بهداشت روانی کودکان در مدارس، آنچه باید بدانید
در نقش و وظایف مدارس بسیاری از کشورهای جهان دگرگونیهای عظیمی رخ داده است.
در حال حاضر در بسیاری از کشورها، فعالیتهای پرورشی و بهداشتی وسیعی به عهده مدارس گذاشته شده است که مطالعات، حکایت از نتایج و پیامدهای مثبت آن میکند .
در کشور ما نیز با توجه به خیل عظیم دانشآموزان و همچنین نقش سلامت روان و پرورش کودکان و نوجوانان، توجه بیشتر به نقش پرورشی مدارس ضرورت تام دارد. حال، زمان آن است که باید با ایجاد زمینههای مناسب، به ارتقای بهداشت روانی و سطح سلامت در مدارس پرداخته و شرایطی فراهم شود تا مسوولان مدارس، برنامهریزان و مشاورا ن، روانشناسان و دیگر دستاندرکاران آموزش و پرورش از طریق آشنایی با موضوعات بهداشت روانی، نونهالان این آب و خاک را برای دستیابی به روان سالم یاری دهند .
بهداشت روانی صرفا در محیط سالم فیزیکی به دست نمیآید، بلکه محیط سالم روانی نیز یک اصل مهم است. چه بسا که محیط فیزیکی کودکان سالم و آرام باشد، اما محیط روانی آنها از درون ناامن و مضطرب باشد .
طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت، بهداشت روانی عبارت است از توانایی کامل برای ایفای نقشهای اجتماعی، روانی و جسمی. این سازمان معتقد است که بهداشت روانی فقط نبود بیماری یا عقبماندگی نیست، بنابراین کسی که احساس ناراحتی نکند، از نظر روانی سالم محسوب میشود .
بهداشت روانی کودکان
بهداشت و سلامت روان کودکان، موضوعی است که به توجه جدی نیاز دارد. امروزه با استفاده از برنامههای مختلف مانند آموزش مهارتهای زندگی، آموزش بهداشت روانی، مداخلات بهداشتی مبتنی بر مدرسه و نیز درمانهای تخصصی میتوان به کودکان کمک کرد تا زندگی مفیدتر و رضایتمندانهتری داشته باشند .
همه کودکان در زندگی خود با استرسهای شدیدی روبهرو میشوند که بخشی از آنها ناشی از تغییرات رشد بهنجار کودکان است، مانند رشد و تغییرات هورمونی و همچنین تغییراتی که در ارتباط با والدین و اجتماع رخ میدهد. استرسهای دیگر، فردیتر بوده و شامل فشار برای پیشرفت در مدرسه، نقل و انتقال خانواده، تغییر مدرسه، نزاع والدین، طلاق یا فشار برای سوءاستفاده از مواد است .
بسیاری از کودکان بدون اینکه دچار مشکلات رفتاری یا تحصیلی جدی شوند، این دوره را پشت سر میگذارند و این امر به علت ترکیب عواملی چون مهارتهای مقابلهای موفقیتآمیز، میزان حمایتهای قابل دسترس و میزان استرسهای محیطی (که با آن روبهرو شدهاند) است .
متاسفانه تعیین کودکانی که مشکلات بهداشتی دارند، تا پیش از بروز مشکل امکانپذیر نیست بنابراین در برنامهریزیهای بهداشتی همه کودکان و نوجوانان باید مدنظر قرار گیرند و دامنه گستردهای از مداخلات، از آموزش مهارتهایی برای سلامت روان تا مداخلات اختصاصی بهداشت روان به کار گرفته شود .
تقریبا یک پنجم کودکان بدون در نظر گرفتن اینکه کجا و چگونه زندگی میکنند، در دوران کودکی دچار اختلالات رفتاری هیجانی میشوند. حتی با محافظهکارانهترین برآورد هم میتوان ادعا کرد که 10درصد کل کودکان، زمانی در طول این دوره دچار آشفتگیهای روانی میشوند که با آسیبهای جدی همراه است و مدرسه، در زندگی بسیاری از کودکان نقش اساسی دارد و در رشد بالقوه آنان موثر است، بویژه هنگامی که خانواده از ایفای نقشهای اساسی خود ناتوان باشد بنابراین، مدارس برای بسیاری از کودکان، حساسترین و مناسبترین نقطه مداخلات بهداشت روانی است .
