آموزش مسائل زناشویی به کودکان، نیاز است؟
چندین سال است بر لزوم آموزش مسایل جنسی در مدارس از سوی کارشناسان مختلف این حوزه تاکید میشود.
چندین سال است بر لزوم آموزش مسایل جنسی در مدارس از سوی کارشناسان مختلف این حوزه تاکید میشود. سال گذشته آزار جنسی ناظم مدرسهای در شهرک دانشگاه علیه تعدادی از دانشآموزان، باعث شد بار دیگر این موضوع مورد توجه قرار گیرد و مثل بمبی جامعه خبری کشور را دربرگرفت.
رویدادی هولناک که ناامنی و فضای غیراخلاقی را برای دانشآموزان و والدینشان در خانه دوم رقم میزد. واکنش کودکان دانشآموز در مواجهه با برخوردهای ناهنجار این ناظم حکایت از وجود مشکل عمدهای در ساختار آموزشی کشور دارد و آن فقدان آموزشهای جنسی مناسب در مدارس کشور است. به طوری که کودکان قربانی در مورد ذکرشده از ابتداییترین آموزشهای لازم پیرامون حفظ حریم خصوصی خود نیز برخوردار نیستند.
به گفته محمد حبیبی، معلم و عضو کانون صنفی معلمان، یکی از اعضای کمیته حقوقی انجمن حمایت از حقوق کودکان که با دانشآموزان این مدرسه ابتدایی گفتوگو کرده است، میگوید: «ما با بعضی از این بچهها صحبت کردهایم. آنها میگویند بعضی همکلاسیهایشان را در قسمتی از مدرسه دیدهاند که ناظم مدرسه درحال تجاوز به آنهاست ولی چون این بچهها نمیدانستند او چه کار میکند، اینطور تعبیر کردهاند که ناظم همکلاسیشان را تنبیه میکند.» این درحالی است که معمولا در کشورهای پیشرفته صنعتی دانشآموزان از حدود ۱۰ سالگی با این مسایل آشنا میشوند و مدارس مسوولیت اصلی آموزشهای جنسی دانشآموزان را برعهده دارند.
از سوی دیگر واکنش مقامات مسوول در مواردی همچون فاجعه مدرسه ابتدایی شهرک دانشگاه، بهجای روشنگری و حمایت از قربانیان، تحت فشار قراردادن خانوادهها برای جلوگیری از آگاهیرسانی بیشتر است. همانطور که عضو هیاتمدیره انجمن حمایت از کودکان اشاره میکند، «در چنین مواقعی وزارت آموزشوپرورش تمام تلاش خود را میکند که این مسایل لاپوشانی شود و خیلی در جامعه درز پیدا نکند در حالی که اگر این زمان را برای آموزش و پیشگیری والدین و دانشآموزان صرف کند شاید نتیجه بهتری حاصل شود».
با این مقدمه گروهی از معلمان و کارشناسان صنفی نظرات خود را در این بحث در قالب میزگردی ارایه کردند که در این میان نظرات متنوع و متعددی درخصوص لزوم آموزش جنسی در مدارس عنوان شده است.
پروین قربانی یکی از معلمانی است که برخلاف خیلی از آموزگاران با آموزش مسایل جنسی در مدارس مخالف است و میگوید: من مخالف آموزش هرگونه مسایل جنسی در مدارسم. متاسفانه در بعضی کتابهای درسی مطالبی هست که نباید باشد! به باور من هر چیزی سن خاص خودش را دارد. این مسایل باید هنگام ازدواج آموزش داده شود یعنی همانطور که آزمایش اعتیاد و... اجباری است، این آموزشها قبل ازدواج هم باید اجباری شود. هر کشوری باید بر مبنای فرهنگ و عقاید دینی خودش حرکت کند.
