مشکلات بعد طلاق، آگاه باشید
در چند سال آینده یک سوم جمعیت کشور ما را سالمندان تشکیل میدهند و برای کشوری که در مسیر توسعه حرکت میکند این چندان مطلوب نیست، زیرا این جوان است که میتواند به رشد و توسعه همهجانبه کشور خود کمک کند.
در چند سال آینده یک سوم جمعیت کشور ما را سالمندان تشکیل میدهند و برای کشوری که در مسیر توسعه حرکت میکند این چندان مطلوب نیست، زیرا این جوان است که میتواند به رشد و توسعه همهجانبه کشور خود کمک کند.
یک جامعهشناس درباره ازدواج و لزوم فرهنگسازی برای آن نگفتههای زیادی دارد. امیرمحمود حریرچی از درد ازدواج در سنین بالا و هدر رفتن نشاط و نیروی جوانی که باید صرف خانواده و پرورش فرزندان شود میگوید و معتقد است دولت باید برای ازدواج جوانان خیلی جدی وارد صحنه شود. گفتوگو با این استاد دانشگاه را در ادامه میخوانید:
مشکلات جمعیتی و پایین آمدن نرخ فرزندآوری چه تبعات اجتماعی و انسانی به همراه دارد؟
برای بررسی این مشکل باید به دلایل بالا رفتن سن ازدواج در کشور بپردازیم. در حال حاضر متوسط سن ازدواج در کشور برای زنان حدود
۲۵ سال و برای مردان حدود ۲۸ تا ۲۹ سال است. این مشکل برای زنان بیشتر از مردان مسالهساز است. سن ازدواج وقتی به بالای ۳۵ سال میرسد، احتمال بارداری زنان نیز کمتر میشود. در کنار این نکتهای که در حوزه سلامت روی آن تاکید میکنند، تخمکهای سالم همگی تا قبل ۳۰ سالگی زنان از بدن آنها خارج میشود و احتمال تولد کودکان سالم بعد از این سنین کمتر میشود. در حال حاضر در کشورمان حدود ۵/۱ میلیون زوج نابارور وجود دارد، در حالی که اگر افراد زود ازدواج کنند و زود بچهدار شوند هم احتمال باروری آنها بیشتر میشود و هم در صورت ناباروری درمان آنها بیشتر نتیجهبخش است. در کنار مباحث مربوط به سلامتی وقت گذاشتن برای کودک و رسیدگی به او اغلب در سنین بالای ۳۰ به دلیل تحلیل قوای بدنی سختتر است و اگر فرد در سنین کم باشد توان بیشتری برای این کار دارند. این در حالی است که لزوم وقت گذاشتن برای کودکان امروزی بیش از گذشته احساس میشود.
چه عاملی باعث شده جوانان امروزی نسبت به جوانان دیروزی کمتر میل به ازدواج و همچنین فرزندآوری داشته باشند؟
جوانان امروزی دیگر به راحتی به ازدواج و فرزندآوری تن نمیدهند و دوست دارند تا جایی که ممکن است این فرایند را به تاخیر بیندازند. در حال حاضر اکثر افرادی که ازدواج میکنند بعد از سه تا چهار سال تصمیم میگیرند فرزندی داشته و مایل نیستند بیشتر از یک فرزند داشته باشند. در علم روانشناسی کودک عنوان میکنند هرچه فاصله سنی والدین و فرزندان بیشتر باشد به همان نسبت تربیت فرزندان سختتر میشود و این باعث میشود فرزندان هم به همان اندازه حرف شنوی کمتری از والدینی داشته باشند که با آنها فاصله سنی و نسلی زیادی دارند.
به نظر شما چگونه میتوان با این معضل یعنی بالا رفتن سن ازدواج مواجه شد؟
نمیتوان و نباید جوانان را به سمت ازدواج هل داد در حالی که امکانات و ملزومات این کار فراهم نیست. وقتی فردی را مجبور به ازدواج و تاهل میکنند در حالی که این آمادگی به لحاظ روانی در او وجود ندارد این موضوع مشکلات مختلفی را به همراه دارد. طلاق و از هم پاشیدن زندگی مشترک پیامد اولیه چنین تصمیمگیریهای شتابزده و بدون آمادگی است و نرخ بالای طلاق در کشور نیز موید همین آماده نبودن بسیاری برای زندگی مشترک است. علاوه بر این نمیتوان کسی را که کار و درآمد اقتصادی ندارد یا درآمد او نمیتواند پاسخگوی مخارج یک زندگی باشد مجبور به ازدواج کرد. دولت با برنامههای مختلف سعی دارد جوانان را از طریق اعطای وام و کمکهای مقطعی کوتاهمدت به ازدواج تشویق کند، در حالی که اساس این آمادگی به داشتن شغل و درآمد ثابت برمیگردد. در کنار همه اینها باید برای ازدواج آسانتر در جامعه فرهنگ سازی شود که در این زمینه دستگاههای اجرایی و نیز رسانههایی مانند صدا و سیما باید اقدامات جدیتری در این زمینه داشته باشند. باید به مردم نشان داده شود ازدواجهایی که با چشم و همچشمی و هزینههای بالا انجام میشود چگونه ادامه مییابد و به کجا ختم میشود.
