۱۸۹۳۵۲
۸۸۸
۸۸۸

رشد اخلاقی کودکان، سن چهار سالگی

فرزندتان در چهارسالگی، تمایل زیادی دارد که بچۀ خوبی باشد تا شما به او عشق بورزید و محبت کنید.

فرزندتان در چهارسالگی، تمایل زیادی دارد که بچۀ خوبی باشد تا شما به او عشق بورزید و محبت کنید. این نکته بنیاد اصلی رشد اخلاقی در اوست. وقتی کودکتان دم‌گربه‌اش را می‌کشد و شما را عصبانی می‌کند، ممکن است در طول روز از شما بپرسد: من بچۀ بدی هستم؟ یا هنوز هم دوستم داری؟ امکان دارد کودکتان با تکرار جملۀ سعی می‌کنم بچۀ خوبی باشم بخواهد تقاضای بخشش کند.
ساید به‌عنوان پدر یا مادر، پذیرفتن حرف‌هایش برایتان سخت باشد. وقتی او می‌داند چه‌کاری خوب یا بد است، پس چرا آن شکلات را بی‌اجازه برمی‌دارد، دربارۀ شکستن گلدان موردعلاقۀ شما دروغ می‌گوید. (یعنی او تابه‌حال قوانین را یاد نگرفته است؟)
حتی ممکن است از مشاهدۀ این رفتارها وحشت‌زده شوید. شما می‌خواهید او فرق میان خوب و بد را بشناسد. می‌خواهید راست‌گو، مؤدب، قابل‌اعتماد، بخشنده و دوست‌داشتنی باشد؛ آن‌هم در دنیای وحشت‌آوری مثل دنیای ما انسان‌ها به نحوی رفتار می‌کنند که گویی به هیچ‌یک از مسائل اخلاقی پایبند نیستند. شاید از این می‌ترسید که او این ارزش‌های مثبت را یاد نگیرد.
شاید این ترس باعث شود که مثل بسیاری از والدین، بی‌دلیل احساساتی شوید و مفاهیم دنیای بزرگسالان را به رفتار کودکتان تعمیم دهید. به‌عنوان‌مثال، وقتی می‌بینید کودک چهار سالۀ شما شکلاتی را از قفسۀ فروشگاه برمی‌دارد، ممکن است فکر کنید: اوه خدای من، او دارد دزدی می‌کند. وقتی زبانش را برای مادربزرگش درمی‌آورد، می‌گویید: اوه نه، او در آینده بچۀ بی‌ادبی خواهد شد.
واقعیت این است که می‌توانید آرامش خود را حفظ کنید. این رفتارها به رشد کودک شما مربوط می‌شود، نه فقدان منش اخلاقی در او. او هنوز ازنظر عاطفی به بلوغ نرسیده است.
گرچه چهار ساله‌ها بسیاری از مراحل رشد را طی کرده‌اند و نسبت به سه‌سالگی کنترل بیشتری بر رفتارهای خوددارند، اما هنوز خودمحور هستند. کودک چهارساله تحت تأثیر تکانه‌ها و خواسته‌های خود است، ازاین‌رو ممکن است برایش مشکل باشد که وقتی از پریدن روی تخت لذت می‌برد، آن را انجام ندهد یا وقتی برادرش راه او را سد می‌کند، بردباری به خرج دهد و او را کتک نزند.
برای یک کودک کم سن مهار تکانه‌ها مشکل است. حتی ما بزرگ‌ترها نیز گاهی با این مشکل روبه‌رو می‌شویم، به‌خصوص وقتی‌که فکر می‌کنیم چقدر مشکل است که به هنگام گرسنگی از یک غذای لذیذ چشم بپوشیم و به‌جای آن فقط یک موز بخوریم.
تا پنج یا شش‌سالگی که نوعی آگاهی - مجموعه‌ای از عادت‌های درونی که او را به انجام کارها وامی‌دارد - در او رشد می‌کند، او همین رفتارها را از خود نشان می‌دهد. در این سنین گرچه او هنوز هم در مواردی کارهای نادرست انجام می‌دهد و قوانین را زیر پا می‌گذارد، اما بهتر می‌تواند رفتارها و خواسته‌های خود را کنترل کند و رفتارهای عاقلانه‌تری از خود بروز دهد. این حالت نتیجۀ بردباری شما در تکرار محدودیت‌ها و تأثیر توصیه‌های شماست.
