۹۵۶۱۴
۲۲۰۹
۲۲۰۹

حرف زدن در زندگی زناشویی، راهنماییم کنید

طوری با هم حرف می‌زنند که انگار معذبند. مرد یکی دو سال است که وقتی تلفن اداره را قطع می‌کند، به ثانیه‌شمار تلفن که لحظه قطع کردن زمان گفت‌وگویشان را گوشزد می‌کند، نگاهی می‌اندازد. تقریباً هیچ یک از گفت‌وگوهایشان به یک دقیقه هم نمی‌رسد.

طوری با هم حرف می‌زنند که انگار معذبند. مرد یکی دو سال است که وقتی تلفن اداره را قطع می‌کند، به ثانیه‌شمار تلفن که لحظه قطع کردن زمان گفت‌وگویشان را گوشزد می‌کند، نگاهی می‌اندازد. تقریباً هیچ یک از گفت‌وگوهایشان به یک دقیقه هم نمی‌رسد. اگر گلایه زنش نباشد که تو در طول روز هیچ تماسی با من نمی‌گیری، شاید حتی این تماس‌های زیر یک دقیقه هم در کار نباشد. بعضی وقت‌ها زن به این فکر می‌کند که می‌توانند به جای این گفت‌وگوهای تکراری که هیچ هیجان و حرف تازه‌ای در آن نیست و شبیه مسیر تاکسی‌های خطی است، هر دو صدایشان را در جایی ضبط کنند و هر وقت بخواهند با هم حرف بزنند، دکمه را بزنند تا گفت‌وگویشان آغاز شود. زن به این فکر می‌کند که مسیر حرف زدن‌هایشان دقیقاً شکل فشار دادن دکمه play یک ضبط صوت یا به قول امروزی‌ها رکوردر است، همه چیز مکانیکی و خشک و یکنواخت به نظر می‌رسد.
کلماتی که بین یک زوج رد و بدل می‌شود، در واقع جهان و عیار رابطه آنها را روشن می‌سازد. کلمات مثل آدم‌ها هستند. کلمات خونسرد، کلمات خونگرم، کلمات هیجانی، کلمات آتشین، کلمات شیطنت‌آمیز، کلمات شوخ، کلمات جدی، کلمات ملال‌آور، از طرف دیگر همین کلمات وقتی به هم پیوند می‌خورند می‌توانند حالات پیچیده و تو در توی ذهن و روان آدمی را نشان دهند. اما وقتی کلماتی که بین یک زوج رد و بدل می‌شود، در یک محدوده خاصی می‌ماند و درست مثل گرداب کوچک آب در سینک ظرفشویی نمی‌تواند پیش‌تر برود رابطه زوج همان چند ده یا چند صد کلمه‌ای می‌شود که هر روز در مکالمه آنها به تکرار می‌رسد.

‌ منظومه‌هایی که آب می‌روند
امروزه یکی از هشدارهایی که گاه از زبان کارشناسان می‌شنویم درباره همین ماجرا است. چند وقت پیش بود که یک روانشناس می‌گفت تعداد کلمات رد و بدل شده از سوی زوج‌ها در طول روز به مرز هشدار رسیده است. مثل این است که بگوییم میزان آب ذخیره پشت سد به مرز خطر نزدیک شده باشد. اگرچه تعداد کلماتی که بین زوج‌ها در طول روز رد و بدل می‌شود، می‌تواند نشانه مهمی در کیفیت یک رابطه باشد اما نباید صرفاً روی تعداد کلمات به عنوان نشانه گرم یا سرد، همگرا یا واگرا بودن یک رابطه زناشویی اتکا کنیم، چراکه در این زمینه خرده‌فرهنگ‌ها، خصوصیات روانشناسی زن و مرد و بسیاری از عوامل پیدا و نهان دیگر نقش بازی می‌کنند. ممکن است زن و مردی رابطه گرم و همگرایی با هم داشته باشند اما به واسطه خصوصیات فردی‌شان یا مثلاً چند شیفته کار کردن مرد یا زن نتوانند در طول روز با هم سخن بگویند ضمن اینکه هر زن و مردی هم که تعداد کلمات رد و بدل شده‌شان با هم زیاد است، نمی‌تواند به تنهایی نشانه گرم بودن رابطه‌شان باشد.

