اختلافات در زندگی زناشویی، قابل کنترل است؟
باید گفت که وقتی اختلافات میان زوجین زیاد می شوند به این معنی است که تحمل یکدیگر را ندارند یا تحمل تفاوت های هم را ندارند.
سوال مخاطب نینیبان: سلام بنده یک پسر ۲۸ ساله و تک فرزند پسر خانواده هستم بنده در سن ۲۱ سالگی وارد دانشگاه شدم تا ان زمان با هیچ دختری رابطه ای نداشتم در دانشگاه با یک دختری دوست شدم و من قصد ازدواج با این دختر به ظاهر نجیب داشتم اما بعد از چند مدت خیانت این دختر برای من اشکار شد و ضربه عاطفی شدیدی خوردم یعنی نابود شدم بعد مدتی دختر که از من ۴ سال بزرگ بود و می دانست من با دختر دوست بودم با من هم کلام شد و خیلی حرفهای دلم را می شنوید و آرام میکرد به عنوان خواهر بهش نگاه می کردم ولی بعد ها با هم به فکر ازدواج افتادیم خانواده من خیلی مخالف این ازدواج بودن ولی با اصرار و اشک ریختن های زیاد موافقت کردند که ای کاش نمی کردند ما ازدواج کردیم و تو دوران نامزدی درگیری بین من و خانمم شروع شد طوری که همدیگر را پیش خانواده های مان کتک می زدیم ولی پدرم با ریش سفیدیش مانع جدایی مان شد و عروسی کردیم یک زندگی شوم خانمم فکرش به زندگی این و آن منم دانشجو و محتاج به پول خانمم خیلی صبر می کرد و منم هر کاری برای پول در آوردن می
کردم تا اینکه موقع خدمت من رسید و خانمم باردار شد درگیری هایمان زیاد تر شد بعد خدمت به امید اینکه زندگی مان بهتر می شود منم یک کاری شروع کردم ولی چون اول کار است و مشتری نیست و نمی توانم خواسته های زنم را برآورده کنم به همین خاطر زنم بهم فحش می دهد که بچه های مردم دیگر فلان هستند و من را بدبخت کردی. پیش پسر ۲ ساله ام با هم درگیر می شویم کاری باهام می کند که وقتی دختر های دیگر را می بینم افسوس می خورم که چرا این نصیب من شد الانم نمی دانم ازش جدا بشوم از عاقبت پسر بچه خوشگلم می ترسم باهاش بمانم که غیرقابل تحمل شده کارش فقط فحش دادن و گیر دادن به مادر و پدرم شده است. چکار کنم کمکم کنید زود جواب بفرستید.
پاسخ علی بدیع چراغی ، روانشناس:
زمانی که یک زوج به این مرحله از زندگی زناشویی شان می رسند معنایش این است که انتخاب درستی در زندگی مشترک شان نداشته اند. زمانی که انتخاب شریک زندگی نادرست و غلط باشد رابطه بین زوجین با مشکل مواجه می شود. البته ایشان نگفته اند که برای حل مشکل شان به یک روانشناس مراجعه کرده اند یا خیر. با توجه به مسائلی که ایشان مطرح کرده اند به نظر می آید مشکلات ریشه ای بین ایشان و همسرشان وجود دارد. اما در مورد چرایی این ماجرا که بین شان زد و خورد اتفاق افتاده یا همسرشان به پدر و مادر ایشان ناسزا می گویند باید گفت که وقتی اختلافات میان زوجین زیاد می شوند به این معنی است که تحمل یکدیگر را ندارند یا تحمل تفاوت های هم را ندارند. زن و شوهرهایی که به هم علاقه داشته باشند حتی اگر تفاوت های همدیگر را هم ببینند چون یکدیگر را دوست دارند باز هم تفاوت ها را می پذیرند. چون به هم علاقه دارند.. اما در این مورد چون اختلافات شان زیاد است، هر یک به دنبال این است که دیگری را مقصر جلوه بدهد و اشکالاتی که بین این دو وجود دارد باعث بروز عدم تفاهم در میان آن ها شده است. تمام این رفتارها به این معنی است که انتخاب شریک شان برای زندگی اشتباه بوده است. رفتارهای شان به خوبی نشان می دهد که دیگر ظرفیت لازم برای تحمل رفتارهای یکدیگر را ندارند. همسر ایشان به ناسزا گویی به پدر و مادر همسرش یا خشم و عصبانیت متوسل می شود. توسل به این رفتارها نشان می دهد که این خانم تصور می کند که با انجام این کارها می تواند کارش را جلو ببرد و در صورتی که سکوت کرده و از خودم دفاع نکنم، یعنی ضعف خودم را نشان داده ام. با توجه به فکر غلط و اشتباهی که همسر این آقا دارد به این نتیجه رسیده که اگر آرام حرف بزند، نشانه ضعفش است و باعث می شود دیگران از او سوء استفاده کنند. به اعتقاد من در صورتی که ایشان و همسرشان نمی توانند مشکل شان را به تنهایی حل کنند نزد یک متخصص روانشناس بروند تا از نزدیک مشکل شان مورد بررسی قرار بگیرد. در صورتی که طرفین بخواند رابطه شان را درست کنند، با تغییر رفتار می توانند این کار را انجام بدهند. توصیه ام این است که نه به تنهایی که به اتفاق همسرشان به روانشناس مراجعه کنند. صحبت کنند در صورتی که مشکل حل نشد و دیدند که نمی توانند با هم ادامه بدهند حتی اگر بچه هم داشته باشند یا هر موضوع دیگری بهترین کار راهکار جدایی است. ولی قبل از این که به مساله جدایی و طلاق فکر کنند تلاش های لازم را بکنند و به ریش سفیدی بزرگان فامیل اکتفاء نکنند تا مشکلات شان با یکدیگر حل شود.
