رفتار با کودکان طلاق، کی باباشو ببینه؟
جدا شدن از همسر به دلیل فوت یا طلاق نقشی غیرمعمول به پدر در انجام وظایف پدری می دهد.
جدا شدن از همسر به دلیل فوت یا طلاق نقشی غیرمعمول به پدر در انجام وظایف پدری می دهد. در این مطلب بعضی راهنمایی ها را برای بهترین استفاده از حداقل امکانات برای شما و فرزندتان طرح می کنیم.
وقتی که طلاق قریب الوقوع به نظر می رسد دقیقا برای کودکتان شرح دهید که از آن پس نقش شما در مراقبت از او چه خواهد بود - کودکان احساس می کنند نه تنها (( مادر پدر را از دست می دهد )) بلکه (( آنها هم پدر را از دست می دهند. )) نکته مهم این است که پدران به فرزندان خود تفهیم کنند پدرشان را از دست نمی دهند.
کودک نیاز دارد که بفهمد چگونه روابط پدر و فرزندی ادامه پیدا می کند (( مثلا پدر کجا زندگی خواهد کرد ، چند وقت به چند وقت او را خواهد دید )). البته توضیح دقیق نقش پدر مشکل خواهد بود زیرا شاید هنوز بسیاری از پدران برای این سوال در ذهن خود جوابی نداشته باشند.
به کودکتان بگویید چند وقت یکبار به دیدن او می روید - هر چه کودک کوچک تر باشد دیدارهای شما از او باید بیشتر باشد. خردسالان واقعا درک درستی از زمان ندارند. بنابراین عبارت (( یک بار در هفته)) برای کودکان زیر پنج سال مفهومی ندارد.
در وضعیت ایده آل دیدار با خردسالان باید شبیه برنامه ی غذاییشان باشد - دیدارهای کوتاه و پشت سر هم و براساس نیاز کودک - خوشبختانه برنامه سفت و سخت دیدار با پدر دیگر رعایت نمی شود ، به خصوص اینکه امروزه تمایل به سپردن کودک به پدر و مادر هر دو وجود دارد.
برای دیدار با کودکان بزرگتر ، که در سن مدرسه هستند ، باید ترتیبی داد که برنامه های دیگرشان به هم نریزد. حق دیدار برنامه ریزی شده بچه ها به خصوص بچه های بزرگتر ، تا اندازه ای غیرطبیعی است. ممکن است بچه ها کارهای مهمی داشته و در مورد گذراندن تعطیلات آخر هفته با پدرشان احساسات متفاوتی داشته باشند.
شاید برنامه ای متغیر برای دیدار بچه های بزرگتر عملی تر باشد. برای مثال پدر می تواند به فرزندش تلفن زده و از او بپرسد (( نظرت درباره ی شام امشب یا رفتن به یک مسابقه ی ورزشی چیست؟)) این کار به فرزند حق انتخاب می دهد.
از بروز عارضه (( پدرِ دوران تعطیلات )) اجتناب کنید. گذراندن هر آخر هفته با پدر ، کودک را از واقعیات زندگی خانوادگی دور کرده و او را سر درگم می کند. این نوع تعطیلات آخر هفته ها هم غیرواقعی است زیرا پدر و فرزند معمولا وقتشان را در تفریح و بازی می گذرانند و این به طور کلی با سایر بخش های زندگی بچه ها که در شرایطی عادی سپری می شود متفاوت است.
گاهی اوقات گذراندن تعطیلات در تفریح و بازی برای کودک جالب است ولی یک برنامه ی ثابت به این گونه ، روش واقعی زندگی نیست. تنظیم برنامه به این ترتیب که تمام اوقاتی که کودک با پدر است به تفریح و تمام زمانی که با مادر است به نظم و ترتیب بگذرد ، برنامه ی متعادلی نیست و کودک در مورد اینکه کدام زندگی واقعی است ، سردرگم میشود.
در تربیت کودک روشی سازگار در پیش گیرید - برای هر یک از والدین که از کودک نگهداری میکند ( که اغلب مادر است ) ، ضروری است که در تربیت کودک قاطعیت را حفظ کند. برای کودک و همچنین والدین منصفانه نیست که در طول این دیدارها پدر هیچگونه نقش تربیتی نداشته باشد.