ابوالفضل جلیلوند یکی دیگر از معلمان در پاسخ به قربانی عنوان میکند: باید دید مخالفتهایی از این جنس براساس اصول روانشناسی و جامعهشناختی است و برای آنها ثابت شده که نوجوانان به این آموزشها نیاز ندارند یا براساس دریافتهای شخصی است.
مریم خوشاقبال درخصوص آموزش مسایل جنسی در سایر کشورها میگوید: سن شروع آموزش مسایل جنسی در چند کشور جهان به این قرار است؛ در آلمان دانشآموزان در حدود ۱۰ سالگی با این موضوع آشنا میشوند. برای بار دوم زمانی که دانشآموزان حدود ۱۵ ساله هستند، یعنی در کلاس نهم دبیرستان آموزش جنسی به عنوان بخشی از درس زیستشناسی است. در فرانسه دانشآموزان از مقطع راهنمایی شروع به خواندن دروس مربوط به این موضوع میکنند.
دانشآموزان نروژی از ۱۵ سالگی با مسایل مربوط به تمایلات، خطرات، بهداشت و نحوه درست روابط جنسی آشنا میشوند. در ایتالیا نیز دروس آموزش بهداشت و رابطه سالم جنسی به دانشآموزان ارایه میشود ولی شرکت در کلاسهای آن اجباری نیست. در فنلاند دروس مربوط به مسایل جنسی از ۱۱ سالگی و به میزانی که هم به سوالات و کنجکاویهای کودکان در این زمینه پاسخ داده شود و هم از خطرها و تهدیدهای جنسی احتمالی نسبت به خود آگاه شوند، تدریس میشود اما از ۱۵ سالگی به بعد این آموزشها بیشتر و جزییتر میشوند.
پروین قربانی در ادامه تاکید میکند: الان در کشورهای غربی که این مسایل را به بچهها آموزش میدهند، یعنی هیچگونه مشکل اخلاقی و فساد و تجاوز و... وجود ندارد؟ اتفاقا چند برابر شده است. من به عنوان یک مادر از آموزش مسایل جنسی در مدرسه رضایت ندارم.
نرگس ملکزاده دیگر معلمی است که تفسیر خود از عدم آموزش این مسایل در مدارس را اینگونه بیان میکند: آموزش مسایل جنسی در کشور ما به دلیل یک ترس بیهود مورد بیمهری قرار گرفته است. وقتی در کشوری مسایل جنسی تابو است، نخست باید به آموزش عمومی آن پرداخت و بحث پیشگیری و بعد آموزش تخصصیتر اما در مدرسه نقش کلیدی برعهده مشاوران است برای بیان مسایلی که آموزشوپرورش به طور مستقیم به آن ورود نمیکند ولی نیاز اساسی است.
میثم علیخانی درخصوص آزارهایی که دانشآموزان در زمینه عدم آگاهی و مورد آزار جنسی قرار گرفتن متحمل میشوند، میگوید: بسیاری از دانشآموزان هستند که مورد آزار جنسی از سوی همکلاسیها یا دوستان خود قرار میگیرند و اصلا متوجه این کار نمیشوند چون آموزش صحیحی ندیدهاند. دانشآموزی که الفبای روابط جنسی یا حتی ارتباط با جنس مخالف را نمیداند و حتی تا سالیان سال از این آگاهی محروم است، چگونه میتواند در زندگی زناشوییاش موفق باشد؟
مهدی ربیعی هم شروع آموزش جنسی را مهم میداند و هم روش آموزش آن را. «در کشور ما به دلایل شرعی و عرفی ملاحظات و محافظهکاری زیادی در مورد شروع و روش آموزش جنسی وجود دارد ولی دستاندرکاران نظام تربیتی باید بدانند چه بخواهند و چه نخواهند کودکان ما در معرض مسایل جنسی هستند. از طریق ماهواره، اینترنت و موبایل و... اینها یعنی آموزشهای نادرست، پس چه بهتر که برای تولید محتوای آموزش صحیح جنسی به اقتضای سن کودکان در مقاطع مختلف برنامهریزی اساسی داشته باشیم. اگر در این مورد فضایی برای آزاداندیشی مشروع و مناسب وجود نداشته باشد، بدونشک فضای آموزشی ما در این زمینه به سمت انزوای نامشروع پیش خواهد رفت؛ اتفاقی که سالهاست افتاده و به آن توجهی نمیشود. در واقع آموزش جنسی متناسب با سن کودک و سپس در دوران نوجوانی ملاحظات ویژه خود را میطلبد.