اما نکته‌ای که می‌توان در این باره روی آن انگشت گذاشت، دایره واژگانی و منظومه‌های گفت‌وگو میان زن و مرد است. دایره واژگانی در واقع سطح تماس ذهنی و روانی زن و مرد را تعیین می‌کنند. مهم است که چه کلماتی، کلیدواژه‌های پربسامد این دایره واژگانی هستند.
شاید این توصیف، موضوع را تقریب به ذهن کند که رابطه زن و مرد به واقع روی دایره واژگانی آنها شکل می‌گیرد. هر اندازه که این دایره واژگانی توسعه کیفی پیدا می‌کند، سرزمین گفت‌وگوی آن‌ها پربارتر و کارسازتر می‌شود اما متأسفانه در خیلی از ازدواج‌ها با آغاز زندگی مشترک و گذر از دوران نامزدی، منظومه‌های گفت‌وگو و کشش‌های عاطفی موجود در آنکه به مثابه سیارات این منظومه‌اند، هر روز بین زن و مرد لاغرتر و لاغرتر می‌شود، تا به جایی می‌رسیم که عملاً زیر پای رابطه زن و مرد خالی می‌شود چون بخش قابل توجهی از آن واژه‌هایی که بار عاطفی یک رابطه بر دوش آنها بود ذوب شده و از زیر پای رابطه بیرون آمده‌اند.

‌ چرا آدم‌های غریبه از آب و هوا آغاز می‌کنند؟
آدم‌های غریبه را دیده‌اید چطور با همدیگر حرف می‌زنند؟ آدم‌های غریبه حتی اگر بخواهند با همدیگر آشنا شوند، از جاهایی شروع می‌کنند که کاملاً قابل حدس است. مثلاً از آب و هوا. اینکه هوا چقدر گرم یا چقدر سرد است. اینکه امروز چه باران خوبی آمده است. چرا غریبه‌ها از آب و هوا یا باریدن باران برای مکالمه با هم شروع می‌کنند؟ چون هنوز بین همدیگر دایره واژگانی نساخته‌اند که بتوانند روی آن بایستند و با هم حرف بزنند، چون تجربه زیستی مشترک و خاطره‌ای از هم ندارند. پس از پدیده‌های بیرونی برای شکل دادن به یک رابطه استفاده می‌کنند. حال اگر سطح رابطه یک زوج به این جا برسد که کلمات رد و بدل شده آنها با هم آن قدر آب برود که صرفاً پدیده‌های بیرونی روزمره مثل غذا، دعوت برای مهمانی، مدرسه فرزندان و نظایر آن به گفت‌وگو شکل بدهد در آن صورت باید زنگ‌های هشدار را برای چنین رابطه‌ای به صدا درآورد.
برخی از زوج‌ها گمان می‌کنند وجود رخوت در رابطه زناشویی و ایستا بودن آن بعد از مدتی یک اتفاق معمول و به‌هنجار است. گمان می‌کنند همه زوج‌ها بعد از مدتی به همین نقطه می‌رسند یا باید به همین نقطه برسند اما واقعیت آن است که این یک خطای شناختی است.
دایره واژگانی بین یک زوج سرمایه معنوی و فکری آنها در زندگی است. بعضی‌ها می‌توانند به این سرمایه از اول زندگی بیفزایند و منظومه جدیدی از گفت‌وگو را به روی خود بگشایند. مثلاً زنی که علاقه‌مند به قصه و داستان است و مرد تجربه‌ای در این زمینه ندارد یا تجربه او به شدت لاغر است، پنجره‌ای را به سمت مرد زندگی‌اش بگشاید یا مثلاً مرد که به صورت حرفه‌ای ورزش کرده، جهان تازه‌ای از کلمات و رفتارها را در بها دادن به سلامتی تن به روی زن باز کند.