در این صورت مادر تبدیل به آدم بدی شده و پدر آدم خوبی می شود. گاهی اوقات کودک گیج شده و یا بدتر از آن ، می آموزد که از این ناسازگاری استفاده کند و یکی را علیه دیگر برانگیزد.
بعد از جدایی پدر و مادر یا مرگ یکی از آنها ، معمولا تربیت کودکان به امری دشوار تبدیل میشود. این زمانی است که پدر یا مادر در مورد تربیت کودک به خود آزادباش داده اند. زیرا آنها سعی میکنند زندگی خود را سر و سامان دهند.
در مورد کودکان بزرگتر این مسئله شایع است که سعی کنند بعد از طلاق به یکی از والدین شخصیت منفی بدهند. کودک ممکن است با یکی از والدین متحد و از دست دیگری عصبانی باشد. کودک بزرگتر همچنین ممکن است نسبت به تنهایی والدین حساس تر برخورد کرده و سعی کند نقش دوست یا رفیق و یا حتی همراه پدر و مادر بداقبال را بازی کند.
این نقش ها تا زمانی که کودک دلسوز ، برای آرامش دادن به والدین بیش از حد خود را دچار نگرانی درونی نسازد غیرعادی نیست. در صورت جدایی یا مرگ یکی از والدین منتظر تغییر رفتار کودکتان باشید. ممکن است کودکتان به توجه فوق العاده شما نیازمند بوده ، نگذارد از جلو چشمش دور شوید.
حتی ممکن است کودک احساس کند او باعث جدایی پدر و مادرش شده است . درست در چنین زمانی که شما سعی می کنید زندگیتان را به مسیر عادی بازگردانید ، شرایط خاص کودکتان نیز صرف انرژی اضافه ای را از شما می طلبد که این امر نیز فشار بیشتری را بر شما تحمیل میکند.
شاید نوجوانی سخت ترین دورانی باشد که میتوان با آن مواجه شد - نوجوانی دورانی است که اغلب کودکان در مورد تقصیر یا بی گناهی هر یک از والدین به قضاوت می نشینند. بعد از طلاق نوجوانان بسیار مستعدند که درگیر عشق های کوتاه مدت و جاذبه های جنسی شوند.
نوجوانان به خصوص در مورد اعمال جنسی والدین بسیار حساس هستند. در مورد روابط جنسی تان در حضور کودکان مراقب بوده و انتظار نداشته باشید کودکتان با جنس مخالفش روابط دوستانه برقرار کند.
به حرف کودکتان گوش دهید - کودکتان را تشویق کنید که احساساتش را در مورد زندگی با شما و یا مادرش برایتان بازگو کند . هر چه کودک بتواند آزادانه تر در مورد تصورش از زندگی بعد از طلاق یا مرگ مادر صحبت کند ، بهتر قادر خواهد بود خودش را با زندگی جدید تطبیق دهد و در نتیجه شما نیز بهتر با این زندگی تطبیق خواهید یافت.
در دسترس کودک باشید - به کودکتان بگویید (( حتی اگر در خانه ی تو زندگی نکنم ، همیشه پدرت خواهم بود.)) اطمینان حاصل کنید که کودکتان نشانی محل سکونت و شماره تلفنتان را دارد و می داند چگونه به شما دسترسی پیدا کند. کودکتان را تشویق کنید که مرتب به شما تلفن بزند و بعد از این کار از او تشکر کنید.
اگر دائما به کودکتان بگویید که سرتان شلوغ است ، این تصور که در ذهن اوست قوت می یابد : (( پدر دیگر علاقه ای به زندگی در خانه ما و همچنین خود من ندارد.))
زمانی که با کودکتان هستید کارهای به یادماندنی مانند بازی ، رفتن به سینما ، گردش بیرون شهر و پیک نیک انجام دهید. این ها به کودک کمک میکند که این لحظات را در ذهنش لحظات استثنایی با پدر بنامد.
