۵۹۰۱۴
۷۸۱۹
۷۸۱۹

روابط زن و شوهر، بعد از تولد نوزاد

پدر در اثر تولد فرزند تنها مانده وبه دلیل ا حساس تنهایی،احساسات دیگری همچون بی تکیه گاهی،عدم امنیت و حتی خشم،وجود او را فرا می گیرد.

تبیان : ازدواج رابطه نزدیکی است که بین زن و مرد برای مدتی طولانی برقرار می شود . موفقیت این پیوند ضامن سعادت و سلامت کل جامعهاست . طبیعی است که پیش از ازدواج،زن و مرد باید عوامل گوناگونی را مدنظر قرار دهند تا بتوانند به موفقیتی نسبی در زمینه زندگی زناشویی دست یابند.

اما نگهداری هر چیز به مراتب مشکل تر از به دست آوردن آن است . به دست آوردن همسری مناسب بارها و بارها ساده تر از نگهداری و" راضی نگهداشتن" او از زندگی مشترک است . در زندگی هر زوج،موقعیت هایی ایجاد می شود که می تواند تعادلی را که پس از مدت زمانی به وجود آمده بر هم زده و زندگی زناشویی را به سوی عدم توازن سوق دهد.

روابط زن و شوهر، بعد از تولد نوزاد

با آینده نگری و رعایت بعضی از موارد پیشگیری کننده می توان از وقوع برخی از موقعیت ها جلوگیری کرد . اما رویارویی با بعضی از موارد متزلزل کننده زندگی مشترک از دایره کنترل بشر خارج بوده و گاه نیز برای برقراری ارتباطی محکم تر باید آنها را پذیرفت . یکی از مواردی که می تواند در زندگی تعادل یافته یک زوج جوان ، به صورت موقت اختلال ایجاد کند تولد فرزند است.

تولد فرزند یکی از تغییراتی است که به میزان زیادی در روابط خانوادگی و زناشویی تغییر ایجاد می کند و البته طبیعی است که این تغییر در مورد فرزند اول و در زوج های جوان بیشتر به چشمبخورد.

به دنیا آمدن کودک بیش از هر کس دیگر موقعیت پدر جوان را مورد تهدید قرار می دهد . شور و شادی پدر شدن جای خود را با عواطف و احساسات دیگری عوض می کند . تا آنجا که فرزند را رقیب عشقی خود تلقیمیکند . این حساسیت ها و عواطف متضاد ( دوست داشتن فرزند در کنار احساس رقابت با او )‌ واکنش های متفاوتی را در مردان جوان بر می انگیزد . این واکنش ها را می توان به دو بخش واکنش های روانی و رفتاری تقسیم بندی کرد.

واکنش های روانی
ترس از دست دادن موقعیت نزد افراد خانواده :هر تغییر روانی - خانوادگی و اجتماعی می تواند مسبب حالاتی همچون ترس باشد . تولد فرزند نیز به عنوان یکی از مهم ترین وقایع موجود در زندگی هر فرد ، در مدت زمان معینی می تواند تأثیرات کلی و جزئی فراوانی در روابط زناشویی به جای بگذارد . ( مهم آن است که این تغییرات منفیکهسبب دور شدن عاطفی زن و مرد از همدیگرمیشود ، به سرعت کنترل شده و ارتباط زوجین را متزلزل نکند.) به دنیا آمدن طفل به علت تغییرات فراوانی که در زندگی خانوادگی- اجتماعی ایجاد می کند بیش از هر چیز می تواند منشاء حالت ترس در پدر باشد . این ترس به علت استرس های روزمره ای است که تازه وارد کوچک به جمع خانواده و به خصوص پدر،وارد می کند.

احساس محرومیت:
محرومیت حالتی است که در نتیجه ارضاء نشدن یا احتیاج پدید می آید . ارضا نشدن و احتیاج ممکن است در اثر عوامل بیرونی و محیطی ایجاد شود و یا این که عامل درونی داشته باشد . در اثر تولد فرزند،بیشتر اوقات مادر صرف مراقبت از کودک می شود و فرصتی برای ارضای احتیاجات روانی همسر و محبت کردن به او باقی نمی ماند. نتیجه این بی توجهی ها ، احساس محرومیت از علاقه ای است که نیاز روانی و اولیه هر انسانی تلقی می شود . هر انسانی نیازمند آن است که دوست داشته باشد و متقابلاً مورد محبت و علاقه دیگران ، بخصوص افراد مورد علاقه اش قرار گیرد . اگر یک طرف موازنه به هم بریزد به طور مسلم امنیت عاطفی و روانی شخص نیز متزلزل خواهد شد . خوب استبه همان میزان که از دیگران محبت دریافت می کنیم ، از ابراز علاقه به اطرافیان نیزخودداری نکنیم.

