وابستگی کودک به پدربزرگ، خوب یا بد؟
اگر تجربه ناکامی در کودکی وجود نداشته باشد، بسیار شکننده میشود و در روابط بعدی دچار مشکل میگردد.
پرسش: من به همراه خانواده همسر و برادر همسرم در یک مجتمع زندگی می کنیم. خانواده همسرم دارای دو فرزند پسر است. همسر بنده فرزند بزرگتر است دختر من نوه بزرگتر خانواده است. پدر همسرم از همان ابتدای تولد فرزندم وابستگی زیادی به دخترم پیدا کرده است و اگر حتی یک روز دخترم را نبیند افسرده می شود. مشکل بنده این است که پدر همسرم به تمام تقاضاهای کوچک و بزرگ دخترم جواب مثبت می دهد و هر چه را بخواهد فوری در اختیارش می گذارد و در برابر اعتراض ما میگ وید تحمل گریه اش را ندارم.
این امر باعث شده است دخترم در خانه خودمان با کوچکترین مخالفتی از سوی ما ساعت ها گریه کند و مدام از ما بخواهد که او را نزد پدر بزرگش ببریم. شب هنگام با گریه او را از پدر بزرگش جدا می کنیم. البته بار ها و بارها اتفاق افتاده که پدر بزرگش که این صحنه را دیده و همراه ما به خانه مان آمده و یکی دو ساعت بعد رفته است. من و همسرم به شدت از این وضع موجود ناراحت هستیم. متاسفانه پدر همسرم به هیچ عنوان راضی به همکاری نیست.
پاسخ: از این که انس و الفتی گرم و پرشور بین فرزند دلبندتان و پدربزرگش است خشنود شدم. ولی برای اینکه این دوست داشتن به فرزندتان و تربیت او ضربه نزند باید چند نکته را در نظر داشت. اول اینکه اگر فرزند شما بی تاب پدربزرگ میشود این بد نیست و معنی آن این است که فرزندتان دلبسته به مهر پدر بزرگش است و دارد بانک عاطفی اش را پیش او پر میکند. بهتر است از پدربزرگ خواسته شود که به این نکته توجه داشته باشند که گاهی ناکام کردن کودک در زندگی لازم است. زیرا همیشه ما نیستیم که از فرزندمان حمایت کنیم و او قطعاً در شرایط ناکامی و برآورده نشدن تمامی خواستهها قرار میگیرد.
اگر تجربه ناکامی در کودکی وجود نداشته باشد، بسیار شکننده میشود و در روابط بعدی دچار مشکل میگردد. در این حالت برای کودک این سوءتعبیر به وجود میآید که هر خواستهای که من دارم چه معقول و چه نامعقول در آن واحد، باید فراهم شود و اگر این طور نشود من گریه میکنم.
از این پدر بزرگ مهربان میخواهیم که در کنار عشق و مهری که به کودک میدهد رفتارهای والدگرانه هم داشته باشد. یعنی باید تحمل احساسات منفی کودک را نیز داشته باشد.
کودک حق دارد که اگر چیزی از او دریغ میکنیم و ناکام میشود گریه کند، دنیا که به آخر نرسیده. ما به عنوان والدین باید این ظرفیت اساسی را در خود ایجاد کنیم که اگر احساسات منفی مثل خشم یا غم در بچهها برانگیخته شده وحشت نکنیم. زیرا اگر سعی کنیم احساسات کودک احساسات منفی کودک را خفه کنیم این پیام را به او میدهیم که «فرزندم هیچ وقت نباید ناراحت باشی و گریه کنی». پدربزرگ باید با روش تربیتی شما همسو شود، حتی اگر دلش نمیخواهد. از او قاطعانه و جرئت مندانه بخواهید که در تربیت نوه خودش همکاری کند و روشهای شما را بیاعتبار نکند. قطعاً این پدربزرگ مهربان، نوهاش را بسیار دوست دارد فقط روش او غلط است. شما باید بدون اینکه به او بیاحترامی کنید این پیام را به او برسانید.
