتر به بازی ارتباطی می‏پردازند، یعنی آنها با کودکان دیگر نیز بازی می‏کنند و می‏توانند وسایل خود را تا حد معینی به دیگران بدهند و با آنها شریک شوند ولی در عین حال نمی‏توانند علایق فردی خود را فدای گروه کنند و به اصطلاح از گروه تبعیت کنند. از سن چهار و چهار و نیم سالگی تا شش سالگی است که کودک بیشتر و بیشتر به بازی اشتراکی روی می‏آورد، یعنی در موقعیتهای گروهی که هدف مشترکی را دنبال می‏کنند به بازی گروهی می‏پردازند. بهترین تقسیم‏بندی در این باره مربوط به ژان پیاژه می‏باشد. او معتقد است:
«در جریان رشد سه نوع بازی مشاهده می‏شود که از نظر ساختار با یکدیگر متفاوتند و به ترتیب یکی پس از دیگری ظاهر می‏شوند.»

الف) بازیهای تمرینی (2 ـ 0 سالگی)
در بیان چگونگی بازیهای تمرینی، پیاژه بازی را وسیله‏ای برای لذت بردن از حواس می‏داند، زیرا کودک لمس کردن، چشیدن، گوش کردن، حرکت اعضای بدن و احساس کیفیت مختلف اشیا را از راه به کارگیری حواس درمی‏یابد و این جریان سبب لذت بردن او می‏گردد. کودک با استفاده از حواس، از تقلید پا فرا می‏گذارد، به تکرار می‏پردازد و حرکاتش از شکل ابتدایی آزمایش و خطا به مهارت می‏رسد. این حرکات تقلیدی مقدمه‏ای
می‏شوند تا کودک بتواند به اعمال پیچیده‏تری دست بزند.

ب) بازیهای نمادی (5 ـ 2 سالگی)
در این مرحله از بازی که از دو سالگی تا پنج سالگی ادامه می‏یابد، عناصر جدیدی وارد بازی کودکان می‏شوند. واقعیتها تغییر شکل می‏یابند. اشیایی که وجود ندارند به وسیله اشیای دیگر نمایش داده می‏شوند. از تکه چوبی اسب و با قرار دادن چند بالش در کنار هم خانه و یا باغچه‏ای می‏سازند. کودک در این مرحله به تمرین تجربیات زندگی می‏پردازد و آنها را به شکلهای مختلف تجربه و آزمایش می‏کند.

ج) بازیهای باقاعده (۱۱ ـ ۷ سالگی)
در ان مرحله اثرات بازی برای تمام عمر باقی می‏ماند و همزمان با رشد کودک و گذشت زمان به صورت کاملتری انجام می‏شود. بازیهای باقاعده معمولاً قواعد آنها از بزرگترها به کوچکترها یا از نسلی به نسل دیگر منتقل می‏شود. در بازیهای باقاعده رقابت وجود دارد و علاوه بر آن در هر بازی قراردادهایی وجود دارد که نهادی شده است و با قراردادهایی که ممکن است دایمی بوده و یا بر اساس موافقت موقتی خود بازیکنان باشد. همان طور که ملاحظه می‏کنید در هر سنی کودک بازیهای خاصی را می‏کند و بعضی از آنها را رها می‏کند، مثلاً بچه‏های کودکستان، بازی با مکعبهای چوبی را رها می‏کنند زیرا اشیایی از قبیل رنگ، گل رس، مداد رنگی و ... فعالیتهای جالبتر و متنوع‏تری را به آنها عرضه می‏کنند. وقتی اسباب‏بازی‏ها و عروسکهای خود را نمی‏تواند جاندار فرض کند این بازیها نیز جذابیت خود را از دست می‏دهد و کم کم به سوی بازیهایی مثل فوتبال، بسکتبال، شطرنج و بازیهای فکری پیچیده می‏رود که نیازهای فکری، جسمی، روانی و اجتماعی را بهتر برآورده می‏کند.

تأثیر جنس
جنسیت یکی از عوامل موثر در بازی است و از این‏رو می‏توان گفت که بازی پسرها با دخترها تفاوت دارد. در تفاوت بین بازی دختران و پسران عواملی موثر است که عمده‏ترین آنها عبارت است از:

الف) مربوط به طبیعت و فطرت کودک
می‏شود، بعضی از دختران طبیعتا به سوی بعضی از بازیها علاقه نشان می‏دهند و بعضی از پسران به سوی بازیهای دیگر.

