تفاوت سنی در ازدواج چقدر اهمیت دارد؟
وقتی سن زن چند سالی کمتر از مرد باشد اطاعت پذیری او از مرد به عنوان سرپرست خانواده بیشتر و راحت تر خواهد بود .
وقتی سن زن چند سالی کمتر از مرد باشد اطاعت پذیری او از مرد به عنوان سرپرست خانواده بیشتر و راحت تر خواهد بود مضافاً بر اینکه زن همیشه دوست دارد همسرش فردی، مقتدر، توانا و پناهگاه مطمئنی برای او باشد و اگر زن و مرد از نظر سنی در یک سطح باشند هیچ گاه زن چنین تصوری را از شوهرش ندارد ,بلکه او را در حد خودش می بیند .اما اگر شوهر چند سالی بزرگتر باشد و از تجارب بیشتری برخوردار باشد, زن احساس می کند همسر او کسی است که شایستگی های لازم را برای اداره منزل دارد و می تواند در پناه او یک زندگی آرامش بخش داشته باشد.زن به دلیل زایمان، شیر دادن و ... زودتر از مرد شکسته می شود و هم سن بودن زن و شوهر باعث می شود بعد از یک دهه زندگی و آوردن چند فرزند, شادابی زن در حدّ شادابی و نشاط مرد نباشد و چه بسا مطلوبیت او نزد شوهر کم شوددر هر صورت اختلاف سنی نباید بیش از ۶ تا ۷ سال باشد:علاوه بر آنکه رعایت و احراز دیگر شرایط مانند اخلاق , ایمان و سلامت زیستی و خوش اخلاقی شرط اساسی است ولی این حد از اختلاف سنی(۱۰ -۱۵ سال) آسیب زا است.ممکن است در چند سال اول زندگی اختلاف سن های بالاعوارض خودش را نشان ندهد، اما مطمئنا در اواخر زندگی یا
حتی در تربیت فرزندان اثرات خود را نشان خواهد داد.در زیر به برخی از دلایل و پیامدها اشاره می نماییم.
۱- اختلاف سنی زیاد و به تبع آن قرار گرفتن در دوره های رشدی متفاوت در علاقه ها,سرگرمی ها,طرز نگرش و بینش و انرژی ای روانی خود راا نشان می دهد
۲- اختلاف سن بالا در ازدواج یکی از دلایل ناکامی در ازدواج و طلاق است به خصوص در مورد زنانی که با مردانی با سنین بسیار بالا ازدواج می کنند
۳- نگرانی هایی که نسبت به تربیت فرزندان در چنین خانواده هایی وجود دارد، یکی از مسایل مهمی است که نباید دور از نظر داشت.«به دلیل اختلاف سنی زیاد بین پدر و مادر، هر دو طرف نمی توانند به یک اندازه در تربیت فرزندان و رساندن آنها به سن نوجوانی که دوران بلوغ و پرخطری محسوب می شود، سهم داشته باشند و همین موضوع باعث افزایش مشکلات فرزندان و تشدید شکاف بین نسل ها می شود.
۴- نحوه تفکر دختر خانم در مورد این مقدار تفاوت سنی بسیار مهم است.اگر دختری از همان ابتدا با تردید نسبت به این اختلاف سنی بنگرد ,آمادگی زیادی دارد که بعدآً با کنایه اطرافیان ,به هم بریزد و این مسأله را مرتب به رخ بکشد.
معایب ازدواج هایی که فاصله سنی بین زن و شوهر در آنها زیاد است.
1- مشکل عدم درک مطلوب یکدیگر
وجود فاصله سنی زیاد موجب آن می شود که زن و شوهر نتوانند به خوبی یکدیگر را درک نمایند. فردی با داشتن بیست سال سن بیشتر ، طبیعی است که می تواند از تجارب بیشتری برخوردار باشد یا لااقل می تواند چنین احساسی داشته باشد.
۲- عدم تناسب در تواناییهای جسمی
وقتی که فاصله سنی بین زن و شوهر زیاد باشد، هر یک در دوره ای از زندگانی به سر می برند که به لحاظ قوت و توان با همسر خود تفاوت های عمده دارند. مثلاً زنی که هفده سال دارد ، در دوران جوانی به سر می برد و همسر او که در 35 سالگی است، به مرز میان سالی نزدیک شده است. یکی غالباً فعال است و دیگری زودتر خسته و در اوقاتی منفعل می شود.