از آنجا که همه کودکان، بخصوص کودکان در معرض خطر وارد مدرسه نمیشوند یا مدرسه را ترک میکنند، برای ماندن این کودکان در مدرسه یا دسترسی به کودکانی که مدرسه نمیروند، باید به فکر استراتژیهای دیگر بود .
در جهت تامین نیازهای کودکان و نوجوانان، باید بین نهادهای جامعهنگر، نهادهای جوانان و سازمانهای ورزشی، نهادهای مذهبی، موزهها، پارکها و کتابخانهها و... از یک سو و خانواده، مدرسه، سازمانهای بهداشتی، رسانههای گروهی و دولت از سوی دیگر، همکاری و فعالیت مشترک ایجاد شود .
نقش مدارس در ارتقای بهداشت روان
مدرسه برای بهبود زندگی بسیاری از کودکان و نوجوانان فرصت بسیار مناسبی فراهم میکند . به موازات حرکت ملتها در جهت آموزش همگانی، نقش مدارس در ارائه خدماتی مانند خدمات بهداشت روانی در امور تحصیل، اهمیت روزافزون یافته است. در حال حاضر، مدارس با حمایت کامل خانواده و اجتماع، بهترین محل برای برنامههای جامع بهداشت روانی به شمار میرود، زیرا :
- تقریبا تمام کودکان در دورهای از زندگی خود به مدرسه میروند .
- مدارس، قویترین سازمان اجتماعی و آموزشی قابل دسترسی برای مداخله هستند .
- مدارس اثر عمیقی بر کودکان، خانوادهها و اجتماع میگذارند .
- مدارس مانند شبکهای امن، از کودکان در برابر خطراتی که بر یادگیری، رشد و سلامت روانی، اجتماعی تاثیر میگذارد، محافظت میکنند .
- مدرسه همگام با خانواده، نقش تعیینکنندهای در ایجاد یا تخریب عزت نفس کودک و احساس شایستگی آنان دارد .
- توانایی و انگیزه کودکان برای ماندن در مدرسه، یادگیری و استفاده از آموزههایشان، متاثر از سلامت روان آنان است .
محیط موسسه آموزشی، در سطوح مختلف کودکستان، دبستان،دبیرستان و دانشگاه از عواملی هستند که تاثیر اساسی در بهداشت روانی افراد دارند. کار آموزش و پرورش در آموزشگاهها،در واقع دنباله کار پرورش شخصیت افراد در محیط خانواده است. کودکان در محیط آموزشگاهها یاد میگیرند که چگونه رفتار اجتماعی داشته باشند و نقش خود را در اجتماع ایفا کنند. آنان میآموزند در چه محدودهای بیندیشند و حس همکاری داشته باشند .
این محیط میتواند ارتباط درستی با کودک برقرار کند. او را آماده پذیرش مسوولیت، تصمیمگیری و حل مسائل زندگی سازد. کودکانی که تازه به محیط آموزشگاه پا میگذارند، مسلما مشکلاتی مانند پیوستگی اخلاقی دارند؛ یعنی هریک از کودکان، در محیط خانوادگی خاص خود تربیت شدهاند و والدین آنها سلیقههای تربیتی متفاوتی دارند. مربیان و آموزگاران باید با درایت خود، این مسائل را درک کنند و کودکان را با محیط جدید تطبیق دهند .
آموزشگاه، محیطی نیست که فقط مسائل و مطالبی به کودک القا شود؛ بلکه در این محیط، اخلاق و رفتار کودک نیز تکوین مییابد. مهمترین تمایلات بنیادی کودکان، بنا به تعلق داشتن و احساس امنیت، ناشی از نیاز به ارزشمند بودن است . کودکی که به مدرسه میرود، به دنبال احساس تعلق مشابه آنچه در خانه تجربه کرده است میگردد و در صورتی که در خانواده به این احساس دست نیافته باشد، در پی جبران آن در مدرسه است .