بررسیهای میدانی و آماری نشان میدهد این ازدواجها به ویژه در تهران چندان عاقبت خوشی ندارند و احتمال اینکه به طلاق منجر شوند بسیار زیاد است. خانوادهها نیز نقش مهم و موثری در این میان دارند زیرا دیده شده بسیاری از خانوادهها در امر ازدواج به جای همراهی و حمایت فقط دخالت میکنند و با دخالتهای بی پایه و اساس خود شالوده یک زندگی را از هم میپاشند. برخی آمار و ارقام نشان میدهد از ازدواجهایی که صورت میگیرد حدود یک سوم آنها بدون رضایت خانوادههاست که این خود در آینده از نظر روانی، تاثیرات منفی زیادی را به همراه دارد. والدینی که با ازدواج فرزندان خود موافق نیستند حمایتهایی را که باید از فرزندان خود انجام دهند، انجام نمیدهند و آنها را در مشکلات زندگی تنها میگذارند. در حال حاضر حدود ۷۰ درصد تقاضاهای طلاق کشور توسط خانمها انجام میشود و ۹۰ درصد زنانی که به میل خودشان طلاق گرفتهاند بعد از جدایی پشیمان میشوند و دوست دارند به زندگی سابق خود برگردند. این آمار نشان میدهد خانوادهها چه در امر ازدواج چه زمانی که دو نفر با یکدیگر آشنا میشوند و چه زمانی که یک زندگی از هم میپاشد و دونفر میخواهند جدا شوند چقدر
میتوانند موثر باشند.
آیا تشویق به فرزندآوری و بالا بردن میل به ازدواج در حالتی که زیرساختهای این امر فراهم نیست نمیتواند تهدیدی برای سلامت جامعه تلقی شود؟
بهطور حتم زنانی که در شرایط فرزندآوری قراردارند به مراقبتهای ویژهای نیاز دارند که اگر بر فرزندآوری بدون ایجاد زیرساختهای رفاهی تاکید شود کمبود امکانات و پایین آمدن سطح رفاه میتواند به پایین آمدن سطح بهداشت بینجامد که همین عامل سلامتی مادر و کودک را تحتالشعاع قرار میدهد. دولتها در کشورهای توسعهیافته همه تلاش خود را به کار میبندند تا بارداری و فرزندآوری به بهترین شکل ممکن و با نهایت بهداشت و عالیترین تغذیه برای زنان انجام شود، زیرا این مراقبتها سلامتی آحاد افراد جامعه را تضمین میکند. آلودگی شهری و تاثیری که برخی عوامل محیطی مانند آلودگی هوا و پارازیتها بر سلامتی زنان دارند همه دولتها را بر آن داشته است که تمهیداتی برای این مشکل بیندشیند و آمار سقط جنین در اثر عوامل محیطی را کاهش دهند. در کنار این عامل مردانی که همسرشان باردار است نیز باید توجه و مراقبت ویژهای از همسر خود داشته باشند. در زمانه فعلی زن و مرد همدوش هم در همه مشکلات و عرصههای مختلف زندگی حاضر میشوند و نباید کسی در زندگی زناشویی مشکل فرد مقابل را مشکل فردی قلمداد کند. در آخر باید به دولتها و حمایتهایی که از زنان باردار انجام
میدهند اشاره کنم. درباره ازدواج و به ویژه فرزندآوری شاهد هستیم که دولت دائما بر لزوم این امر تاکید میکند، اما به ایجاد زیرساختها و حمایتهای اجتماعی که باید در این زمینه انجام دهد بیتوجه است. حمایتهایی مانند افزایش مرخصی زایمان که هنوز هم در کشور ما تصویب نشده حداقل حمایتهایی است که دولت میتواند از زنان باردار داشته باشد.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