رفتار با کودک اول، چگونه باشد؟
پدر و مادر در برخورد با اولین فرزند تجربه کافی ندارند و با توجه به ذوق و شوقی که برای به دنیا آوردن او از خود نشان می دهند
شما هم اگر بیشتر از یک فرزند دارید، به این نکته توجه کردهاید که حساسیتهایی که در فرزند اول داشتید در فرزند دوم ندارید یا با خودتان فکر کردهاید که بزرگ کردن فرزند دوم راحتتر از فرزند اول بوده است. آنچه مسلم است رفتار والدین با اولین فرزند خود با رفتاری که با فرزندان بعدی دارند، متفاوت است. به طور کلی والدین به اولین فرزند خود توجه بیشتری میکنند و با او بیشتر حرف میزنند، در مقابل از او توقع و انتظارات بیشتری نیز دارند. روانشناسان معتقدند فرزندان اول و دوم از نظر شخصیتی با یکدیگر متفاوتند. برخی از این تفاوتها به دلیل روش تربیتی متفاوتی است که والدین در پیش میگیرند و بخشی نیز به خود بچهها مربوط است. همین تفاوتها باعث میشود ویژگیهای شخصیتی منحصر به فردی را در بچهها شاهد باشیم. بهتر است بیشتر با این تفاوتها آشنا شوید و با علم بر آنها رفتار خود را تنظیم کنید.
ترتیب تولد به علاوه پدر و مادر: رفتار کودک
اولین فرزند یک زن و شوهر به طور طبیعی نوعی تجربه برای والدین جدید است، ترکیبی از غریزه و آزمون و خطا. شاید این موضوع باعث شود والدین در بسیاری از موارد به کتاب مراجعه کنند و براساس قوانین کتاب پیش بروند. به همین دلیل این احتمال وجود دارد که کودک بسیار کمالگرا بار بیاورد و تلاش کند نظر پدر و مادرش را جلب کند. اما زمانی که پدر و مادر تصمیم بگیرند فرزند دوم داشته باشند به دلیل تجارب زیادی که در فرزند اول کسب کردهاند روش دیگری اتخاذ میکنند. هرچند این امکان وجود دارد که به فرزند دوم کمتر توجه شود زیرا دو فرزند در رقابت برای جلب توجه والدین هستند. آنها از فرزند دوم نمیخواهند که کمالگرا باشد اما او ناخودگاه در رقابت با فرزند بزرگتر قرار میگیرد.
فرزند آخر، دولت خودمختار
ویژگیهای فرزند آخر: دوستدار تفریح، ساده، قابل دستکاری، ددری، توجه طلب، خودمحور
خواهان کمترین مداخله است: فرزند آخر خانواده تمایل شدیدی به آزادی عمل در همه زمینهها دارد و ترجیح میدهد والدین کمترین مداخله را در نگرشهایش داشته باشد. او میخواهد در کانون توجه باشد. اما در عین حال تا اسم «ددر» میآید سر از پا نمیشناسد و خود را آماده یک تفریح متفاوت میکند.
توجه دیگران را جلب میکند: او زمانی که ببیند خواهر و برادر بزرگترش در حال انجام کاری هستند که توجه والدین را به خودشان جلب کردهاند، فورا کاری میکند به او توجه نشان دهند ولو اینکه خودش را از روروک بیندازد.
در بزرگسالی، همچنان بدون پیچیدگی: طبیعت ساده و بدون پیچیدگی فرزند آخر در دوران بلوغ نیز با او همراه خواهد بود. اگر دیگران انتظار جشنی بزرگ برای تولدشان داشته باشند، این افراد به یک تبریک نیز قانعند. آنها دوست دارند در لحظه زندگی کنند و از محافظهکاری خوششان نمیآید. آنها شاید برای پیدا کردن کار تا آن سر دنیا هم بروند بدون آنکه زبان بلد باشند.
فرزند وسط، حرف گوش نمیدهد!
ویژگیهای فرزند وسط: تاییدطلب، تا حدودی سرکش، داشتن مهارت در ایجاد ارتباط، با دایره وسیع ارتباط اجتماعی، صلحطلب.
وقتی لوس میشود: گاهی فرزند آخر به این دلیل که مورد توجه تمام افراد خانواده قرار میگیرد به میزان بیش از حد نیاز توجه مثبت دریافت میکند. بدون شک کودکان به توجه مثبت نیاز دارند اما باید این نکته را فراموش نکنید که توجه مثبت به کودک مانند دمای بدن است. گرما برای بدن لازم است، اما اگر دما بالا برود تبدیل به تب میشود و پایین بیاید تبدیل به لرز. این اتفاق برای توجه مثبت نیز میافتد. اگر توجه مثبت زیاد شود کودک لوس میشود و اگر کم شود کودک دچار فقر عاطفی میشود.