مسلماً تولد فرزند نمی تواند از مهر و علاقه زن نسبت به شوهر بکاهد . اما با ورود این تازه وارد کوچک دیگر فرصتی برای ابراز محبت به شوهر باقی نمی ماند . زمان و فرصت کافی برای نشان دادن این محبت یک مسئله مهم و نوع ابراز محبت نیز مورد دیگری است . بسیار حیاتی است که اگر به کسی علاقه مند هستیم محبتمان را در کلام و عمل بهاو نشان دهیم . برای اکثر ما آدم های معمولی ، با زندگی ساده و معمولی این روزگار ، بیان احساسات در قالب واژه های کوچک و عبارات بسیار ساده و در عمل شاید با یک نگاه محبت آمیز ابراز می شود . البته همین میزان اندک نیز مستلزم فرصت است . اما اکثر مردان گرفتاری های متعدد همسران خود را در انجام مسئولیت ها و وظائف داخل و بیرون از خانه نادیده می گیرند و انتظار دارند همه چیز ، درست مثل گذشته سر جای خود باشد ، از اوضاع مادی، تغذیه ای و نظافت منزل گرفته تا محبت و آرامش گذشته .

احساس تنهایی و طرد شدگی:
پس از ازدواج، مرد و زنی که اکنون همسر تلقی می شوند تکیه گاه عاطفی و روانی یکدیگر قرار می گیرند و برای تسلی یافتندر برابر مشکلاتی که در طول روز آزارشان داده،به یکدیگر پناه برده و مانند دوستانی قدیمی درد دل می کنند. به راستی یکی از کارکردهای اساسی نهاد خانواده، آرامش یافتن در کنار یکدیگر و با هم بودن است .اما پس از تولد نوزاد موقعیت جدیدی پیش می آید.

فرد تازه ای به اعضای خانواده اضافه می شود که مسئولیت ها و مشکلات جدیدی را به وظایف والدین می افزاید. این موجود جدید به علت ناتوانی،مسئولیت ها و مراقبت های ویژه ای را می طلبد. واضح است که نگهداری از چنین موجود پاک ، ضعیف ، ظریف و زیبا ، قسمت عمده ای از وقت مادر را به خود اختصاص می دهد . بخصوص این که این مادر جوان و تا حدی بی تجربه، وظایف دیگری نیز غیر از بچه داری به عهده دارد. پس طبیعی است که با این وظایف تمام ناشدنی، فرصت چندانی برای رسیدگی به شوهر باقی نمی ماند.

زن اکثر اوقات خود را با بچه سپری می کند و مرد در جـّو خانواده (‌ که از پدر ، مادر و فرزند تشکیل می شود) تنها باقی می ماند و این احساس،وجود او را فرا می گیرد که با تولد فرزند از جمع خانواده طرد شده و تمام محبت و توجه اطرافیان ، بخصوص همسر که تاکنون نقطه اتکا و پشتوانه او در کار و زندگی بوده است به طرف موجودی کوچک و ضعیف معطوف شده و دیگر عشق و علاقه پیشین را در او نمی یابد . پس نتیجه می گیرد که دیگر مورد علاقه همسرش نیست و فرزند ، جای او را گرفته است.

شاید این گلایه را از برخی پدران جوان شنیده باشید که می گویند : از وقتی بچه به دنیا آمده انگار که من اصلاً وجود ندارم و... و این،به معنی احساس خطر است. خطر از دست دادن موقعیت گذشته و تاراج محبت همسر توسط فرزند . تداوم این احساسِ تنهایی خطرناک بوده و ریشه بروز احساسات دیگری در پدران جوان است . چیزی مانند احساس ناامنی .احساس ناامنی: احساس امنیت ، از عواطف زیربنایی و حیاتی برای تأمین بهداشت روانی بشراست . در صورتی که این اصلی ترین نیاز روانی انسان مرتفع نگردد ، احساس عدم امنیت به اشکال گوناگون خود را نشان خواهد داد . در حالت احساس عدم امنیت،شخص به طور دائم در تلاطم روانی و به هم ریختگی استو در صورت تداوم ، به انواع بیماری های جسمی و روانیمبتلا خواهد شد.

شخصی که دائم احساس عدم امنیت ، ترس و خطر می کند ، نمی تواند انسان سالمی باقی بماند. ممکن است با پرخاشگری و یا اضطراب واکنش نشان داده و در دنیای ذهنی خود، مدام در حال دفع خطرات احتمالی باشد . به همین دلیل است که برا ی سلامت جسمی و روانی تا حد زیادی نیازمند احساس امنیت هستیم.

همان طور که قبلاً نیز اشاره کردیم، پدر در اثر تولد فرزند تنها مانده وبه دلیل ا حساس تنهایی،احساسات دیگری همچون بی تکیه گاهی،عدم امنیت و حتی خشم،وجود او را فرا می گیرد. چرا که امنیت عاطفی و روانی او با ورود فرزند مورد تهدید قرار گرفته است . به گفته فیلسوف بزرگ ، پاسکال:‌" انسان بیش از یک عشق نمی تواند داشته باشد. اگر چند عشق داشت، کم کم به سوی آن که شدیدتر ، هیجان بخش تر و شکوهمندتر است کشیده خواهد شد و دیگر عشقها را فدا خواهد کرد ." شاید به همین علت است که زنان بیشتر ترجیح می دهند محبت اولیه خود را نثار فرزندشان کنند که از بطن وجودشان پرورده شده و از شیره جانشان تغذیه می کند.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.