مصاحبه نوروزی با هنرمندان، ما هیچ وقت بزرگ نمیشویم
شاید برای شما هم جالب باشد که از زبان آنهایی که دوست دارید بشنوید عید برایشان چه حال و هوایی دارد. برای همین به سراغ چهرههای محبوب بچهها رفتیم و از آنها ۳سوال پرسیدیم.
شاید فکر کنید که دنیای هنرمندان با ما خیلی فرق دارد یا بچگی آنها خیلی خلاصه بوده، اما وقتی کنارشان مینشینی و با آنها همصحبت میشوی متوجه میشوی چقدر ساده و صمیمی بودند و کودکیشان با همه خندهها، گریهها، خوشحالیها و غصههایی که ما در زندگی حس کردیم، همراه بوده است. شاید برای شما هم جالب باشد که از زبان آنهایی که دوست دارید بشنوید عید برایشان چه حال و هوایی دارد. برای همین به سراغ چهرههای محبوب بچهها رفتیم و از آنها ۳سوال پرسیدیم.
اول اینکه به کدام سین سفره هفتسین علاقه دارند؟ دوم اینکه از نوروزهایی که از بچگی تا الان گذراندهاند چه خاطرهای بیشتر در ذهنشان مانده است و سوال آخر اینکه دوست دارند در سال جدید برای بچهها چه دعایی بکنند.
محمد درویشعلیپور (نویسنده عمو پورنگ): خاطره یک عید بدون لباس نو
۱. اول از همه ماهی را دوست دارم و همیشه ۱۵-۱۰ روز زودتر میگیرم و اتفاقا خیلی هم خوب ازش مراقبت میکنم. بعد از ماه فروردین هم وسطهای بهار میبرم در دریاچهای بزرگ در بوستان صدرا (بعد از میدان المپیک به سمت شهرک چشمه) که پر از ماهیهای قرمز است، رهایش میکنم. هرسال که میروم آنجا و ماهیهای بزرگ قرمز را میبینم فکر میکنم یکی از آنها ماهی سال قبل من بوده است.
۲. کلاس سوم دبستان بودم. یک هفته مانده بود عید شود. یک شب پدرم ناراحت آمد خانه و با مادرم صحبت کرد. مادرم هم کمی ناراحت شد اما ما ۴ برادر را جمع کرد و گفت: امسال نمیتوانیم قبل از عید خرید کنیم چون هنوز دستمزد پدرتان را ندادهاند و باید عید را با همین کفش و لباس بگذرانیم. یادم هست اولین کسی بودم که گفتم اشکال ندارد ما قبول میکنیم و بقیه برادرهایم هم همین حرف را زدند. لبخند پدر و مادرم از شنیدن این حرف برای ما کلی ارزش داشت. آن سال عید ما هیچ لباس نویی نخریدیم و بعد از عید پدرم که حقوقش را گرفت برای ما خرید کرد.
۳. حس میکنم پدرو مادرها به لحاظ تامین خواستههای مادی، خیلی به بچهها اهمیت میدهند این از برخی ابعاد بد نیست، اما کاش بچهها قدر چیزهایی که پدر و مادرها با علاقه برایشان تهیه میکنند، بدانند ازش لذت ببرند و احساس خوشبختی کنند تا وقتی که بزرگ شدند حسرت این روزهای خوب را نخورند.
امیر سهیلی (سلطان): من میخوام
۱.برای من همه هفتسین برکت دارد چون ما ایرانیان سنتهایمان را از زمین و آسمان انتخاب میکنیم و هر دو منشا خیر و برکتند. اما اگر بخواهم انتخاب ویژهای بکنم حتما ماهی را انتخاب میکنم (با اینکه سین ندارد). من آنقدر خوب ماهی نگه میدارم که گاهی تا یک سال هم ماهی عیدم را نگه داشتهام. فقط باید قلق زنده نگهداشتن آن را بلد باشی.
۲.کلاس پنجم دبستان بودم که مثل هر سال عید را رفتیم به زادگاه مادر و پدرم کنگاور در استان کرمانشاه و چون من از تهران آمده بودم اقوام خیلی به من لطف داشتند و آن سال من حدود ۴ هزار تومان عیدی گرفتم و بعد بلافاصله رفتم با آن پول یک تنبور خریدم و بعد از آن بدون هیچ استادی خودم نواختن تنبور را یاد گرفتم و بعد حرفهای شدم. الان هم با دختر ۱۳ سالهام که دف میزند یک گروه دو نفره تشکیل دادهایم.
۳.دوست دارم بچهها به همه مشکلات یک «کیش تیله» حسابی بزنند و به هرچی که دوست دارند بگویند «میخوام»
داریوش فرضیایی (عمو پورنگ): اون تخممرغهای رنگی یادش بهخیر
۱.در هفتسین سیب را از همه بیشتر دوست دارم چون نماد زندگی و حیات است و بعد از آن عاشق ماهی هستم. خیلی پیش آمده که مدتها زل بزنم به تنگ ماهی.