میثم علیخانی: سالهاست که ایران به کنوانسیون حقوق کودک پیوسته و دولت موظف است مفاد آن را به بچهها آموزش دهد. فکر نمیکنید دیگر وقت آن است که این اتفاق در ایران بیفتد؟ کنوانسیون حقوق کودک در پیشنویس منشور حقوق شهروندی و دانشآموزی آمده و در سه قسمت حقوق اساسی، آموزش و حمایتی، مسایل جنسی مطرح شده است. ولی در همه این سالها به دلیل همین آموزشهایی که به بچهها داده نشد و پنهانکاریهایی که شد، خیلیها بیشتر دچار خطا شدند و موقع ازدواجشان مشکل پیدا کردند. زمانی که فعالان اجتماعی زیادی وجود دارند که اعلام میکنند بهطور رایگان به بچهها آموزش میدهند، چرا این آموزشها وجود نداشته باشد؟ معتقدم در این حوزه علاوه بر آموزش خانوادهها، باید در دانشگاه فرهنگیان و کتابهای درسی و متون آموزشی و پرورشی تجدیدنظر جدی درباره مسایل روز کنیم. مسایل تعلیم و تربیت پیچیده است و نمیتوان همه نوع آموزشی را به همه و در هر سنی داد.
به گفته نرگس ملکزاده، وقتی حمیدرضا کفاش، معاون پرورشی وزیر آموزشوپرورش، آموزش حقوق جنسی به دانشآموزان را محدودیت در آموزشوپرورش میداند و این آموزش را به جای آموزش مستقیم به دانشآموز در معرض آسیب، از طریق آموزش به خانوادهها بهتر میداند، این نشانی از تابو بودن است.
میثم علیخانی در نقطه نظر دیگری معتقد است: در یک کلاس ۴۰ نفره چگونه ممکن است آموزش گروهی داده شود!؟ یکی ممکن است بداند، یکی ممکن است خانوادهاش سنتی باشد و برود خانه بگوید معلممان چنین چیزی گفت، فردا پدر و مادرش میآیند و اعتراضات شدیدی به این موضوع میکنند. این موارد را در کشور ما نمیتوان به راحتی آموزش داد.
مهدی ربیعی: در تحقیقی که در زمینه منابع کسب اطلاعات جنسی در میان نوجوانان اول دبیرستان انجام شده است، آمارها نشان میدهد ۴۴ درصد دوستان، ۲۰ درصد کتاب، ۱۳ درصد والدین، ۱۱ درصد معلمان و ۹ درصد رسانههای مختلف مانند ماهواره و اینترنت را منبع کسب اطلاعات جنسی معرفی کردهاند. این آمارها و آنچه در میان دانشآموزان در مدارس دیده میشود، همگی زنگ خطری برای مسوولان و هشداری برای خانوادهها و والدین است تا به اهمیت و شیوه آموزش مسایل جنسی بیندیشند و همگام با تغییرات فرهنگی و رسانهای و تفاوت هوش و کنجکاوی کودکان امروزی، به تغییر در شیوههای آموزشی خود بپردازند. پاسخ به سوالات جنسی کودکان و ارایه اطلاعات جنسی به آنها بهتر است متناسب با سن آنان و به صورت تدریجی و دایمی از سه، چهار سالگی شروع شود و در این زمینه اصل صداقت و مختصر و مفید صحبت کردن همواره در نظر گرفته شود. دادن اطلاعات غلط و بیربط، برخوردهای تحقیرکننده و خشونتآمیز در جواب سوالات جنسی کودکان، تمسخر و سرزنش کودک همگی از جمله رفتارهایی است که نهتنها اعتماد به نفس کودکان را تخریب میکند و آسیبهای جدی به شخصیت آنها در بزرگسالی میزند، بلکه روابط کودک را با خانواده برای کل زندگیاش تیره و تار کرده و حس اعتماد و اطمینان وی به والدین برای همیشه سلب میشود.