پاسخ علی بدیع چراغی ، روانشناس:
زمانی که یک زوج به این مرحله از زندگی زناشویی شان می رسند معنایش این است که انتخاب درستی در زندگی مشترک شان نداشته اند. زمانی که انتخاب شریک زندگی نادرست و غلط باشد رابطه بین زوجین با مشکل مواجه می شود. البته ایشان نگفته اند که برای حل مشکل شان به یک روانشناس مراجعه کرده اند یا خیر. با توجه به مسائلی که ایشان مطرح کرده اند به نظر می آید مشکلات ریشه ای بین ایشان و همسرشان وجود دارد. اما در مورد چرایی این ماجرا که بین شان زد و خورد اتفاق افتاده یا همسرشان به پدر و مادر ایشان ناسزا می گویند باید گفت که وقتی اختلافات میان زوجین زیاد می شوند به این معنی است که تحمل یکدیگر را ندارند یا تحمل تفاوت های هم را ندارند. زن و شوهرهایی که به هم علاقه داشته باشند حتی اگر تفاوت های همدیگر را هم ببینند چون یکدیگر را دوست دارند باز هم تفاوت ها را می پذیرند. چون به هم علاقه دارند.. اما در این مورد چون اختلافات شان زیاد است، هر یک به دنبال این است که دیگری را مقصر جلوه بدهد و اشکالاتی که بین این دو وجود دارد باعث بروز عدم تفاهم در میان آن ها شده است. تمام این رفتارها به این معنی است که انتخاب شریک شان برای زندگی اشتباه بوده است. رفتارهای شان به خوبی نشان می دهد که دیگر ظرفیت لازم برای تحمل رفتارهای یکدیگر را ندارند. همسر ایشان به ناسزا گویی به پدر و مادر همسرش یا خشم و عصبانیت متوسل می شود. توسل به این رفتارها نشان می دهد که این خانم تصور می کند که با انجام این کارها می تواند کارش را جلو ببرد و در صورتی که سکوت کرده و از خودم دفاع نکنم، یعنی ضعف خودم را نشان داده ام. با توجه به فکر غلط و اشتباهی که همسر این آقا دارد به این نتیجه رسیده که اگر آرام حرف بزند، نشانه ضعفش است و باعث می شود دیگران از او سوء استفاده کنند. به اعتقاد من در صورتی که ایشان و همسرشان نمی توانند مشکل شان را به تنهایی حل کنند نزد یک متخصص روانشناس بروند تا از نزدیک مشکل شان مورد بررسی قرار بگیرد. در صورتی که طرفین بخواند رابطه شان را درست کنند، با تغییر رفتار می توانند این کار را انجام بدهند. توصیه ام این است که نه به تنهایی که به اتفاق همسرشان به روانشناس مراجعه کنند. صحبت کنند در صورتی که مشکل حل نشد و دیدند که نمی توانند با هم ادامه بدهند حتی اگر بچه هم داشته باشند یا هر موضوع دیگری بهترین کار راهکار جدایی است. ولی قبل از این که به مساله جدایی و طلاق فکر کنند تلاش های لازم را بکنند و به ریش سفیدی بزرگان فامیل اکتفاء نکنند تا مشکلات شان با یکدیگر حل شود.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