بلاتکلیف است: فرزند وسط اغلب با خودش فکر میکند خب من که بچه اول نیست، ته تغاری هم که نیستم پس من کی هستم. این مدل سلسله مراتبی باعث میشود بچههای وسط بیشتر به سمت گروه همسالان شان علاقه نشان دهند.
کار خودش را میکند: آنها تا حدودی سرکش هستند مثلا اگر به آنها بگویید «برو لباس شنا بپوش میخواهیم برویم استخر» ممکن است نگاه خنثی به شما بکنند و بگویند «نه نمیام.» البته اگر فرزند اول پسر و فرزند دوم دختر باشد ممکن است او هم صفات فرزند اول را داشته باشد زیرا درست است که او فرزند دوم است اما اولین فرزند دختر است. برای همین شاید این صحنه را زیاد ببیند که او برای برادر یا خواهر کوچکترش نقش مادر را بازی میکند و از او مراقبت میکند.
در بزرگسالی هم سر حرفش میایستد: این سرکشی دوران کودکی در دوران بلوغ نیز دست از سر فرزند وسط برنمیدارد و گاهی ممکن است بحث آنقدر بین والدین و فرزند بالا بگیرد که او مجبور به ترک خانه شود. آنها همچنان دوست ندارند کسی به آنها بگوید چه کاری را انجام دهند و چه کاری را نه.
فرزند اول، مسئولیتپذیر است
ویژگی های فرزند اول: او مسئولیتپذیر، وظیفهشناس، منظم،آگاه، محتاط و کنترلگر است.
گاهی در نقش موش آزمایشگاهی است: پدر و مادر در برخورد با اولین فرزند تجربه کافی ندارند و با توجه به ذوق و شوقی که برای به دنیا آوردن او از خود نشان میدهند گاهی روشهای درست تربیتی را برای کودک اجرا نمیکنند و بعدها که با مشکلات تربیتی فرزندشان روبهرو میشوند سعی میکنند روشهایی را آموزش دیده و در خانه اجرا کنند. متاسفانه در دنیا عموما برای هر کاری مردم نیاز به آموزش دارند و سعی میکنند به خصوص در مورد کودک اول خود از هر چیزی که در ذهن خود درست میدانند یا پدر و مادرشان قبلا اجرا میکردند، استفاده کنند تا فرزند را تربیت کنند و این در درازمدت ممکن است بر تربیت کودک اول تاثیر بگذارد.
میخواهد بهترین باشد: او میخواهد در هر چیزی بهترین باشد و در به دست آوردن دل بزرگترها استاد است. او کمتر علاقهای به بازی با همسالانشان دارد. اگر تولد ۶ سالگیاش ۶ نفر از دوستانش را دعوت کنید، احتمالا نیمی ساعتی در گوشهای کز میکند. درست است که آنها دوستان صمیمی او هستند اما او ماهیت محتاط بودن خود را در درونگرایی موقتش آشکار میکند ولی زمانی که با محیط جدید آشنا شد، احتیاطش فروکش میکند.
وقتی کنترلگر میشود: در برخورد با فرزند دوم او احساس میکند باید نقش کنترلگر را داشته باشد. او مدام تلاش میکند او را در آغوش بگیرد و برایش اسباببازی فراهم کند و در عوض برخی چیزها را از او دور کند تا جیغش دربیاید. این دقیقا یک عشق/ نفرت خواهر و برداری است.
زودتر زبان باز میکنند: تحقیقات مختلف نشان داده است، فرزند اول نسبت به فرزندان بعدی زودتر به حرف میافتد و در عین حال زودتر راه میرود.
در بزرگسالی هم کمالگرا باقی میماند: همینطور که فرزند اول بزرگ میشود، ویژگیهایش را فراموش نمیکند. او روحیه خواستن را همچنان با خود دارد. او در بزرگسالی هم میخواهد بهترین ویراستار باشد، یا حتی بهترین همسر و همه اینها به دلیل روحیه رقابتجویانه او نیست بلکه به این دلیل است که او کمالگراست و میخواهد در هر چیز بهترین باشد.
تک فرزندها تمام توجه را میگیرند
ویژگیهای تک فرزندها: نسبت به سنشان بالغند، کمالگرا، وظیفهشناس، سختکوش و رهبر هستند.
زود تسلیم نمیشوند: تک فرزند بودن یک موقعیت منحصر به فرد در خانواده است. بدون هیچ خواهر و برادری برای رقابت، فرزند به تنهایی تمام توجه پدر و مادر را نه به صورت مقطعی بلکه برای همیشه به خود جلب میکند. آنها تمام حمایت و توقعات را از والدینشان دریافت میکند
شوخیطبعیشان، متعجبتان میکند: آنها شوخ طبعی عجیبی دارند و اغلب دوپهلو با همسالانشان صحبت میکنند. طنزپردازی آنها ممکن است حتی بزرگسالان را هم شگفتزده کند. ممکن است وقتی راجع به علت مکیدن انگشت با او صحبت میکنید او شروع به کشیدن یک جدول 30 خانهای کند و در آن روزهایی که این کار را نمی کند علامت بزند. بعد از یک ماه او دیگر هیچگاه انگشتش را در دهانش قرار نخواهد داد.