هرگاه نتواند در گروه همسن خود، به احساس ارزشمند بودن برسد، برای نشان دادن این که فرد باارزشی است، درصدد جلب توجه دیگران برمیآید. این جلب توجه، ممکن است به شیوههای مختلفی بروز کند. برخی کودکان از طریق پیشرفت تحصیلی، ورزشی و اجتماعی، این نیاز را در خود رفع میکنند .
کودکی که محرومیت خود را به صورت پرخاشگری نشان میدهد، در کلاس اختلال به وجود میآورد و باعث ناراحتی معلم و مدیر مدرسه میشود؛ کودکی که خشم خود را فرو میخورد، بندرت بیانضباط میشود؛ ولی اختلال شخصیت در او، بیشتر از کودکی است که عناد خود را آشکار میسازد. معمولا دلایل ناسازگاری در کلاس درس، روشن است .
هر کودکی میل به موفقیت دارد؛ ولی اگر وظایف او، خارج از حدود استعداد و علاقهاش باشد، احساس ناکامی و بیحوصلگی خواهد کرد. این احساس محرومیت، آزاردهنده است و او باید به گونهای آن را جبران کند .
این عمل، جبران ممکن است به صورت آزار رساندن به معلم، تخریب کتاب و صندلی و نیز اذیت کردن همکلاسیها جلوه نماید. هر کودکی دوست دارد دیگران و بخصوص معلم و همکلاسیهایش بدانند که او بااستعداد است؛ هرچند تا حدی هم کماستعداد باشد، باید به طور کلی او را همان طور که هست، قبول کنند .
این پذیرش از طرف دیگران و معلم، به او احساس اعتماد به نفس و اطمینان خاطر میبخشد و او را شخصی باارزش نشان میدهد .
نقش معلم در بهداشت روانی کودکان
تحقیقات گوناگون در این زمینه نشان میدهد رفتار اطفال دبستانی بسیار به رفتار معلمان آنها بستگی دارد، چنانچه معلمی روش محبتآمیز همراه با انضباط منطقی در کلاس خود به کار گیرد، از همکاری، علاقهمندی و قدرت ابتکار شاگردانش بهرهمند خواهد شد. برعکس، معلمی که از روش پرخاشگرانه و زور و تهدید استفاده میکند، شاگردانش نیز با بیانضباطی در کلاس، بیتوجهی به درس و پرخاشگری صریح ظاهر میشوند .
چنین معلمی نمیتواند منبع دانش برای اطفال باشد و اگر از طریق تنبیه و پرخاشگری هم بتواند انضباط را در کلاس حاکم سازد، چنین حالتی پایدار نخواهد بود و نمیتواند احساس همکاری و علاقهمندی در شاگردان به وجود آورد. میل به پیشرفت درسی در اغلب کودکان وجود دارد و این تمایل تنها هنگامی ارضا میشود که هدفهای مورد نظر کودک خارج از دسترس او نباشد .
تلاش معلم نباید تنها به این منجر شود که دانشآموزان بهترین نمره را کسب کنند؛ بلکه باید بکوشد به هر فرد به اندازه توانایی او مسوولیت دهد و تا حد امکان به پرورش فکری، روانی و جسمانی کودک بپردازد. معلمان در محیط آموزشگاهی میتوانند با ارائه ارزشهای صحیح و منطقی بزرگسالان، به دانشآموزان به نحو احسن کمک کنند .
دادن پاداش مناسب، شناساندن و تدارک مدلهای درست اخلاق و تربیتی جهت همانندسازی و یاری کردن آنها جهت رضایت داشتن از محیط مدرسه، از اهمیت خاصی برخوردار است زیرا کودکان اغلب با کنترل درونی نامناسب و اجتماعی شدن نامطلوب به مدرسه میآیند .
اگر کمک معلمان نباشد، چنین کودکان در مدرسه نیز شکست میخورند و انگیزه بسیار کمی برای پذیرش ارزشهای صحیح مدرسه خواهند داشت؛ کودکی که رضایت کافی از مدرسه به دست نیاورد، اغلب در همانندسازی با اولیای مدرسه شکست میخورد و با مشکلات منضبطی و تحصیلی مواجه میشود و در نهایت، عده زیادی از آنها ترک تحصیل میکنند .
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