این امر باعث شده است دخترم در خانه خودمان با کوچکترین مخالفتی از سوی ما ساعت ها گریه کند و مدام از ما بخواهد که او را نزد پدر بزرگش ببریم. شب هنگام با گریه او را از پدر بزرگش جدا می کنیم. البته بار ها و بارها اتفاق افتاده که پدر بزرگش که این صحنه را دیده و همراه ما به خانه مان آمده و یکی دو ساعت بعد رفته است. من و همسرم به شدت از این وضع موجود ناراحت هستیم. متاسفانه پدر همسرم به هیچ عنوان راضی به همکاری نیست.
پاسخ: از این که انس و الفتی گرم و پرشور بین فرزند دلبندتان و پدربزرگش است خشنود شدم. ولی برای اینکه این دوست داشتن به فرزندتان و تربیت او ضربه نزند باید چند نکته را در نظر داشت. اول اینکه اگر فرزند شما بی تاب پدربزرگ میشود این بد نیست و معنی آن این است که فرزندتان دلبسته به مهر پدر بزرگش است و دارد بانک عاطفی اش را پیش او پر میکند. بهتر است از پدربزرگ خواسته شود که به این نکته توجه داشته باشند که گاهی ناکام کردن کودک در زندگی لازم است. زیرا همیشه ما نیستیم که از فرزندمان حمایت کنیم و او قطعاً در شرایط ناکامی و برآورده نشدن تمامی خواستهها قرار میگیرد.
اگر تجربه ناکامی در کودکی وجود نداشته باشد، بسیار شکننده میشود و در روابط بعدی دچار مشکل میگردد. در این حالت برای کودک این سوءتعبیر به وجود میآید که هر خواستهای که من دارم چه معقول و چه نامعقول در آن واحد، باید فراهم شود و اگر این طور نشود من گریه میکنم.
از این پدر بزرگ مهربان میخواهیم که در کنار عشق و مهری که به کودک میدهد رفتارهای والدگرانه هم داشته باشد. یعنی باید تحمل احساسات منفی کودک را نیز داشته باشد.
کودک حق دارد که اگر چیزی از او دریغ میکنیم و ناکام میشود گریه کند، دنیا که به آخر نرسیده. ما به عنوان والدین باید این ظرفیت اساسی را در خود ایجاد کنیم که اگر احساسات منفی مثل خشم یا غم در بچهها برانگیخته شده وحشت نکنیم. زیرا اگر سعی کنیم احساسات کودک احساسات منفی کودک را خفه کنیم این پیام را به او میدهیم که «فرزندم هیچ وقت نباید ناراحت باشی و گریه کنی». پدربزرگ باید با روش تربیتی شما همسو شود، حتی اگر دلش نمیخواهد. از او قاطعانه و جرئت مندانه بخواهید که در تربیت نوه خودش همکاری کند و روشهای شما را بیاعتبار نکند. قطعاً این پدربزرگ مهربان، نوهاش را بسیار دوست دارد فقط روش او غلط است. شما باید بدون اینکه به او بیاحترامی کنید این پیام را به او برسانید.
منبع:
تبیان
نظر کاربران
با سلام
دختر من یک سال و نیمش هست و خیلی به پدرشوهرم وابسته است بطوری که وقتی پیش منه مدام اسم پدربزرگشو میاره و وقتی اون میاد به راحتی از من جدا میشه و احساس میکنم اون رابطه و احساسی و که هر کودک به مادرش داره بچه من بمن نددره و این باعث بروز مشکلات عصبب و نگرانی من شده متاسفانه پدر شوهرم هر روز به خونه ما میاد و دخترم و به بهونه پارک و شهربازی با خودش میبره و تا آخر شب بزور دخترم و با گریه ازش جدا میکنیم متاسفانه همسرم هم از این موضوع ناراحت نیست و مخالفتی نداره میترسم دخترم کم کم از من جدا بشه و دیگه حسی بمن نداشته باشه لطفا کمکم کنید
پاسخ ها
سلام و ممنون از توجهتون
برای طرح سوال و گرفتن پاسخ فقط از لینک
زیر استفاده کنید
https://ask.niniban.com/
سلام عزیزم اتفاقا پسر من هم همین شرایط رو داره بااین تفاوت که به همه وابستگی داره ومن رو به همه میفروشه ،فکرموخیلی درگیر کرده متاسفانه نمیدونم چیکار باید بکنم،
پسرم منم همینطور