در بزرگسالی همچنان موفقند: آنها وقتی بزرگ میشوند ممکن است برای رسیدن به هدف رنج زیادی را متحمل میشوند. آنها به طرز معنىدارى از نظر تحصیلى و شغلى موفق هستند.
ترتیب تولد به علاوه پدر و مادر: رفتار کودک
اولین فرزند یک زن و شوهر به طور طبیعی نوعی تجربه برای والدین جدید است، ترکیبی از غریزه و آزمون و خطا. شاید این موضوع باعث شود والدین در بسیاری از موارد به کتاب مراجعه کنند و براساس قوانین کتاب پیش بروند. به همین دلیل این احتمال وجود دارد که کودک بسیار کمالگرا بار بیاورد و تلاش کند نظر پدر و مادرش را جلب کند. اما زمانی که پدر و مادر تصمیم بگیرند فرزند دوم داشته باشند به دلیل تجارب زیادی که در فرزند اول کسب کردهاند روش دیگری اتخاذ میکنند. هرچند این امکان وجود دارد که به فرزند دوم کمتر توجه شود زیرا دو فرزند در رقابت برای جلب توجه والدین هستند. آنها از فرزند دوم نمیخواهند که کمالگرا باشد اما او ناخودگاه در رقابت با فرزند بزرگتر قرار میگیرد.
فرزند آخر، دولت خودمختار
ویژگیهای فرزند آخر: دوستدار تفریح، ساده، قابل دستکاری، ددری، توجه طلب، خودمحور
خواهان کمترین مداخله است: فرزند آخر خانواده تمایل شدیدی به آزادی عمل در همه زمینهها دارد و ترجیح میدهد والدین کمترین مداخله را در نگرشهایش داشته باشد. او میخواهد در کانون توجه باشد. اما در عین حال تا اسم «ددر» میآید سر از پا نمیشناسد و خود را آماده یک تفریح متفاوت میکند.
توجه دیگران را جلب میکند: او زمانی که ببیند خواهر و برادر بزرگترش در حال انجام کاری هستند که توجه والدین را به خودشان جلب کردهاند، فورا کاری میکند به او توجه نشان دهند ولو اینکه خودش را از روروک بیندازد.
در بزرگسالی، همچنان بدون پیچیدگی: طبیعت ساده و بدون پیچیدگی فرزند آخر در دوران بلوغ نیز با او همراه خواهد بود. اگر دیگران انتظار جشنی بزرگ برای تولدشان داشته باشند، این افراد به یک تبریک نیز قانعند. آنها دوست دارند در لحظه زندگی کنند و از محافظهکاری خوششان نمیآید. آنها شاید برای پیدا کردن کار تا آن سر دنیا هم بروند بدون آنکه زبان بلد باشند.
فرزند وسط، حرف گوش نمیدهد!
ویژگیهای فرزند وسط: تاییدطلب، تا حدودی سرکش، داشتن مهارت در ایجاد ارتباط، با دایره وسیع ارتباط اجتماعی، صلحطلب.
وقتی لوس میشود: گاهی فرزند آخر به این دلیل که مورد توجه تمام افراد خانواده قرار میگیرد به میزان بیش از حد نیاز توجه مثبت دریافت میکند. بدون شک کودکان به توجه مثبت نیاز دارند اما باید این نکته را فراموش نکنید که توجه مثبت به کودک مانند دمای بدن است. گرما برای بدن لازم است، اما اگر دما بالا برود تبدیل به تب میشود و پایین بیاید تبدیل به لرز. این اتفاق برای توجه مثبت نیز میافتد. اگر توجه مثبت زیاد شود کودک لوس میشود و اگر کم شود کودک دچار فقر عاطفی میشود.
بلاتکلیف است: فرزند وسط اغلب با خودش فکر میکند خب من که بچه اول نیست، ته تغاری هم که نیستم پس من کی هستم. این مدل سلسله مراتبی باعث میشود بچههای وسط بیشتر به سمت گروه همسالان شان علاقه نشان دهند.
کار خودش را میکند: آنها تا حدودی سرکش هستند مثلا اگر به آنها بگویید «برو لباس شنا بپوش میخواهیم برویم استخر» ممکن است نگاه خنثی به شما بکنند و بگویند «نه نمیام.» البته اگر فرزند اول پسر و فرزند دوم دختر باشد ممکن است او هم صفات فرزند اول را داشته باشد زیرا درست است که او فرزند دوم است اما اولین فرزند دختر است. برای همین شاید این صحنه را زیاد ببیند که او برای برادر یا خواهر کوچکترش نقش مادر را بازی میکند و از او مراقبت میکند.
