شخصیت شناسی: فرزند چندم خانواده اید؟ (۱)
دومین فرزند خانواده از تاثیرات بسیاری از نگرانی ها و نابسامانی های عاطفی پدر و مادر که با تولد فرزند اول به آنها دچار می شوند، در امان است.
اگر خانواده را به شکل زنجیره به هم پیوسته ای در نظر گیریم، برخلاف باورهای موجود، باید گفت که هر یک از حلقه های این زنجیره، متناسب با جایگاه خود، مسائل و مشکلاتی خاص خود دارد. برخی روانشناسان بر این باورند که جایگاه سنی کودک در خانواده، اهمیت و تاثیر فراوانی در زندگی وی دارد.
پژوهش های گسترده ای برای تعیین ارزش های نسبی جایگاه سنی کودکان در خانواده انجام شده است. در یک اظهارنظر کلی و کوتاه می توان گفت بزرگترین کودک خانواده در برآورده شدن خواسته های خود پافشاری و اصرار کمتری دارند؛ در حالی که کوچکترین فرزند، با اصرار خواهان به کرسی نشاندن حرف خود است. بنابراین بر اساس پژوهش های انجام شده و نتایج حاصله به توضیح تفصیلی در مورد هر یک از فرزندان می پردازیم:
نخستین فرزند
در حقوق مدنی برخی از کشورها قانونی به نام قانون اولین فرزند و یا ارشدیت وجود دارد که بر طبق آن اموال و اصولا تمام دارایی پدر به نخستین فرزند می رسد. این قانون نشاندهنده برتری است که در این کشورها برای نخستین فرزند قائل هستند اما پژوهش های انجام شده غیرمنطقی بودن این برتری را آشکار ساخته است.
بررسی ها نشان می دهند که بهره هوشی فرزندان بعدی بیشتر از فرزندان نخست است و وی در سازگاری، به دلیل جایگاه خاص خود در خانواده مشکلاتی دارد. نخستین فرزند ممکن است بیش از کودکان دیگر دستخوش نگرانی و پریشانی خاطر شود و در برابر بیماری و خطرهای احتمالی، احتیاط بیشتری از خود نشان دهد.
در آغاز نخستین فرزند با مادر خود رابطه ای بسیار گرم و صمیمی دارد اما پس از تولد دومین فرزند، از گرمی و صمیمیت این رابطه کاسته می شود. در مجموع می توان گفت نخستین فرزند خانواده وضع نامطلوب و دشواری دارد: او در سال نخست، به دلیل مهر و محبت فراوان والدین، معمولا فرمانروای مطلق خانواده است اما با تولد دومین فرزند دوره فرمانروایی او از بین می رود. به همین دلیل نخستین فرزند برای پدر و مادر مشکلاتی را به وجود می آورد. فرزند نخست ناگزیر است بار بی تجربگی و ناپختگی والدین را در شیوه پرستاری و پرورش کودک تحمل کند و محکوم به نظارت و سرپرستی شدید والدین است.
از سویی نظارت و سرپرستی شدید والدین بر نخستین فرزند او را شخصیتی محتاط و محافظه کار می سازد که به طور معمول فاقد اعتماد به نفس و خصوصیات رهبری است و به آسانی تحت تاثیر دیگران قرار می گیرد. احساس نیاز و نگرانی در فرزندان نخست بیش از دیگر فرزندان است. همچنین کودک نخستین پیوسته نگران است و از یک بدبینی کلی رنج می کشد.
علاوه بر این فرزندان اول به عنوان الگویی برای دیگر خواهر و برادرهایشان هستند و انتظار دارند تا سایر فرزندان از آنها دنباله روی کنند. آنها دوست دارند تا همیشه هدایت و رهبری دیگران را برعهده گرفته و بقیه افراد دنباله رو آنها باشند. این اعتقاد نیز وجود دارد که والدین اغلب سختگیری بیشتری بر روی اولین فرزندان از خود نشان می دهند و همواره با اضطراب و استرس بیشتری مراحل رشد آنها را پیگیری کرده و همیشه نگران آنها هستند.
فرزند دوم
دومین فرزند خانواده از تاثیرات بسیاری از نگرانی ها و نابسامانی های عاطفی پدر و مادر که با تولد فرزند اول به آنها دچار می شوند، در امان است. افزایش تجربه و پختگی والدین در پرورش کودک، موجب آن نمی شود که در نظارت و سرپرستی فرزند دوم زیاده روی نکنند، از این رو، فرزند دوم مستقل تر و بی نیازتر از فرزند نخست خواهد بود و افزون بر این، رفتار مادر با فرزند دوم، به دلیل افزایش تجربه و مهارت وی، از ثبات بیشتری برخوردار است.