۲.یک سال عید قرار شد تخممرغهای عید را من رنگ کنم. من هم با آبرنگ آنها را قرمز و زرد کردم. بعد از تحویل سال مدام میآمدم و بهشان نگاه میکردم و عاشقشان شده بودم. آخر سر طاقت نیاوردم و روز سوم تخممرغها را شکستم و خوردم. اما الان که بزرگ شدم گاهی حتی فرصتی نمیشود که سر سفره هفتسین باشم و خیلی دلم میگیرد از اینکه وقتی بزرگ میشویم از دنیای رنگی کودکیمان دور میشویم. من همیشه عید را با بوی گل و اسکناس نو و لباس نو به یاد میآورم.
۳. اول برای مادرم دعا میکنم و امیدوارم هرسال عید سرحال پای سفره هفتسین بنشیند و از من راضی باشد و دوم برای بچههایی که از پدر یا مادرشان دورند دعا میکنم که: «خدایا این قلبهای عزیز و پاک را به هم برسان.» شاید عید بهانه خوبی باشد که باهم باشیم و به جاهای دیدنی کشورمان سربزنیم. اما به فکر کوچولوها هم باشیم.
امیر محمد متقیان: فیلم یادگاری
۱.اول قرآن، ماهی و بعد سکه را از همه بیشتر دوست دارم. اصلا توی سفره برق سکه چشمانم را قلقلک میدهد.
۲.سال ۸۸ تحویل سال در ایتالیا بودیم. هیچ چیزی برای سفره هفتسین نداشتیم. با عمو پورنگ و بقیه تصمیم گرفتیم ساعتهایمان را بگذاریم وسط. خلاصه ۷ تا ساعت جور کردیم و هفتسین را درست کردیم. اما یک سال قبلش من در خانه بودم و دوربین به دست از همه فیلم میگرفتم و هرکس یک پیام نوروزی میداد. اکثرا هم آرزوی سلامتی و شادی برای همدیگر میکردند. حالا این فیلم جزء خاطرات من است و هر سال آن را نگاه میکنیم.
۳. دوست دارم به بچهها بگویم که وقتی یک اتفاق بد برایتان میافتد خودتان را نبازید. وقتی سال تحویل میشود، به این فکر کنید که یک سال بزرگ شدهاید و بیشتر میفهمید و از زندگی بیشتر لذت میبرید. دست آخر اینکه سیزده بدر حسابی بازی کنید و حسابی بهتان خوش بگذرد.
آزاده آل ایوب (خاله نرگس): اسباب بازی را بیشتر از پول دوست دارم
۱.سمنو را برای خوردن دوست ندارم اما عاشق سنجد تازه هستم و سنبل را هم خیلی دوست دارم، عاشق رنگ سنبل هستم و البته من به رسم قدیمیها گندم شادونه هم در سفره هفتسینام میگذارم. ماهی را هم خیلی دوست دارم ولی چون هرسال ماهیهایم مردهاند چند سالی است که جلوی خودم را میگیرم و پا روی دلم میگذارم و ماهی نمیخرم.
۲. آنچه در عید من را خوشحال میکرد اسباب بازیهایی بود که کادو میگرفتم. برخلاف بچههای امروزی اصلا پول را دوست نداشتم و اگر کسی بهم عیدی پول میداد، میانداختم در قلکم. پدرم دوستی داشت که هرسال برای من اسباببازی عیدی میداد. کیف، عروسک گلسر و.... برای همین تا عید میشد از روز اول اصرار میکردم اول خانه آنها برویم ولی پدرم میگفت روز اول برای بزرگترهاست و ما باید ابتدا به دیدن بزرگترها برویم. خلاصه تا روز دوم و سوم که برویم خانه دوست پدرم دلم آب میشد.
۳. امیدوارم بچهها از کودکیشان حسابی لذت ببرند. یک عادت خوب را هم برای بچهها آرزو میکنم: زیاد به آسمان نگاه کنید. دیدن آسمان آبی در روزهای عید و ابرهایی که به شکلهای مختلف پراکنده شدهاند به شما حس قدرت و لذت میدهد و شما را به یاد خدا میاندازد، چون هرچه داریم از آسمان و خدایی است که مواظب ماست.
سارا روستاپور (خاله سارا): یک شهر مخصوص بچهها
۱. اول سکه و بعد سمنو را از همه بیشتر دوست دارم. سکه سال نو را همیشه به عنوان تبرک نگه میدارم و سمنو را هم آنقدر میخرم که تا پایان سیزده روز حسابی از خوردنش لذت ببرم. با اینحال من به اجزای دیگر سفره که جزء سینها نیستند هم علاقه دارم. برنج، قرآن و ماهی که سین ندارند و به خاطر زیباییشان میپسندمشان.