حتی اگر نقش پدری را داشته باشید که از کودکش به تنهایی نگهداری می کند این نکته خیلی حیاتی است که کودکتان همیشه به خاطر داشته باشد که دارای پدری است ، پدری که بسیار درگیر نگهداری و مراقبت از اوست.
وقتی که طلاق قریب الوقوع به نظر می رسد دقیقا برای کودکتان شرح دهید که از آن پس نقش شما در مراقبت از او چه خواهد بود - کودکان احساس می کنند نه تنها (( مادر پدر را از دست می دهد )) بلکه (( آنها هم پدر را از دست می دهند. )) نکته مهم این است که پدران به فرزندان خود تفهیم کنند پدرشان را از دست نمی دهند.
کودک نیاز دارد که بفهمد چگونه روابط پدر و فرزندی ادامه پیدا می کند (( مثلا پدر کجا زندگی خواهد کرد ، چند وقت به چند وقت او را خواهد دید )). البته توضیح دقیق نقش پدر مشکل خواهد بود زیرا شاید هنوز بسیاری از پدران برای این سوال در ذهن خود جوابی نداشته باشند.
به کودکتان بگویید چند وقت یکبار به دیدن او می روید - هر چه کودک کوچک تر باشد دیدارهای شما از او باید بیشتر باشد. خردسالان واقعا درک درستی از زمان ندارند. بنابراین عبارت (( یک بار در هفته)) برای کودکان زیر پنج سال مفهومی ندارد.
در وضعیت ایده آل دیدار با خردسالان باید شبیه برنامه ی غذاییشان باشد - دیدارهای کوتاه و پشت سر هم و براساس نیاز کودک - خوشبختانه برنامه سفت و سخت دیدار با پدر دیگر رعایت نمی شود ، به خصوص اینکه امروزه تمایل به سپردن کودک به پدر و مادر هر دو وجود دارد.
برای دیدار با کودکان بزرگتر ، که در سن مدرسه هستند ، باید ترتیبی داد که برنامه های دیگرشان به هم نریزد. حق دیدار برنامه ریزی شده بچه ها به خصوص بچه های بزرگتر ، تا اندازه ای غیرطبیعی است. ممکن است بچه ها کارهای مهمی داشته و در مورد گذراندن تعطیلات آخر هفته با پدرشان احساسات متفاوتی داشته باشند.
شاید برنامه ای متغیر برای دیدار بچه های بزرگتر عملی تر باشد. برای مثال پدر می تواند به فرزندش تلفن زده و از او بپرسد (( نظرت درباره ی شام امشب یا رفتن به یک مسابقه ی ورزشی چیست؟)) این کار به فرزند حق انتخاب می دهد.
از بروز عارضه (( پدرِ دوران تعطیلات )) اجتناب کنید. گذراندن هر آخر هفته با پدر ، کودک را از واقعیات زندگی خانوادگی دور کرده و او را سر درگم می کند. این نوع تعطیلات آخر هفته ها هم غیرواقعی است زیرا پدر و فرزند معمولا وقتشان را در تفریح و بازی می گذرانند و این به طور کلی با سایر بخش های زندگی بچه ها که در شرایطی عادی سپری می شود متفاوت است.
گاهی اوقات گذراندن تعطیلات در تفریح و بازی برای کودک جالب است ولی یک برنامه ی ثابت به این گونه ، روش واقعی زندگی نیست. تنظیم برنامه به این ترتیب که تمام اوقاتی که کودک با پدر است به تفریح و تمام زمانی که با مادر است به نظم و ترتیب بگذرد ، برنامه ی متعادلی نیست و کودک در مورد اینکه کدام زندگی واقعی است ، سردرگم میشود.
در تربیت کودک روشی سازگار در پیش گیرید - برای هر یک از والدین که از کودک نگهداری میکند ( که اغلب مادر است ) ، ضروری است که در تربیت کودک قاطعیت را حفظ کند. برای کودک و همچنین والدین منصفانه نیست که در طول این دیدارها پدر هیچگونه نقش تربیتی نداشته باشد.