ب) انتظارات و توقعات والدین و جامعه از
دختر و پسر نیز کم کم آنان را به سوی تفاوت بین بازیهای دخترانه و پسرانه سوق می‏ دهد.

ترمن فهرستی از بازیها را تنظیم و ارائه داده است که دختران و پسران علاقه چشمگیری به آنها از خود نشان می‏دهند. بازیهایی که پسران بیشتر انتخاب و به آن علاقه دارند عبارت است از: استفاده از ابزارها، تیراندازی، بادبادک‏بازی، دوچرخه‏سواری، تیله‏بازی، کشتی، بُکس، فوتبال، فرفره‏بازی، کامیون و ماشین‏بازی، دویدن و ... بازیهای مورد علاقه دختران عبارت است از: عروسک‏بازی، طناب‏بازی، مهمان‏بازی، پذیرایی، تشکیل کلاس درس، بافندگی، خیاطی، فروشندگی، معمابازی و ...

لازم به یادآوری است که بازیهایی وجود دارد که هر دو جنس به آن علاقه دارند. لمان و ویتی با استفاده از پرسشنامه و ضمن تحقیق گسترده‏ای به این نتیجه رسیده‏اند که پسران بازیهای فعال و پرتحرکی را که مستلزم صرف انرژی و مصرف نیروی بدنی، چابکی، مسابقه و رقابت است به انواع دیگر بازی ترجیح می‏دهند در حالی که دختران معمولاً به بازیهایی که ساکن‏تر، کم‏تحرک‏تر و آرام‏تر است، علاقه‏مند هستند. این مطلب را تحقیقات یگری نیز تأیید کرده است. ماژروری هونزیک و اریکسون بازی ساختمان‏سازی کودکان ۱۱ تا ۱۳ ساله را مورد مطالعه قرار داده‏اند. پسران اغلب اوقات از مکعبها، ماشین، آدمکهای یک شکل با لباسهای متحدالشکل استفاده می‏کردند و با آنها، ساختمان، جاده، کوچه و فروشگاه درست می‏کردند. دختران بیشتر به نظافت داخلی خانه می‏پرداختند و صحنه‏های خانوادگی را نشان می‏دادند. در دوران کودکی تفاوت زیادی بین بازی دختران و پسران مشاهده نمی‏شود ولی به محض اینکه سن ورود به دبستان فرا می‏رسد، اختلافات آشکارتر می‏شود و ارزشهایی که جامعه برای هر جنس قایل می‏شود خود را در بازیها نشان می‏دهد. در حدود ۷ یا ۸ سالگی، تفاوتهای جنسی آشکارتر می‏شود، پسران بیشتر تمایل دارند با همدیگر بازی کنند و این در دختران نیز به چشم می‏خورد. پسرها به جای بازی با دخترها آنها را آزار می‏دهند و مسخره می‏کند. اگر پسری با گروهی از دخترها بازی کند، پسرهای دیگر او را مسخره می‏کنند.

تأثیر محیط
تأثیر محیط بر بازی کودک از دو دیدگاه قابل بررسی است:
۱ـ غنا بخشیدن به محرکاتی که کودک با آنها به بازی می‏پردازد.
2ـ تفاوت بازیهای کودک در محیطهای مختلف از نظر جغرافیایی