3- انعطاف پذیری کمتر فرد بزرگتر
وقتی دو جوان با یکدیگر زندگی می کنند ، به دلیل جوانی انعطاف پذیری بیشتری دارند. فرد در سنین پایین تر چون نهال جوان است، امکان تغییر فراوانی را دارد. اما درختان ، مجال کمتری برای تغییر باقی گذاشته اند.
همین امکان تغییر و تحول است که ما را به یاد کلام گهربار پیامبر اسلام (ص) می اندازد که فرمود : بیشتر کسانی که به من ایمان آوردند، جوانان بودند.
4- پیدا شدن سوءظن
گاه وجود فاصله های سنی زیاد باعث می شود که زوجین سوء ظن هایی نسبت به یکدیگر پیدا کنند و ممکن است حتی نتوانند دلایلی هم برای این گونه افکار ارائه نمایند.
۵- عدم ارضای غرایز
یکی از اهداف ازدواج ، ارضای غرایز است و این خود می تواند عامل مؤثری در تداوم زندگی خانوادگی باشد. اما در سنین بالا، به لحاظ غریزی افول می نماید، به نحوی که زوجین نمی توانند موجبات رضایت یکدیگر را در روابط زناشویی به نحو مطلوب تأمین نمایند و همین امر ممکن است موجبات درگیری را فراهم آورد
6- امر و نهی پیوسته ی فرد بزرگتر
در چنین خانواده هایی فرد بزرگتر به دلیل داشتن تجربه، خود را ملزم می داند که مدام به همسر خود امرو نهی کند و امر و نهی بیش از حد- که همیشه مبتنی بر حق نیست، بلکه سلیقه نیز در آن سخت مداخله می کند - موجبات ناراحتی همسر را فراهم می آورد.
۷-کمرویی با همسر
یکی از مواردی که در این گونه خانواده ها دیده می شود، این است که فرد کوچکتر دچار نوعی کمرویی رنج آور است و نمی تواند به راحتی مشکلات خود را با همسر خویش در میان بگذارد. لذا حرف های ناگفته در این خانواده ها بسیار است و مجال مناسبی برای طرح آنها وجود ندارد.
8-دادن امتیازات بیش از حد
در این نوع خانواده ها ، معمولاً مشکل دیگر این است که فرد بزرگتر برای این که فرد کوچکتر را جذب کند و زندگی تداوم یابد، باید مدام به او امتیازاتی بدهد که وی را به دوام زندگی دلگرم کند. اما هر کس قادر نیست که مدام چنین امتیازاتی بدهد ، زیرا گاه دادن این نوع امتیازها برای فرد بزرگتر غیر قابل تحمل و یا غیر ممکن می گردد
۹-ترس و ناامنی
در مواردی هم دیده می شود که فرد کوچکتر ، دچار ترس و و حشت می شود و این هنگامی اتفاق می افتد که مرد خانواده از سن و سال بیشتری برخوردار است.
10-نتایج نامطلوب دیگر
با افزایش سن، انعطاف آدمی کاهش مییابد و همین امر در زندگانی مشترک معضل آفرین میشود. در نتیجه محیط امن خانه تبدیل به فضایی ناامن و تحمل ناپذیر میشود. به عنوان نمونه،زنی که از همسر خود بزرگتر است با توجه به تجربه بیشتری که دارد ممکن است این احساس در او ایجاد شود که او محقتر است و بنابراین دایم امر و نهی کند و کمتر به دیدگاههای همسر خود توجه کند. پیامد چنین رفتاری عدم درک مسایل و مواضع یکدیگر، کنارهگیری مرد از مدیریت خانواده، مطیع صرف همسر شدن و از همه مهمتر الگودهی نامناسب برای فرزندان است.
