فاصله سنی مناسب بین بچه ها (۱)
تک فرزند بودن، بر مراحل رشد کودک تاثیر شگرفی دارد. برخی از کودکان خانواده های تک فرزند بلوغ زودرس دارند و با آمادگی و تجربه زیاد به سن بلوغ پا می گذارند.
همیشه والدینم پیش از آن که من متوجه چیزی شوم، آن را رفع و رجوع کرده اند! حال می ترسم با این همه ناپختگی، چگونه می توانم با مشکلات زندگی آینده ام مواجه شوم! شاید رفتار والدینم به این دلیل است که من تک فرزندم.
«شهناز دختر بیست ساله ای است که راجع به خود احساس نگرانی می کند، او می گوید: از وقتی چشم باز کردم همه جا پدر و مادرم را دیدیم که چون کوه، پشتم ایستاده اند و اجازه نمی دهد خمی بر آبرویم بیاید، این حالت خیلی دوست داشتنی بود اما چند وقتی است، متوجه شده ام که هیچ از خودم ندارم، نمی توانم تصمیم بگیرم و خوب و بد را از هم تشخیص دهم، همیشه دودل و مردد هستم و برای انجام هر کاری وقت بسیاری را تلف می کنم، انگاری امروز و فردا کردن عادتم شده است. شاید باورتان نشود، من در این سالها تجربه سخت و ناگواری در زندگی ام تجربه نکرده ام.»
تک فرزند بودن، بر مراحل رشد کودک تاثیر شگرفی دارد. برخی از کودکان خانواده های تک فرزند بلوغ زودرس دارند و با آمادگی و تجربه زیاد به سن بلوغ پا می گذارند. کودک تک فرزند در خانواده ای رشد می کند که افراد بالغ حضور پررنگی دارند و زندگی در یک محیط بزرگسال باعث می شود برخی از تک فرزندان، به لحاظ روحی و روانی بسیار سریعتر رشد کنند و دنیا را از دید بزرگسالان ببینند. این کودکان معمولا بیش از زمان معمول شروع به سخن گفتن می کنند و حتی ممکن است به تقلید از والدین شان، چون بزرگسالان رفتار کنند، به گونه ای که گاه موجب برانگیختن تحسین و تعجب دیگران می شوند.
اگر چه بلوغ اجتماعی این کودکان، گاهی به حال آنان مفید است، چرا که آنان زودتر از دیگر کودکان با مسائلی روبرو می شوند که مواجه با آنها در سنین بالاتر ناگزیر است. مثلا به خوبی والدین شان را درک می کنند، می توانند دیدگاه های خود را به راحتی بیان کنند و یا زودتر وارد عرصه فعالیت اقتصادی شوند، اما بسیاری از تک فرزندان از این که نتوانسته اند طعم کودکی و نوجوانی را بچشند و به اصطلاح بچگی و جوانی کنند، بسیار شاکی اند، اگر چه این تنها روی خوشایند این سکه است در روی دیگر آن، در بیشتر موارد با بزرگسالان کودک نمایی مواجه می شویم که بلوغ شان بسیار دیر شده است.
بلوغ روحی و روانی پدیده ای است اکتسابی، اگر چه نمی توان نقش ارث را نیز، نادیده گرفت. این بلوغ مواردی چون خودآگاهی، واقع بینی، قدرت تشخیص و انتخاب، توانایی تصمیم گیری، استقلال فکری را شامل می شود که به راحتی و به خودی خود به دست نمی آیند، بلکه به مواجهه و تجربه هایی سخت و طاقت فرسا نیاز دارد که بدان طریق، فرد خود را به چالش بکشد و توانایی های درونی اش را به منحصه ظهور برساند. کودکی که تک فرزند خانواده است، معمولا کمتر در معرض مشکلات و تجربه طرد، شکست و ناکامی قرار می گیرد، که این عامل باعث می شود فرد شرایطی را که لازمه بلوغ روحی- روانی است را هرگز تجربه نکند.
ادامه دارد...
«شهناز دختر بیست ساله ای است که راجع به خود احساس نگرانی می کند، او می گوید: از وقتی چشم باز کردم همه جا پدر و مادرم را دیدیم که چون کوه، پشتم ایستاده اند و اجازه نمی دهد خمی بر آبرویم بیاید، این حالت خیلی دوست داشتنی بود اما چند وقتی است، متوجه شده ام که هیچ از خودم ندارم، نمی توانم تصمیم بگیرم و خوب و بد را از هم تشخیص دهم، همیشه دودل و مردد هستم و برای انجام هر کاری وقت بسیاری را تلف می کنم، انگاری امروز و فردا کردن عادتم شده است. شاید باورتان نشود، من در این سالها تجربه سخت و ناگواری در زندگی ام تجربه نکرده ام.»
تک فرزند بودن، بر مراحل رشد کودک تاثیر شگرفی دارد. برخی از کودکان خانواده های تک فرزند بلوغ زودرس دارند و با آمادگی و تجربه زیاد به سن بلوغ پا می گذارند. کودک تک فرزند در خانواده ای رشد می کند که افراد بالغ حضور پررنگی دارند و زندگی در یک محیط بزرگسال باعث می شود برخی از تک فرزندان، به لحاظ روحی و روانی بسیار سریعتر رشد کنند و دنیا را از دید بزرگسالان ببینند. این کودکان معمولا بیش از زمان معمول شروع به سخن گفتن می کنند و حتی ممکن است به تقلید از والدین شان، چون بزرگسالان رفتار کنند، به گونه ای که گاه موجب برانگیختن تحسین و تعجب دیگران می شوند.
اگر چه بلوغ اجتماعی این کودکان، گاهی به حال آنان مفید است، چرا که آنان زودتر از دیگر کودکان با مسائلی روبرو می شوند که مواجه با آنها در سنین بالاتر ناگزیر است. مثلا به خوبی والدین شان را درک می کنند، می توانند دیدگاه های خود را به راحتی بیان کنند و یا زودتر وارد عرصه فعالیت اقتصادی شوند، اما بسیاری از تک فرزندان از این که نتوانسته اند طعم کودکی و نوجوانی را بچشند و به اصطلاح بچگی و جوانی کنند، بسیار شاکی اند، اگر چه این تنها روی خوشایند این سکه است در روی دیگر آن، در بیشتر موارد با بزرگسالان کودک نمایی مواجه می شویم که بلوغ شان بسیار دیر شده است.
بلوغ روحی و روانی پدیده ای است اکتسابی، اگر چه نمی توان نقش ارث را نیز، نادیده گرفت. این بلوغ مواردی چون خودآگاهی، واقع بینی، قدرت تشخیص و انتخاب، توانایی تصمیم گیری، استقلال فکری را شامل می شود که به راحتی و به خودی خود به دست نمی آیند، بلکه به مواجهه و تجربه هایی سخت و طاقت فرسا نیاز دارد که بدان طریق، فرد خود را به چالش بکشد و توانایی های درونی اش را به منحصه ظهور برساند. کودکی که تک فرزند خانواده است، معمولا کمتر در معرض مشکلات و تجربه طرد، شکست و ناکامی قرار می گیرد، که این عامل باعث می شود فرد شرایطی را که لازمه بلوغ روحی- روانی است را هرگز تجربه نکند.
ادامه دارد...
منبع:
تبیان
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