در بزرگسالی هم سر حرفش میایستد: این سرکشی دوران کودکی در دوران بلوغ نیز دست از سر فرزند وسط برنمیدارد و گاهی ممکن است بحث آنقدر بین والدین و فرزند بالا بگیرد که او مجبور به ترک خانه شود. آنها همچنان دوست ندارند کسی به آنها بگوید چه کاری را انجام دهند و چه کاری را نه.
فرزند اول، مسئولیتپذیر است
ویژگی های فرزند اول: او مسئولیتپذیر، وظیفهشناس، منظم،آگاه، محتاط و کنترلگر است.
گاهی در نقش موش آزمایشگاهی است: پدر و مادر در برخورد با اولین فرزند تجربه کافی ندارند و با توجه به ذوق و شوقی که برای به دنیا آوردن او از خود نشان میدهند گاهی روشهای درست تربیتی را برای کودک اجرا نمیکنند و بعدها که با مشکلات تربیتی فرزندشان روبهرو میشوند سعی میکنند روشهایی را آموزش دیده و در خانه اجرا کنند. متاسفانه در دنیا عموما برای هر کاری مردم نیاز به آموزش دارند و سعی میکنند به خصوص در مورد کودک اول خود از هر چیزی که در ذهن خود درست میدانند یا پدر و مادرشان قبلا اجرا میکردند، استفاده کنند تا فرزند را تربیت کنند و این در درازمدت ممکن است بر تربیت کودک اول تاثیر بگذارد.
میخواهد بهترین باشد: او میخواهد در هر چیزی بهترین باشد و در به دست آوردن دل بزرگترها استاد است. او کمتر علاقهای به بازی با همسالانشان دارد. اگر تولد ۶ سالگیاش ۶ نفر از دوستانش را دعوت کنید، احتمالا نیمی ساعتی در گوشهای کز میکند. درست است که آنها دوستان صمیمی او هستند اما او ماهیت محتاط بودن خود را در درونگرایی موقتش آشکار میکند ولی زمانی که با محیط جدید آشنا شد، احتیاطش فروکش میکند.
وقتی کنترلگر میشود: در برخورد با فرزند دوم او احساس میکند باید نقش کنترلگر را داشته باشد. او مدام تلاش میکند او را در آغوش بگیرد و برایش اسباببازی فراهم کند و در عوض برخی چیزها را از او دور کند تا جیغش دربیاید. این دقیقا یک عشق/ نفرت خواهر و برداری است.
زودتر زبان باز میکنند: تحقیقات مختلف نشان داده است، فرزند اول نسبت به فرزندان بعدی زودتر به حرف میافتد و در عین حال زودتر راه میرود.
در بزرگسالی هم کمالگرا باقی میماند: همینطور که فرزند اول بزرگ میشود، ویژگیهایش را فراموش نمیکند. او روحیه خواستن را همچنان با خود دارد. او در بزرگسالی هم میخواهد بهترین ویراستار باشد، یا حتی بهترین همسر و همه اینها به دلیل روحیه رقابتجویانه او نیست بلکه به این دلیل است که او کمالگراست و میخواهد در هر چیز بهترین باشد.
تک فرزندها تمام توجه را میگیرند
ویژگیهای تک فرزندها: نسبت به سنشان بالغند، کمالگرا، وظیفهشناس، سختکوش و رهبر هستند.
زود تسلیم نمیشوند: تک فرزند بودن یک موقعیت منحصر به فرد در خانواده است. بدون هیچ خواهر و برادری برای رقابت، فرزند به تنهایی تمام توجه پدر و مادر را نه به صورت مقطعی بلکه برای همیشه به خود جلب میکند. آنها تمام حمایت و توقعات را از والدینشان دریافت میکند
شوخیطبعیشان، متعجبتان میکند: آنها شوخ طبعی عجیبی دارند و اغلب دوپهلو با همسالانشان صحبت میکنند. طنزپردازی آنها ممکن است حتی بزرگسالان را هم شگفتزده کند. ممکن است وقتی راجع به علت مکیدن انگشت با او صحبت میکنید او شروع به کشیدن یک جدول 30 خانهای کند و در آن روزهایی که این کار را نمی کند علامت بزند. بعد از یک ماه او دیگر هیچگاه انگشتش را در دهانش قرار نخواهد داد.
در بزرگسالی همچنان موفقند: آنها وقتی بزرگ میشوند ممکن است برای رسیدن به هدف رنج زیادی را متحمل میشوند. آنها به طرز معنىدارى از نظر تحصیلى و شغلى موفق هستند.
منبع:
سیب سبز
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