چهار نکته کلیدی
1-اختلاف سنی دختر و پسر نباید آنقدر زیاد باشد که دوره رشدی آنها متفاوت شود
2-بهترین و معمولیترین وضعیت ازدواج این است که سن پسر کمی از سن دختر بیشتر باشد یا حداقل مساوی باشند. این به خاطر آن است که مدت باروری در خانمها محدود بوده و در آقایان نامحدود است و ضمنا قدرت باروری خانمها زودتر از آقایان شروع میشود. همچنین نیاز است که آقایان قبل از ازدواج، علاوه بر بلوغ جسمی و فکری، به استقلال اقتصادی نیز برسند که این به زمان بیشتری نیاز دارد.
3-فرد مورد نظر شما در کل، باید معدل قابلقبولی در معیارهای مورد نظر شما کسب کند. به عنوان نمونه، دختری که همسن با پسری است اما در سایر معیارهای اساسی قوی است، معدل خوبی برای ازدواج دارد.
4-باید از طریق رسانههای گروهی، کلینیکهای مشاوره ازدواج یا خانواده به دختران و پسرانی که قصد ازدواج دارند، آموزش داد که فاصله سنی بین آنها حداقل 2 سال و حداکثر 7 سال باشد.
۱- اختلاف سنی زیاد و به تبع آن قرار گرفتن در دوره های رشدی متفاوت در علاقه ها,سرگرمی ها,طرز نگرش و بینش و انرژی ای روانی خود راا نشان می دهد
۲- اختلاف سن بالا در ازدواج یکی از دلایل ناکامی در ازدواج و طلاق است به خصوص در مورد زنانی که با مردانی با سنین بسیار بالا ازدواج می کنند
۳- نگرانی هایی که نسبت به تربیت فرزندان در چنین خانواده هایی وجود دارد، یکی از مسایل مهمی است که نباید دور از نظر داشت.«به دلیل اختلاف سنی زیاد بین پدر و مادر، هر دو طرف نمی توانند به یک اندازه در تربیت فرزندان و رساندن آنها به سن نوجوانی که دوران بلوغ و پرخطری محسوب می شود، سهم داشته باشند و همین موضوع باعث افزایش مشکلات فرزندان و تشدید شکاف بین نسل ها می شود.
۴- نحوه تفکر دختر خانم در مورد این مقدار تفاوت سنی بسیار مهم است.اگر دختری از همان ابتدا با تردید نسبت به این اختلاف سنی بنگرد ,آمادگی زیادی دارد که بعدآً با کنایه اطرافیان ,به هم بریزد و این مسأله را مرتب به رخ بکشد.
معایب ازدواج هایی که فاصله سنی بین زن و شوهر در آنها زیاد است.
1- مشکل عدم درک مطلوب یکدیگر
وجود فاصله سنی زیاد موجب آن می شود که زن و شوهر نتوانند به خوبی یکدیگر را درک نمایند. فردی با داشتن بیست سال سن بیشتر ، طبیعی است که می تواند از تجارب بیشتری برخوردار باشد یا لااقل می تواند چنین احساسی داشته باشد.
۲- عدم تناسب در تواناییهای جسمی
وقتی که فاصله سنی بین زن و شوهر زیاد باشد، هر یک در دوره ای از زندگانی به سر می برند که به لحاظ قوت و توان با همسر خود تفاوت های عمده دارند. مثلاً زنی که هفده سال دارد ، در دوران جوانی به سر می برد و همسر او که در 35 سالگی است، به مرز میان سالی نزدیک شده است. یکی غالباً فعال است و دیگری زودتر خسته و در اوقاتی منفعل می شود.
3- انعطاف پذیری کمتر فرد بزرگتر
وقتی دو جوان با یکدیگر زندگی می کنند ، به دلیل جوانی انعطاف پذیری بیشتری دارند. فرد در سنین پایین تر چون نهال جوان است، امکان تغییر فراوانی را دارد. اما درختان ، مجال کمتری برای تغییر باقی گذاشته اند.
همین امکان تغییر و تحول است که ما را به یاد کلام گهربار پیامبر اسلام (ص) می اندازد که فرمود : بیشتر کسانی که به من ایمان آوردند، جوانان بودند.
4- پیدا شدن سوءظن
گاه وجود فاصله های سنی زیاد باعث می شود که زوجین سوء ظن هایی نسبت به یکدیگر پیدا کنند و ممکن است حتی نتوانند دلایلی هم برای این گونه افکار ارائه نمایند.
