به گزارش نی نی بان ، زندگی مشترک، واقعیتهای نادری دارد که شاید ندانید! در این مقاله ۵ واقعیت آن را مرور کردهایم:
بیشتر مشاورههای ازدواج به شما توصیه میکنند که ارتباط خوبی داشته باشید، عشق را زنده نگه دارید و هیچگاه با عصبانیت به رختخواب نروید.
این درسها مهم زندگی مشترک هستند، اما اگر از زوجهایی که سالها با هم بودهاند بپرسید، احتمالاً مجموعهای متفاوت از واقعیتها را خواهید شنید. واقعیتهایی که همیشه شنیدنی نیستند، اما تفاوت بزرگی ایجاد میکنند.
در این مقاله پنج درس نادر اما واقعی زندگی مشترک آمده است که میتواند به زوجها کمک کند تا برای همیشه، صرفنظر از فراز و نشیبهای زندگی، با هم ارتباط برقرار کنند.
1.باید صداقت را مهربانانه ارائه داد
استاندارد طلایی مشاورههای ازدواج این جمله است: «صادق باشید». اما صداقت بدون مراقبت میتواند به بیرحمی تبدیل شود. زوجهایی که موفق میشوند روابط بلندمدت داشته باشند، فقط شفاف نیستند؛ آنها با تدبیر عمل میکنند. آنها حقیقت را میگویند، اما با دقت انتخاب میکنند که چگونه آن را بیان کنند – بهویژه زمانی که حقیقت ممکن است دردناک باشد.
صداقت بدون عاطفه میتواند به سلاحی در زندگی مشترک تبدیل شود که بر اساس آن حقیقت به جای آنکه پلی برای تقویت روابط باشد، تبدیل به نیرویی خشن برای جنگیدن میشود.
مطالعهای در سال ۲۰۱۹ که در مجله Emotion منتشر شد، نشان داد که تنها احساسات مثبت نیست که رضایت زناشویی را پیشبینی میکند، بلکه تجربه مشترک آن احساسات— چیزی که محققان آن را «هماهنگی مثبت» مینامند – است که باعث رضایت زناشویی میشود که شامل مراقبت متقابل، هماهنگی عاطفی و نشانههای ظریفی مانند لحن، تماس چشمی و زبان بدن است. حتی در درگیریها، زوجهایی که عاطفه خود را هماهنگ و همسطح نگه میداشتند، ازدواجهای قویتر و رضایتبخشتری گزارش کردند.
بنابراین در روابط پایدار، صداقت تحت تأثیر لحن، زمان و مراقبت قرار میگیرد و نحوه بیان آن، اگر بیشتر از محتوا اهمیت نداشته باشد، حتماً به اندازه آن اهمیت دارد.
صداقت مهربانانه در عمل چه شکلی است؟
به طرف مقابلتان احساس امنیت بدهید نه احساس حقارت. صداقت باید دیگران را دعوت به گشودگی کند نه آنکه آنها را در حالت تدافعی قرار دهد. به جای آنکه بگویید، «تو خیلی در مورد پول بیدقتی میکنی»، بهتر است بگویید: «نگران وضعیت مالیمون هستم و دوست داریم یه راهی پیدا کنم که دو تایی با هم بتونیم بودجهبندی کنیم.»
زمان مناسب را انتخاب کنید. صداقت اگر در زمان مناسب مطرح شود، با احتمال بیشتری شنیده، درک و تحسین میشود. مثلا، اگر همسرتان تازه از یک روز پرمشغله پا در خانه گذاشته است، به او فرصت بدهید که قبل از شنیدن بحثهای مهمتان، قدری از تنش روزمره را کاهش بدهد. همچنین، وقتیکه احساسات در اوج خود هستند از مطرح کردن گفتوگوهای جدی بپرهیزید. احساسات، از قبیل کلافگی، خستگی یا استرس میتوانند اوضاع را بد کنند. پس سعی کنید در مواقعی باب صداقتتان را باز کنید که حس میکنید آنها کاملا خونسرد هستند و بیشترین ارتباط را با شما دارند. مثلاً عصر یک روز تعطیل یا وقتی دارید در کنار هم پیادهروی میکنید، میتوانید فضای درستی را برای بحثهای سازنده و صادقانه ایجاد کند.
