۵۱۲۸۲
۲ نظر
۷۹۱۴
۲ نظر
۷۹۱۴

روز جهانی کودک، تفریحات بسیار جالب

هوشنگ مرادی کرمانی، ۱۶ مهر ۱۳۹۳ روز جهانی کودک را به تمام کودکان کوچک و کودکان بزرگسال، تبریک گفت.

نی نی بان: برای‌تان دو تا قصه، تعریف می‌کنم، قصه‌های کوچک و خاطره‌گونه، و بعد ... اصلاً بگذارید بروم سراغ قصه اول؛ بهتر است.

روز جهانی کودک، تفریحات بسیار جالب

قصه اول، کسی از شهر آمده بود به روستای ما و باغی خریده بود. می‌خواست باغبان باغ را رد کند و کس دیگری را بیاورد. باغبان شستش خبردار شده بود و افتاده بود به هول و ولا. شب‌ها خوابش نمی‌برد و روزها دستش به کار نمی‌رفت. درخت‌ها را نگاه می‌کرد و آه می‌کشید. زنش گفت: «سفره ای می‌اندازیم و ارباب تازه را دعوت می‌کنیم، شرمنده می‌شود. ما را نگه می‌دارد.»

زن به سختی گوشت و مرغی فراهم کرد و ارباب و زن و بچه‌اش را بر سفره نشاند. ارباب دست بر نان تازه و گرم برد و تکه‌ای کند و خواست در کاسه‌ ماست فرو کند. کودک باغبان حاضر بود از پشت شانه پدر گفت: «بابا، این همان ارباب گوش دراز است که گفتی می‌خواهد نان ما را ببرد؟ » ارباب آب شد و به زمین رفت. زن ارباب از سفره برخاست و قاشق از کودکش گرفت و بر سفره انداخت. باغبان با پس‌گردنی کودک خود را نواخت. زن باغبان چنگ بر لپ کشید و از حال رفت.

قصه دوم. پدربزرگم قصه اول را تعریف می‌کرد و می‌گفت: « هرچیزی را نباید جلوی بچه گفت» سر و ریشش را می‌جنباند و از روی پختگی و تجربه می‌گفت: «اگر بچه‌ای سفیدی دندان کسی را دید، می‌خواهد سرخی پشت گوش او را هم ببیند.»

منظورش این بود اگر کودکی خنده و خوش‌و‌بش پدر و مادر و بزرگتری را دید پررو می‌شودگوش او را می‌گیرد، می‌کشد، تا می‌کند و می‌خواهد سرخی پشت او را هم ببیند. من چهار پنج ساله بودم. یواش رفتم پشتش و دیدم پس گوش او اصلاً سرخ نیست. دو تا رگ کلفت است و یک برآمدگی و رنگش مثل جاهای دیگر اوست.

من که بارها سفیدی تند و براق دندان‌های مصنوعی او را دیده بودم. نتوانستم سرخی پشت گوشش را ببینیم. سال‌ها سرخی هندوانه و آلبالو و انار را دیدم، گل سرخ را دیدم و نوک پرنده‌ای که نمی‌شناختم، و سرخ بود؛ اما سرخی پشت‌ گوش او را ندیدم. بعدها که بزرگ شدم فهمیدم پدربزرگ و مادربرگ نمی‌خواستند نوه‌شان که احتمالاً نویسنده می‌شود، واژه‌های زشت و رکیک را یاد بگیرد.

گرچه تا امروز هم نتوانستم چیزی جایگزین سرخی پشت گوش او بکنم. بگذریم ... هنوز هم یاد نگرفته‌ام که واژه‌های مرگ و اعتیاد و طلاق، یتیمی و گرسنگی و جنگ و بی‌عدالتی و تعصب و خشونت را، که کودکان در گوشه و کنار دنیا آنها را لمس می‌کنند و شب‌ها بد می‌خوابند، چگونه به کار برم که دنیای زیبا و رنگین و خیال‌های خوش آنان را نسوزانم. تا کجا پیش بروم، چقدر، چه اندازه بگویم. بگویم یا نگویم؟

نویسنده‌ها و شاعران چگونه دنیای لطیف کودکان و نوجوانان را تصویر کنند، چگونه؟

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

مشاوره ویدیویی

    • اخبار داغ
    • جدیدترین
    • پربیننده ترین
    • گوناگون
    • مطالب مرتبط

    نظر کاربران

    • احمدی
      درباره روز جهانی کودک، تفریحات بسیار جالب

      زنده باد آقای کرمانی
      هیچ وقت قصه های مجیدش یادم نمی ره

      پاسخ ها

      • مدیر پایگاه

        ممنون از توجه شما.

    برای ارسال نظر کلیک کنید

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.