قوانینی که شما برای او قائل می‌شوید در او به بازدارندۀ درونی تبدیل می‌شود و او را هدایت خواهد کرد (اگرچه شاید تصور این مسئله برایتان سخت باشد که روزی او خودش جوراب‌های کثیفش را در سبد لباس‌های کثیف خواهد انداخت)، در آغاز او از قوانینی که شما برایش وضع می‌کردید، پیروی می‌کرد تا شما را خشنود سازد و محبت شما را جلب کند. بعدها، پیروی از این راهنمایی‌ها جزئی از وجود او می‌شود.
البته او در طول رشد خود این توانایی‌ها را اصلاح می‌کند. درنهایت او به علت پیش‌بینی عواقب کار، خطا نمی‌کند (به کسی تف نمی‌کند، زیرا می‌داند که بعدازاین کار احساس بدی خواهد داشت).
می‌تواند بسیاری موارد را در رفتار خود رعایت کند (وقتی می‌خواهد اسباب‌بازی دوستش را در جیب خود بگذارد، جلوی رفتار خود را می‌گیرد) و ظرفیت بسیار زیادی برای حس همدلی در او به وجود می‌آید (من برای دوستم هیچ اسمی نمی‌گذارم، چون ناراحت می‌شود).
می‌توانید در این فرآیند به او کمک کنید و با الگو قرار دادن ارزش‌هایی که به آن اعتقاددارید و محدودیت‌های منطقی و مشخص، او را همراهی کنید. اگر می‌خواهید فرزندتان به همه احترام بگذارد، با او، خانوادۀ خود و همسایه‌تان با احترام رفتار کنید (زیرا او شاهد رفتارهای شما است).
اگر می‌خواهید راست‌گو باشد، هرگز به او دروغ نگویید. اگر می‌خواهید مسئولیت اعمالش را بپذیرد و برای کارهای بد خود عذرخواهی کند، پس شما هم در صورت اشتباه کردن باید عذرخواهی کنید. اگر شما از کلمات لطفاً و متشکرم استفاده کنید، او نیز مؤدب بار خواهد آمد.
کودکتان عاشق شماست، خود را با شما یکی می‌داند و مثل شما رفتار می‌کند. ایده آل های شما همان خواسته‌های اوست و به رفتار او جهت می‌بخشد.
شما باید از وضع کردن دو نوع استاندارد متفاوت اجتناب کنید (مثلاً شما می‌توانید او را بزند ولی او نمی‌تواند شما را بزند). همچنین، نمی‌توانید به فرزندتان بگویید برای دیگران ارزش قائل شود درحالی‌که شما تحمل مردم یا گروه خاصی از افراد را ندارید. او همان کاری را خواهد کرد که شما انجام می‌دهید، نه آنچه را از او می‌خواهید.
هدف نهایی در اینجا صرفاً خوب بودن آن‌ها نیست؛ بلکه هدف آن است که کودک در زندگی برای خود ارزش قائل شود و خوشحال باشد.
دراین‌بین، او گاهی از قوانین پیروی می‌کند و رفتار مثبتی از خود نشان می‌دهد. او از کلمات استفاده می‌کند و می‌گوید: من گرسنه‌ام (به‌جای اینکه کتک بزند) یا تقاضای یک شیرینیِ دیگر می‌کند (به‌جای آنکه بی‌اجازه یکی بردارد). حتی ممکن است اگر اشتباهی انجام دهد بگوید: متأسفم.
یادآوری قوانین با صدای بلند برای او نوعی تمرین است (درست نیست دستت را از پنجرۀ ماشین بیرون کنی، باشد) و قوانین را به دیگران گوشزد خواهد کرد (باید کلاه ایمنی دوچرخه‌سواری بگذاری سرت). همچنین خطای بچه‌های دیگر را به بزرگسالان منتقل خواهد کرد (برادر یک حرف بد زد).
گرچه افشا کردن راز دیگران همیشه کار نادرستی به‌حساب می‌آید اما در حقیقت می‌تواند نشان دهد که او اهمیت قوانین را درک می‌کند و سخت می‌کوشد تا از آن‌ها پیروی کند. به‌عبارت‌دیگر آگاهی در او در حال شکل‌گیری است.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.