از صداقت برای برقراری ارتباط استفاده کنید. صداقت واقعی به این معنی نیست که هر چه به ذهنتان میرسد را بیان کنید. صداقت واقعی یعنی بتوانید حقیقتی را بیان کنید که باعث شود اعتماد بینتان عمیقتر شود نه آنکه فاصله بینتان را بیشتر کند. به جای آنکه بگویید: «همیشه سرت توی گوشیاته!»، بهتر است بگویید: «دلم برای حرف زدن باهات تنگ شده. میتوانیم یه شب بدون حضور این گوشیها با هم شام بخوریم؟»
صداقت بیرحمانه ممکن است وجدان شما را آرام کند، اما میتواند ارتباط شما را نیز از هم بگسلد. چیزی که واقعاً ازدواجها را قوی و محکم نگه میدارد، صداقتی است که با مهربانی بیان میشود.
۲. به عنوان یک تیم، باید استراتژیهایی برای حل تعارضات داشت
حتی شادترین زندگی مشترک هم ممکن است اختلافاتی داشته باشند. چیزی که آنها را متمایز میکند، نحوه مبارزهشان است. به جای اینکه اجازه دهند بحثها به سرعت شدت یابد، سازوکارهایی برای محافظت از رابطه خود ایجاد میکنند. این سازوکارها، قوانین یکسان برای همه نیستند. آنها بهطور مشترک خلق شده، با گذشت زمان شکل میگیرند و از طریق تجربه بهبود مییابند.
یک مطالعه که در سال 2024 در نشریه Contemporary Family Therapy منتشر شد، ایده «استراتژیهای حل تعارض مشترک» را مطرح کرد. این استراتژیها به دنبال مطالعه 1000 نفر از 48 کشور جهان که بیش از 40 سال در کنار هم مانده بودند، استخراج شد. شایعترین استراتژیها شامل گوش دادن، اجتناب از تشدید درگیری، ارتباطات واضح، مصالحه، دستیابی به راه حل سریع و فروخواباندن تعمدی عصبانیت بود. آنچه بیش از همه اهمیت داشت، روشهای متفاوت زوجها نبود، بلکه اهمیتی بود که آنها برای یکدیگر قائل بودند. درحالیکه هر زوجی شیوه منحصربهفرد خودش را داشت، میتوانیم در ادامه چند استراتژی را که میتوانند در زندگی واقعی مفید باشند، به شما معرفی کنیم:
تعیین قانون برای شرایط سخت: بعضی زوجها با هم توافق میکنند که هیچگاه صدایشان را برای هم بلند نکنند. بعضی دیگر از پیش کشیدن درگیریهای گذشته به درگیریهای جدید خودداری میکنند. اهداف مشترک در هر دو استراتژی امنیت عاطفی و راه حل مؤثر حل تعارض، حتی در زمانی است که تنش خیلی بالاست.
فروخواباندن عصبانیت بدون ترک کامل صحنه: برای برخی، این راهکارها شامل گرفتن دستهای یکدیگر در میانه بحث بود تا به هم یادآوری کنند که همچنان تیم هستند. راهکارهای دیگران آن بود که به هم بگویند: «نیاز دارم مدتی فاصله بگیرم اما تا 30 دقیقه دیگر برمیگردم.» این اطمینان بخشیدن به دیگری، باعث میشود که پیوندشان تقویت شود و در عین حال فضایی برای یک گفتوگوی سازنده ایجاد شود.
بازنویسی الگوی تعارض ذاتی: در حل تعارضات حرف اول را خود-آگاهی میزند. مثلا، بسیاری از زوجها متوجه میشوند که درست دارند با الگوی والدینشان با هم دعوا میکنند – مثلاً منفعلانه رفتار میکنند، انفجاری عمل میکنند یا از گفتوگو اجتناب میکنند. تغییر زمانی رخ میدهد که هر دو نفر این الگوها را نام ببرند و با همدیگر، الگوهای تازهتری را برگزینند.