‌ تحولی که نیم ساعت «بارش فکری» می‌تواند ایجاد کند
یک بار یکی از مراجعانِ خانم که 6 سال تجربه زندگی مشترک را از سر گذرانده بود، در این رابطه به من می‌گفت یکی از اتفاقات خیلی خوب زندگی من و همسرم روزی بود که تصمیم گرفتیم هر شب یا دست‌کم یک روز در میان به مدت نیم ساعت با هم اتاق فکر تشکیل دهیم. اوایل وقتی من این پیشنهاد را با همسرم مطرح کردم او گمان کرد پیشنهاد من بیش از حد فانتزی است و این نشست‌ها بیشتر به تیپ و قیافه سازمان‌ها و ادارات می‌خورد نه تیپ و قیافه یک خانه، با این همه من پا پس نکشیدم و عقب‌نشینی نکردم و اصرار که این پیشنهاد را اجرا کنیم. راستش آن روز من مقاله جالبی درباره بارش یا توفان فکری خوانده بودم. بارش یا توفان فکری از این قرار است که چند نفر دور هم جمع می‌شوند و در رابطه با یک موضوع، هر ایده‌ای که به ذهن‌شان می‌رسد، مطرح می‌کنند. آن‌ها ذهن‌شان را در آن نیم ساعت یا بیشتر آزاد می‌گذارند. حتی اگر ایده‌های مسخره‌ای هم به ذهن‌شان می‌رسد، حق ندارند ایده‌هایشان را سانسور کنند و نگویند. اعضا هم نباید به گونه‌ای رفتار کنند که بقیه حالت تدافعی به خود بگیرند و ایده‌هایشان را بر زبان نیاورند. آن مراجع به من می‌گفت ما از همین نقطه شروع کردیم. البته اوایل بهانه‌ها زیاد است. از اینکه خسته‌ایم یا این چیزها خیلی فانتزی است اما به مرور مثل یک بازی می‌تواند ذهن آدم را قلقلک بدهد و به بازی بگیرد. آن وقت گاهی در همین اتاق فکر دو نفره چیزهایی به ذهن من و همسرم می‌رسید که طرف مقابل را شگفت‌زده می‌کرد و به درک تازه‌ای از خود و نفر مقابل می‌رسیدیم.

‌ اگر زوج‌ها تفکر تیمی داشته باشند...
در واقع زندگی این مُراجع که از معدود مراجعانی است که نه در بحران رابطه بلکه برای مشورت گرفتن درباره بهبود و بهتر کردن یک رابطه به یک مشاور مراجعه می‌کند با تصمیمی که در آغاز ممکن است غیرجدی و فانتزی به نظر برسد مسیر مثبت و پیش‌رونده‌ای را در پیش گرفته بود. امروز بسیاری از زوج‌های ما فاقد پروژه‌های فکری هستند. آنها اگرچه ممکن است دور سفره‌های غذا جمع شوند اما سفره‌ای فکری برای دور هم جمع شدن و دنبال کردن پروژه مشترک را ندارند، حتی گاهی یک نشست چند دقیقه‌ای به نام «اتاق فکر» که می‌تواند خیلی راحت برگزار شود این قابلیت را دارد که زوج‌ها را جدی‌تر به همدیگر متصل کند. فراموش نکنیم بازی‌ها هم قدرت عجیبی در ایجاد همگرایی دارند. اگر زوج‌ها تفکر تیمی داشته باشند و خانواده را یک تیم بدانند در آن صورت به اقتضائات یک تیم هم توجه خواهند کرد و سعی خواهند کرد در رودخانه زندگی با هم و هم‌نوا پارو بزنند.


محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.