برخی از روانشناسان تنوع محرکات را مهمترین عامل محیطی در رشد هوش می‏دانند، هر چقدر کودک بیشتر ببیند، بشنود، لمس کند و از حواس خود بیشتر استفاده کند در سالهای بعدی زندگی به دیدن، شنیدن، لمس کردن و استفاده از سایر حواس خود علاقه بیشتری نشان خواهد داد و البته باید تواناییها و محدودیتهای فکری کودک را شناخت و کیفیت و کمیت محرکها را با آن تطبیق داد، یعنی محرکهای محیطی باید به جا و به اندازه باشند و گرنه، نه تنها اثر مثبتی ندارند بلکه ممکن است سبب اغتشاش فکری و اختلال در یادگیری کودک شوند. کمبود محرکهای لازم برای رشد منجر به رشد ناکامی سلسله اعصاب مرکزی و بخصوص مغز می‏شود، در نتیجه شخص از نظر هوش که عملکرد مغز خصوصا قشر مغز است رشد کافی نمی‏کند. همان طور که وجود نور برای رشد و تکامل چشم لازم است و اگر انسان در خردسالی از نور محروم باشد در آینده حتی با وجود چشم سالم، حس بینایی طبیعی نخواهد داشت، در مورد سایر حواس نیز وضعیت به همین منوال است.کودک باید دنیای اطراف خود را بشناسد، مثلاً انسانها، حیوانات و اجسام را ببیند، اشیا را لمس کند، صداها را بشنود، کودک باید امکان تجربه رفتارهای گوناگون را داشته باشد. لذا تأکید می‏شود که تنوع و تحرکات محیطی را برایش فراهم نمایید و اسباب‏بازی‏های مختلفی بخرید تا هر چه بیشتر به پرورش حواس او کمک کند یعنی هر چقدر بیشتر ببیند، بشنود، لمس کند، گفتگو کند در واقع به رشد عقلانی، عاطفی، اجتماعی، اخلاقی، روانی او کمک کرده‏اید.

طبق مطالعات انجام شده، کودکان ژاپنی بیشتر به فعالیتهای غیر رسمی گروهی نشان می‏دهند در حالی که بچه‏های آمریکایی به بازیهای تیمی و رقابتی تأکید دارند. کودکان آمریکایی تنها در مراحل اولیه دوران کودکی به بازیهای مهیج علاقه‏مند هستد، ولی بچه‏ های ژاپنی این علاقه را برای مدت طولانی‏تر حفظ می‏کنند. نه تنها بازیهای دو کشور بلکه بازیهای شمال و جنوب یک کشور و حتی محله‏های یک شهر نیز با هم تفاوت دارد. فرهنگ هر جامعه در بازی اثر می‏گذارد و می‏توان گفت که بازی کودکان به نوعی منعکس ‏کننده فرهنگ آن جامعه می‏باشد. در مناطق محروم، به علت اینکه افراد از توانایی اقتصادی زیادی برای خرید وسایل و اسباب‏بازی برای کودکان برخوردار نیستند، آن دسته از بازیهای سنتی را که نیاز چندانی به آلات و اسباب ندارد به کودکان خود می‏ آموزند. در این جوامع کودکان یاد می‏گیرند که برای خود اسباب ‏بازی بسازند. این تولید و سازندگی به نوبه خود یک بازی و فعالیت دلچسب برای این قبیل کودکان محسوب می‏شوند.

تأثیر هوش
هوش می‏تواند بر نحوه بازی و نوع آن، انتخاب اسباب‏ بازی و استفاده از آن تأثیر بگذراد. در اینجا به نحوه برخورد کودکان باهوش و کم‏ هوش با بازی و اسباب ‏بازی اشاره می ‏شود. کودکان تیزهوش سعی می‏کنند وسایل و اسباب‏ بازیهایی را انتخاب نمایند که بتوانند با آنها به ابتکار و ابداع دست بزنند و قوای ذهنی خود را به کار گیرند. کودکان باهوش ‏تر مدت کمتری به یک بازی مشغول می‏شوند. زیرا خواهان تنوع هستند و از تنوع لذت می‏برند. کودکان باهوش در سنین بالاتر به بازیهایی که متضمن فعالیتهای ذهنی و جسمی است می‏پردازند، مثلاً جمع‏آوری اشیای مورد نظر (کلکسیون) برای آنان جذاب و لذت‏ بخش ‏تر می‏باشد. کودکان تیزهوش به دلیل توانایی های بیشتر، به انجام بازیهای انفرادی تمایل نشان می‏دهند و معمولاً انرژی بدنی را در حد زیادی مصرف نمی‏کنند به نظر می‏رسد که کودکان عقب ‏مانده بیشتر به بازی های انفرادی می‏پردازند زیرا کودکان تیزهوش به علت توانایی زیاد و کودکان کم ‏هوش به علت توانایی کم، معمولاً به خوبی در گروه پذیرفته نمی‏شوند. اگر یک ماشین اسباب‏ بازی در اختیار کودک عقب ‏مانده گذاشته شود ممکن است آن را به اطراف بکوبد یا آن را متلاشی کند ولی یک کودک تیزهوش سعی به انجام بازی رمزی خواهد نمود و حتی ممکن است آن را کنجکاوانه بررسی نموده و از هم باز نماید تا از محتویات آن آگاهی یابد.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.