زوجهایی که مدتهای طولانی با هم میمانند، زوجهای بیدرد نیستند. آنها کسانی هستند که سعی میکنند از «ما» بودنشان محافظت کنند و این کار را حتی زمانی که «من»شان احساس خستگی، از هم گسستگی و آسیبپذیری میکند نیز انجام میدهند.
3.همسر نمیتواند همه نیازهای ما را برآورده کند
در بیشتر مواقع اغلب زوجها، دیر یا زود، به این نتیجه میرسند که شریک عاطفیشان نمیتواند همزمان نیمه گمشدهشان، درمانگرشان، بهترین دوستشان، برنامهریز مالیشان یا لنگر عاطفیشان باشد. این انتظارات مانع از شکلگیری عشق میشوند و بدتر از آن فقط فشار در زندگی مشترک ایجاد میکنند.
تغییر واقعی زمانی رخ میدهد که دست بردارید از اینکه دو نیمه کاملکننده همدیگر باشید و در عوض، تبدیل به دو انسان کامل شوید که انتخاب کردهاند با هم چیزی را بسازند. این کار تشویقتان میکند که شریک عاطفیتان را همانطور که هست تحسین کنید و قدردان وجودش باشید نه آنکه روی نیازهایی تمرکز کنید که آنها نتوانستهاند برآورده کنند.
در این قسمت به شما میگوییم که چگونه میتوانید این انتظارات غیرواقعی را از رابطهتان حذف کنید:
تشخیص بدهید که این فشارها از کجا ناشی میشود: از خودتان بپرسید، «آیا این چیزی است که من حقیقتاً نیاز دارم او برایم فرهم کند یا چیزی است که دیگران به من گفتهاند یک «شریک ایدئال و کامل» برای شریک زندگیاش فراهم میکند؟» بعضیوقتها، انتظارات اصلاً انتظارات شما نیستند.
چیزهایی که نیاز دارید را برشمارید: شاید به منفذی برای پردازش احساسات، منبع الهامی خلاقانه یا یک بحث عمیق نیاز دارید. اگر همسرتان همیشه نمیتواند بهترین شریک شما برای هر یک از این موارد باشد، ایرادی ندارد. شما میتوانید با یک دوست، مربی، یک گروه یا درمانگر خود درباره این موارد صحبت کنید.
قرار نیست که یک نفر همه نقشهای زندگی ما را ایفا کند. یکی از نقاط قوت یک ازدواج قوی آن است که نیازی نیست «همه چیز» باشد تا کافی باشد.
4.ممکن است مجبور باشیم از بخشهایی از خودمان دست بکشیم
وقتی زندگی مشترک به فصلهای سختتر زندگی وارد میشوند، بسیاریشان به این نتیجه میرسند که برای حفظ زندگی نیاز داریند بخشهایی از خودشان را که دیگر در خدمت «ما» بودنشان نیست را کنار بگذارند. در مطالعهای که در سال 2018 در نشریه Developmental Psychology منتشر شد، 169 زوج تازه ازدواج کرده در 18 ماه اول زندگیشان مورد مطالعه قرار گرفتند تا مشخص شود که خصلتهای شخصیتی از جمله روانرنجوری، موافقت و وظیفهشناسی چه تغییر در آنها کرده است.
این مطالعه دریافت که تغییراتی – مثل وظیفهشناستر شدن، کم شدن میزان واکنشی بودن و افزایش میزان موافقتپذیری – رضایت زناشویی بالاتری را در گذر زمان پیشبینی میکرد. در حقیقت، اینکه افراد در طی ازدواجشان چه تغییری کرده بودند، بسیار مهمتر از هویتی بود که با آن رابطه را آغاز کرده بودند. زوجهایی که توانسته بودند تغییر کنند – منظور آنکه خودشان را سازگار کنند که بتوانند از رابطهشان حمایت کنند – بیشتر احتمال داشت که احساس امنیت و رضایت کنند.
