جک های بامزه برای کودکان، بخوانید و بخندید
چند لطیفه ساده برای بچهها بخوانید.
نی نی بان: کتابها و نشریات زیادی برای کودکان وجود دارند که بخشی را به لطیفههای کودکانه اختصاص دادهاند. البته تا کنون کتابهایی هم منتشر شدهاند که فقط و فقط قرار است بچهها را بخندانند. کتاب «قهقهه ممنوع» یکی از همین کتابهاست. ما اینجا چند لطیفه از این کتاب برایتان انتخاب کردهایم، شما هم اگر میخواهید چند دقیقه کودک خود را بخندانید، این لطیفهها را برایش بخوانید.
غضنفر میره رستوران میگه: جوجه دارین؟
گارسون:آره
غضنفر: دونش بدین نمیره!
*************************
حیف نون میره هتل. صبح روز اول میره توی رستوران هتل صبحانه بخوره میبینه روی تابلو نوشته: از ساعت ۷ الی ۱۱ صبحانه، از ساعت ۱۱ الی ۵ ناهار و از ساعت ۵ الی ۱۱ شب شام سرو میشود.
پیش خودش میگه: پس من کی وقت کنم برم شهر رو ببینم؟
**************************
معلم: نام پدرت چیست؟
دانشآموز: پدرم نامهای مختلفی دارد. من به او میگویم بابا، مادرم میگوید پدر بچهها، نوکرمان میگوید آقا و بقال محلمان میگوید بدحساب!
*************************
اولی: من هر وقت چیزی در کلهام فرو رود، دیگر بیرون نمیآید و فراموش نمیکنم.
دومی: پس چرا پولی را که از من قرض گرفتی، یادت رفته و پس ندادی؟
اولی: برای این که پول در جیبم فرو رفت نه در کلهام!
************************
دو هندوانه فروش نزدیک به هم بساط کرده و مشغول فروش هندوانه بودند.
اولی فریاد میزد: بیا که هندوانه دارم، قند عسل، نبات، قرمز قرمز، بیا بیا به شرط چاقو.
هندوانه فروش دومی بدون این که فریاد بزند، خطاب به عابران میگفت: هرچی اون میگه منم دارم!
************************
از خسیسی پرسیدند: تو در دنیا چه آرزویی داری؟
گفت: آرزو دارم کچل شوم و دیگر پول سلمانی ندهم!
************************
یکی از قبایل آدمخوار مرد کله تاسی را دستگیر میکنند و نزد رئیس خود میبرند و از رئیس میپرسند با این مرد تاس چه کنیم؟
رئیس میگوید: از او تاس کباب درست کنید!
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