۵- عدم ارضای غرایز
یکی از اهداف ازدواج ، ارضای غرایز است و این خود می تواند عامل مؤثری در تداوم زندگی خانوادگی باشد. اما در سنین بالا، به لحاظ غریزی افول می نماید، به نحوی که زوجین نمی توانند موجبات رضایت یکدیگر را در روابط زناشویی به نحو مطلوب تأمین نمایند و همین امر ممکن است موجبات درگیری را فراهم آورد
6- امر و نهی پیوسته ی فرد بزرگتر
در چنین خانواده هایی فرد بزرگتر به دلیل داشتن تجربه، خود را ملزم می داند که مدام به همسر خود امرو نهی کند و امر و نهی بیش از حد- که همیشه مبتنی بر حق نیست، بلکه سلیقه نیز در آن سخت مداخله می کند - موجبات ناراحتی همسر را فراهم می آورد.
۷-کمرویی با همسر
یکی از مواردی که در این گونه خانواده ها دیده می شود، این است که فرد کوچکتر دچار نوعی کمرویی رنج آور است و نمی تواند به راحتی مشکلات خود را با همسر خویش در میان بگذارد. لذا حرف های ناگفته در این خانواده ها بسیار است و مجال مناسبی برای طرح آنها وجود ندارد.
8-دادن امتیازات بیش از حد
در این نوع خانواده ها ، معمولاً مشکل دیگر این است که فرد بزرگتر برای این که فرد کوچکتر را جذب کند و زندگی تداوم یابد، باید مدام به او امتیازاتی بدهد که وی را به دوام زندگی دلگرم کند. اما هر کس قادر نیست که مدام چنین امتیازاتی بدهد ، زیرا گاه دادن این نوع امتیازها برای فرد بزرگتر غیر قابل تحمل و یا غیر ممکن می گردد
۹-ترس و ناامنی
در مواردی هم دیده می شود که فرد کوچکتر ، دچار ترس و و حشت می شود و این هنگامی اتفاق می افتد که مرد خانواده از سن و سال بیشتری برخوردار است.
10-نتایج نامطلوب دیگر
با افزایش سن، انعطاف آدمی کاهش مییابد و همین امر در زندگانی مشترک معضل آفرین میشود. در نتیجه محیط امن خانه تبدیل به فضایی ناامن و تحمل ناپذیر میشود. به عنوان نمونه،زنی که از همسر خود بزرگتر است با توجه به تجربه بیشتری که دارد ممکن است این احساس در او ایجاد شود که او محقتر است و بنابراین دایم امر و نهی کند و کمتر به دیدگاههای همسر خود توجه کند. پیامد چنین رفتاری عدم درک مسایل و مواضع یکدیگر، کنارهگیری مرد از مدیریت خانواده، مطیع صرف همسر شدن و از همه مهمتر الگودهی نامناسب برای فرزندان است.
چهار نکته کلیدی
1-اختلاف سنی دختر و پسر نباید آنقدر زیاد باشد که دوره رشدی آنها متفاوت شود
2-بهترین و معمولیترین وضعیت ازدواج این است که سن پسر کمی از سن دختر بیشتر باشد یا حداقل مساوی باشند. این به خاطر آن است که مدت باروری در خانمها محدود بوده و در آقایان نامحدود است و ضمنا قدرت باروری خانمها زودتر از آقایان شروع میشود. همچنین نیاز است که آقایان قبل از ازدواج، علاوه بر بلوغ جسمی و فکری، به استقلال اقتصادی نیز برسند که این به زمان بیشتری نیاز دارد.
3-فرد مورد نظر شما در کل، باید معدل قابلقبولی در معیارهای مورد نظر شما کسب کند. به عنوان نمونه، دختری که همسن با پسری است اما در سایر معیارهای اساسی قوی است، معدل خوبی برای ازدواج دارد.
4-باید از طریق رسانههای گروهی، کلینیکهای مشاوره ازدواج یا خانواده به دختران و پسرانی که قصد ازدواج دارند، آموزش داد که فاصله سنی بین آنها حداقل 2 سال و حداکثر 7 سال باشد.
منبع:
کرد تودی
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