نویسنده کتاب کودک، باید روانشناس باشد؟
ادبیات کودک و نوجوان یک واژه کلی است که برای تعریف باید بسیار جزئیتر به آن نگاه کرد. به این مفهوم که اگر بخواهیم ادبیات بچهها را از بدو تولد تا پایان دوره دبیرستان تعریف کنیم باید برای هر دوره سنی از ۰ تا ۱ سال، ۲ تا ۳ سال و به همین ترتیب تا ۱۷ سالگی ۱۸ نوع ادبیات تعریف کنیم.
مجله شهرزاد: اگر نویسندهای بخواهد برای بچهها تازه متولد شده کتاب بنویسد، باید تکنیکی را به کار ببرد و با زبانی بنویسد که بچه یک ساله سرگرم شود و برایش مفید باشد و اگر بخواهد برای کودک ۶ ساله نیز بنویسد، باید از دنیای یک ساله خارج و مثل یک بچه ۶ ساله به دنیا نگاه کند و همینطور برای کودکان ۱۰ و ۱۵ ساله. این کار بسیار مشکل است .
وقتی یک نویسنده بزرگسال باشد دنیای خود را مینویسد ولی دنیای کودک و نوجوان در هر سنی متفاوت است .
نوجوانان، بچههای دوره راهنمایی و دبیرستان هستند و یک فرزند اول راهنمایی با بچه پیش دانشگاهی که اتفاقاً هر دو نوجوان هستند از نظر دنیای فکری، ایدهآلها و سطح دانش و فهم زمین تا آسمان تفاوت دارند .
نویسنده باید روانشناس باشد
این طیف وسیع گروه سنی کار نویسنده کودک و نوجوان را مشکل میکند. نکته این است که کسی که میخواهد برای کودک و نوجوان کار کند علاوه بر دانش نویسندگی و خلاقیت داستاننویسی باید روانشناس کودک هم باشد. خیلی روشن و دقیق بداند که علایق یک بچه ۵ ساله چیست، واژگان را بداند و اگر اینها را نداند، داستانی که مینویسد ممکن است ساختار و تکنیک خوبی داشته باشد، ولی از نظر فهمیدن و ارتباط برقرار کردن مشکل خواهد داشت .
نویسنده کودک و نوجوان باید دائماً از دنیای بزرگسال به دنیای کودک برود و در جمع کودکان از نزدیک مخاطب را ببیند و بداند چطور باید با او ارتباط برقرار کند و حرف بزند . این یک کار مضاعف است که ممکن است حتی باعث تمسخر نویسنده نیز بشود و دلیل اینکه برخی از داستانهای کودک و نوجوان ضعیف میشود نیز همین دلایل است .
ترجمه راحتتر از تألیف
البته نباید این امر را فراموش کنیم که از نظر کارشناسان ادبیات ایران، ادبیات کودک و نوجوان با اینکه سابقه و عمر کمتری نسبت به ادبیات بزرگسال دارد، ولی در مجموع به ادبیات جهان نزدیکتر است که برای بیان نسبت بین ترجمه و تألیف باید به این امر نیز توجه کنیم .
ما از نظر تکنیکی ضعیف نیستیم. از نظر تعداد کم هستیم و البته که در صنعت نشر ما ترجمه یک کتاب بسیار به صرفهتر و راحتتر از تألیف است .
یک کتاب ترجمه تنها ترجمه متن را دارد که چون متن سادهای است تنها گذراندن یک دوره زبان برای آن کافی است و طرح و نقاشیها نیز در کار ترجمه آمادهاند .
اگر همین کتاب بخواهد تولید شود، گذشته از متن خوبی که نیاز دارد، تصویرگری زمانبر و گران نیز از ملزومات است. در یک نگاه کلی شاید تفاوت قیمت کتابی که تولید شده با کتاب ترجمه به یک میلیون تومان برسد و این خود به خود باعث میشود که گرایش ناشران به ترجمه بیشتر شود. حال آنکه عضو کپیرایت هم نیستیم و میتوانیم هر کتابی را از هر زبانی ترجمه کنیم .
کتاب هرچه بومیتر، مفیدتر
اما در بحث ترجمه موضوع دیگر فرهنگ عمومی است که ایجاد شده و مخاطبان گمان میکنند کتابهای ترجمه بهتر از کتابهای تألیف است .
البته این دید عمومی غلط تنها درمورد کتاب صادق نیست. بسیاری از خانوادهها زمانی که کتاب ترجمه است، گمان میکنند بهتر است با اینکه کتاب هرچه بومیتر باشد بیشتر برای کودک مفید خواهد بود چرا که به فرهنگ و آنچه او نیاز دارد مربوط است .
به هرحال در همه موارد گفته شده چه در ضعفهایی که در تولید کتاب وجود دارد، چه در نسبت ترجمه و تألیف و سایر عوامل آنچه بیش از پیش باید مورد توجه قرار گیرد همان فرهنگ است .
موضوع این است که ما آنقدری که در برخی از مسائل دیگر کار تبلیغی میکنیم و آنقدر که بعضی از کالاهای بیارزش را به خانوادهها و فرزندانشان معرفی میکنیم، این کار را برای فرهنگ خود انجام نمیدهیم .
مسئله توزیع را حل کنیم، تبلیغات فرهنگ کتاب را مناسب کنیم و تیراژ را به حد اندازه برسانیم . فکر میکنم مجموعه این عوامل بتواند مشکل تألیف را حداقل تا حدود زیادی حل کند.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