۲. برای من دعای تحویل سال خاطرهانگیزترین لحظه از سال نوست و مخصوصا آن قسمتش که: «حَوِل حالَنا الا اَحسَن الحال»... به جز آن از مسافرت رفتنهای عید هم کلی خاطره دارم چون در طول سال فرصت مسافرت طولانی دست نمیدهد ولی عید بهانهای است که ما طبیعتگردی را هم فراموش نکنیم. بخشی از خاطرات نوروزی من مسافرتهایی است که با خاله و عمه میرفتیم و با بچهها کلی بازی میکردیم و کسی هم نمیگفت این قدر دنبال هم ندوید. چون عید بود و به قول آنها عید مال بچههاست.
۳.آرزو میکنم همه اتفاقهای خوب دنیا برای بچههای ایران هم بیفتد. همهشان از تلخی و ناراحتی دور شوند و در آرامش زندگی کنند. آرزو میکنم روزی برسد که یک شهر مخصوص بچهها داشته باشیم، با شخصیتهای کارتونی مورد علاقهشان که تویش پر از وسایل بازی و تفریحی باشد و بچهها خوراکیهایی را که دوست دارند آنجا بخورند. یک شهر برای بچهها و به خاطر بچهها.
محمدرضا خوارزمی (شخصیت جوجهتیغی و دو دو در عمو پورنگ): بچههای بیمار را فراموش نکنیم
۱. سیب را از همه بیشتر دوست دارم. عطر و بوی سیب و رنگ سرخش در سفره هفتسین همیشه برای من خاطرهانگیز است و البته سمنو را هم خیلی دوست دارم بخورم. ماهی را هم به خاطر دخترم فاطمه که 10 سالش است حتما میخریم و او با دقت از ماهیها که به تعداد اعضای خانواده است، مراقبت میکند.
۲. یک سال نوروز با همکارانم رفته بودیم اهواز برای بچهها برنامه اجرا کنیم. موقع سال تحویل در هتل هیچی نداشتیم. بعد تصمیم گرفتیم که اسم تمام سینها را بنویسیم روی کاغذ و سال را تحویل کنیم. این کار آنقدر خاص و غمانگیز بود که چند تا از دوستانم گریهشان گرفت ولی بلافاصله همه با خانوادههایمان تلفنی صحبت کردیم و حالمان خوب شد. یک سال برای اولین بار من و پدرم با هم تنهایی عید را رفتیم اصفهان. آن عید را هم اصلا فراموش نمیکنم. از اینکه با پدرم طبیعتگردی میکردیم و جاهای دیدنی اصفهان را میدیدیم، لذت میبردم.
۳. دوست دارم در سال جدید برای بچههایی که در بیمارستانها بستری هستند به ویژه بچههای مبتلا به سرطان یا بیماریهای خاص و... دعا کنم و بهشان بگویم امیدتان را از دست ندهید. خدا شما را دوست دارد و معجزه همیشه در زندگی ما وجود دارد. آرزو میکنم هرسال عید این فرصت به دست بیاید که از کودکان بیمار عیادت کنیم و بهار را با آنها تقسیم کنیم.
هومن حاج عبدالهی (صداپیشه پنگول و چپل):
۱. مثل همه بچهها عاشق ماهی گلی شب عید هستم و در سینهای هفتسین هم عاشق سبزه و سیب هستم. البته چرا دروغ بگویم آنها سکهها هم در سفره برق میزند.
۲. از بچگی خیلی دوست نداشتم لباس نوهایم را عید بپوشم. در طول سال لباس نو میخریدیم و من همان را توی عید میپوشیدم. اما من عیدی گرفتن را از همه بیشتر دوست داشتم و فکر میکردم آنهایی که به بچهها عیدی نمیدهند یا کم میدهند خیلی نامردند! من یک عمو داشتم که خیلی دست و دلباز بود. سال ۶۰ و ۶۱ یک دوزاری به ما عیدی میداد که برای تلفن کردن با تلفن عمومی یک سکه داشته باشیم. ما هم خوشحال میشدیم که دوزاری گرفته بودیم. اما هرسال بهترین عیدی را از همسرم میگیرم. او اعتقادی به پول ندارد بلکه با حوصله و سلیقه سعی میکند یک عیدی زیبا برای من تهیه کند و من هم همیشه با هدیهاش خوشحال میشوم.
۳. دوست دارم بچهها خودشان باشند. ادای بزرگترها را درنیاورند و نگویند کی میشه ما هم بزرگ بشویم و در دنیای کودکیشان بمانند. تا چشم به هم بزنند بزرگ شدهاند و میگویند کاش بچه بودیم. از همه اسباب بازیهایشان هم حسابی لذت ببرند و عید خوبی داشتهباشند با کلی شیرینی و شکلات.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