در این صورت مادر تبدیل به آدم بدی شده و پدر آدم خوبی می شود. گاهی اوقات کودک گیج شده و یا بدتر از آن ، می آموزد که از این ناسازگاری استفاده کند و یکی را علیه دیگر برانگیزد.
بعد از جدایی پدر و مادر یا مرگ یکی از آنها ، معمولا تربیت کودکان به امری دشوار تبدیل میشود. این زمانی است که پدر یا مادر در مورد تربیت کودک به خود آزادباش داده اند. زیرا آنها سعی میکنند زندگی خود را سر و سامان دهند.
در مورد کودکان بزرگتر این مسئله شایع است که سعی کنند بعد از طلاق به یکی از والدین شخصیت منفی بدهند. کودک ممکن است با یکی از والدین متحد و از دست دیگری عصبانی باشد. کودک بزرگتر همچنین ممکن است نسبت به تنهایی والدین حساس تر برخورد کرده و سعی کند نقش دوست یا رفیق و یا حتی همراه پدر و مادر بداقبال را بازی کند.
این نقش ها تا زمانی که کودک دلسوز ، برای آرامش دادن به والدین بیش از حد خود را دچار نگرانی درونی نسازد غیرعادی نیست. در صورت جدایی یا مرگ یکی از والدین منتظر تغییر رفتار کودکتان باشید. ممکن است کودکتان به توجه فوق العاده شما نیازمند بوده ، نگذارد از جلو چشمش دور شوید.
حتی ممکن است کودک احساس کند او باعث جدایی پدر و مادرش شده است . درست در چنین زمانی که شما سعی می کنید زندگیتان را به مسیر عادی بازگردانید ، شرایط خاص کودکتان نیز صرف انرژی اضافه ای را از شما می طلبد که این امر نیز فشار بیشتری را بر شما تحمیل میکند.
شاید نوجوانی سخت ترین دورانی باشد که میتوان با آن مواجه شد - نوجوانی دورانی است که اغلب کودکان در مورد تقصیر یا بی گناهی هر یک از والدین به قضاوت می نشینند. بعد از طلاق نوجوانان بسیار مستعدند که درگیر عشق های کوتاه مدت و جاذبه های جنسی شوند.
نوجوانان به خصوص در مورد اعمال جنسی والدین بسیار حساس هستند. در مورد روابط جنسی تان در حضور کودکان مراقب بوده و انتظار نداشته باشید کودکتان با جنس مخالفش روابط دوستانه برقرار کند.
به حرف کودکتان گوش دهید - کودکتان را تشویق کنید که احساساتش را در مورد زندگی با شما و یا مادرش برایتان بازگو کند . هر چه کودک بتواند آزادانه تر در مورد تصورش از زندگی بعد از طلاق یا مرگ مادر صحبت کند ، بهتر قادر خواهد بود خودش را با زندگی جدید تطبیق دهد و در نتیجه شما نیز بهتر با این زندگی تطبیق خواهید یافت.
در دسترس کودک باشید - به کودکتان بگویید (( حتی اگر در خانه ی تو زندگی نکنم ، همیشه پدرت خواهم بود.)) اطمینان حاصل کنید که کودکتان نشانی محل سکونت و شماره تلفنتان را دارد و می داند چگونه به شما دسترسی پیدا کند. کودکتان را تشویق کنید که مرتب به شما تلفن بزند و بعد از این کار از او تشکر کنید.
اگر دائما به کودکتان بگویید که سرتان شلوغ است ، این تصور که در ذهن اوست قوت می یابد : (( پدر دیگر علاقه ای به زندگی در خانه ما و همچنین خود من ندارد.))
زمانی که با کودکتان هستید کارهای به یادماندنی مانند بازی ، رفتن به سینما ، گردش بیرون شهر و پیک نیک انجام دهید. این ها به کودک کمک میکند که این لحظات را در ذهنش لحظات استثنایی با پدر بنامد.
حتی اگر نقش پدری را داشته باشید که از کودکش به تنهایی نگهداری می کند این نکته خیلی حیاتی است که کودکتان همیشه به خاطر داشته باشد که دارای پدری است ، پدری که بسیار درگیر نگهداری و مراقبت از اوست.
منبع:
کودک آنلاین
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