فرزندان دوم معمولا خصوصیات و ویژگی هایی را در خود می پرورانند که دقیقا عکس فرزند بزرگتر است. به عنوان مثال اگر فرزند ارشد حس همکاری داشته باشد و انسان خوش مشربی به شمار آید، دومی یک دردسرساز واقعی از آب درخواهد آمد.
ادامه دارد...
پژوهش های گسترده ای برای تعیین ارزش های نسبی جایگاه سنی کودکان در خانواده انجام شده است. در یک اظهارنظر کلی و کوتاه می توان گفت بزرگترین کودک خانواده در برآورده شدن خواسته های خود پافشاری و اصرار کمتری دارند؛ در حالی که کوچکترین فرزند، با اصرار خواهان به کرسی نشاندن حرف خود است. بنابراین بر اساس پژوهش های انجام شده و نتایج حاصله به توضیح تفصیلی در مورد هر یک از فرزندان می پردازیم:
نخستین فرزند
در حقوق مدنی برخی از کشورها قانونی به نام قانون اولین فرزند و یا ارشدیت وجود دارد که بر طبق آن اموال و اصولا تمام دارایی پدر به نخستین فرزند می رسد. این قانون نشاندهنده برتری است که در این کشورها برای نخستین فرزند قائل هستند اما پژوهش های انجام شده غیرمنطقی بودن این برتری را آشکار ساخته است.
بررسی ها نشان می دهند که بهره هوشی فرزندان بعدی بیشتر از فرزندان نخست است و وی در سازگاری، به دلیل جایگاه خاص خود در خانواده مشکلاتی دارد. نخستین فرزند ممکن است بیش از کودکان دیگر دستخوش نگرانی و پریشانی خاطر شود و در برابر بیماری و خطرهای احتمالی، احتیاط بیشتری از خود نشان دهد.
در آغاز نخستین فرزند با مادر خود رابطه ای بسیار گرم و صمیمی دارد اما پس از تولد دومین فرزند، از گرمی و صمیمیت این رابطه کاسته می شود. در مجموع می توان گفت نخستین فرزند خانواده وضع نامطلوب و دشواری دارد: او در سال نخست، به دلیل مهر و محبت فراوان والدین، معمولا فرمانروای مطلق خانواده است اما با تولد دومین فرزند دوره فرمانروایی او از بین می رود. به همین دلیل نخستین فرزند برای پدر و مادر مشکلاتی را به وجود می آورد. فرزند نخست ناگزیر است بار بی تجربگی و ناپختگی والدین را در شیوه پرستاری و پرورش کودک تحمل کند و محکوم به نظارت و سرپرستی شدید والدین است.
از سویی نظارت و سرپرستی شدید والدین بر نخستین فرزند او را شخصیتی محتاط و محافظه کار می سازد که به طور معمول فاقد اعتماد به نفس و خصوصیات رهبری است و به آسانی تحت تاثیر دیگران قرار می گیرد. احساس نیاز و نگرانی در فرزندان نخست بیش از دیگر فرزندان است. همچنین کودک نخستین پیوسته نگران است و از یک بدبینی کلی رنج می کشد.
علاوه بر این فرزندان اول به عنوان الگویی برای دیگر خواهر و برادرهایشان هستند و انتظار دارند تا سایر فرزندان از آنها دنباله روی کنند. آنها دوست دارند تا همیشه هدایت و رهبری دیگران را برعهده گرفته و بقیه افراد دنباله رو آنها باشند. این اعتقاد نیز وجود دارد که والدین اغلب سختگیری بیشتری بر روی اولین فرزندان از خود نشان می دهند و همواره با اضطراب و استرس بیشتری مراحل رشد آنها را پیگیری کرده و همیشه نگران آنها هستند.
فرزند دوم
دومین فرزند خانواده از تاثیرات بسیاری از نگرانی ها و نابسامانی های عاطفی پدر و مادر که با تولد فرزند اول به آنها دچار می شوند، در امان است. افزایش تجربه و پختگی والدین در پرورش کودک، موجب آن نمی شود که در نظارت و سرپرستی فرزند دوم زیاده روی نکنند، از این رو، فرزند دوم مستقل تر و بی نیازتر از فرزند نخست خواهد بود و افزون بر این، رفتار مادر با فرزند دوم، به دلیل افزایش تجربه و مهارت وی، از ثبات بیشتری برخوردار است.
فرزندان دوم معمولا خصوصیات و ویژگی هایی را در خود می پرورانند که دقیقا عکس فرزند بزرگتر است. به عنوان مثال اگر فرزند ارشد حس همکاری داشته باشد و انسان خوش مشربی به شمار آید، دومی یک دردسرساز واقعی از آب درخواهد آمد.
ادامه دارد...
منبع:
ماهنامه کودک
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