این نوع رشدیافتگی میتواند خودش را به اشکال زیر نشان دهد:
رها کردن نقشهایی که فاصله ایجاد میکند. خصلتهایی مثل «گرگ تنها»، «موفقیتطلب افراطی» یا «کسی که هر هرگز اشتباه نمیکند»، میتوانند فاصله ایجاد کنند. بعضیوقتها آنچه در ظاهر یک خصلت و ویژگی شخصیتی است، درواقع نوعی سازوکاری دفاع از خود است. صاف کردن و صیقل دادن لبههای تیز شخصیت، میتواند فضایی برای ارتباط بیشتر ایجاد کند.
تغییر عاداتی که عشق را دور میکنند. مثلاً نوشیدن الکل، مصرف مواد و غیره. یا تاکتیکهای تعارضی که میتوانند دلخوری پنهان ایجاد کنند. این تغییرات اجباری نیستند بلکه باید طبق توافق دو نفر اتخاذ شوند.
الویت دادن به صمیمت در مقابل نفس. رشد یعنی بتوانید به جای دفاع از خود، گوش بدهید؛ بدون «اما و اگر»، معذرتخواهی کنید یا وقتی که هنوز در حال رنج کشیدن هستید، به دنبال درمان و ترمیم زخمها باشید.
زوجهایی که موفق میشوند، صرفاً در برابر تغییرات جان سالم به در نمیبرند، بلکه انتخاب میکنند که تغییر کنند. در نهایت، ازدواج صرفاً به معنای پیر شدن با همدیگر نیست، بلکه یعنی رشد کردن با همدیگر.
5.برای رابطهای که زمانی داشتید، عزاداری خواهید کرد
هیچ کسی نسبت به غمهایی که در زندگی مشترک تجربه خواهید کرد، به شما هشدار نمیدهد. حتی سالمترین زوجها نیز دلشان برای مراحل اولیه ازدواجشان تنگ میشود. زمانی که زندگی آنقدرها سخت و پرچالش نشده بود، با هم گل میگفتید و گل میشنفتید و بیشتر زمان تان در کنار همدیگر سپری میشد. این غم اشکال مختلفی به خود میگیرد و نامگذاری روی آن اغلب نخستین گام برای رهایی از آن است.
در این لحظات شما ممکن است:
برای آن نسخه قدیمی دوتاییتان دلتان تنگ شود: شاید دلتان برای آن شریک عاطفیای که زمانی برایتان شعر میگفت یا رویاپردازی میکرد، و به نظر میرسد دیگر چنین فردی نیست، تنگ شود؛ این درحالیست که فردی که اکنون کنارتان هست قابل اعتمادتر و محکمتر است. این تضاد ممکن است به شکل عزاداری برای فردی باشد که با اینکه کنارتان است، اما به نظر میرسد آن آدم سابق نیست.
برای گذشته خودتان دلتنگ میشود. ممکن است دلتان برای آن نسخهای از خودتان که باعث شد شریک زندگیتان عاشقش شود، تنگ شود. برای آن شخصیتی که پرانرژیتر بود، جوک میگفت و میخندید و صاحب کاریزمای زیادی بود. اگر این نسخه از بین برود، ممکن است عمیقاً دلتان برای خودتان تنگ بشود.
این اندوه میتواند با اشک، سردرگمی یا غمی آرام و بیدلیل همراه باشد. برای بسیاری، مسیر التیام نه با پاک کردن گذشته، بلکه با گرامی داشتن آن آغاز میشود. خواه با مرور عکسهای قدیمی و زنده کردن خاطرات باشد، خواه با گفتگو درباره چیزهایی که پشت سر گذاشتهاید—میتوان همزمان هم دلتنگ شد و هم رشد کرد. و رشد، بهخودیخود، چیزی شگفتانگیز از خود بهجا میگذارد.
منبع: راهنماتو