همچنین ضرورت دیگر این اطلاعرسانی بجا و مناسب، آگاهی کودک از حد و مرزهای بدنش در مواجهه با افراد آشنا و غریبه است و میتواند مانعی در برابر تعرض به کودک و سکوت وی در صورت احتمال وقوع چنین اتفاقی ایجاد کند. ضمن آنکه باعث جلوگیری از بلوغ زودرس در کودکان میشود و آنها را نسبت به آگاهیها و اطلاعات نامناسب و غلط واکسینه میکند.
نرگس ملکزاده در مورد نوع آموزش این مسایل عنوان میکند: آموزش مسایل جنسی در دوره ابتدایی حداقل باید در حد شناخت فیزیولوژی بدن باشد و اینکه دانشآموز بتواند در مقابل خواستههای نامشروع نه بگوید و در صورت بروز این اتفاق بتواند این مساله را با بزرگتر در میان بگذارد. سن تحصیل در دوران ابتدایی، سن پنهان بودن مسایل جنسی است و اگر اطلاعات بهگونهای در اختیار دانشآموز قرار گیرد که باعث شعلهور شدن آن شود، خطرناک است و باید آموزش مستقیم در دورههای بعد مورد توجه قرار گیرد. متاسفانه نبود ارتباط صحیح والدین با فرزندان و عکسالعمل نامناسب آنها موجب میشود فرزندان پاسخ پرسشهای خود را از دوستان و گروه همسالان بخواهند و این آسیبزاست.
محسن حسنپور درخصوص تجربه جالبی که در این زمینه داشته، بیان میکند: چند سال پیش کتاب تربیت کودک با نام «۱۱۰ نکته از دنیای کودکی» را که مولف از روانشناسان جهان گردآوری کرده بود، برای کسب مجوز به وزارت ارشاد بردم. ارشاد برای آموزش مسایل جنسی در هشت سالگی ایراد گرفت و توصیه کرد یا حذف شود یا از سن راهنمایی تغییر داده شود.
مهدی ربیعی: متاسفانه ما بحث آموزشهای جنسی را به بدن و جنس مخالف و این چیزها خلاصه میکنیم. در صورتی که مهارت برقراری ارتباط با دیگران بیش از این مسایل در آموزشهای جنسی مهم است. تنبیه، رابطه مستقیمی با در معرض تجاوز قرار گرفتن دارد زیرا او نمیتواند در برابر ضربات فرد مقابل از خود دفاع کند، چون از او ضعیفتر است. نمیتواند مقابله به مثل کند چون کودک است و نمیتواند از او متنفر باشد چون تنبیهکننده میتواند پدر یا مادرش باشد. او حتی نمیداند حقی دارد و حق او پایمال شده است. او قادر نیست در برابر رفتارهای آزاردهنده شکایت و اعتراضی داشته باشد. از تنبیه بدنی مخربتر، تنبیه روحی و ترور شخصیت کودکان و نوجوانان است. در این زمینه علاوه بر نمیتواندهایی که درفضایی سیاه برای او ایجاد میشود، یک انعکاس خاموش از شخصیتهایی که نیست و خطاب میشود هم شکل میگیرد. اینجاست که کودک پرخاشگر و متجاوز به حریم دیگران بزرگ میشود.
محمدرضا نیکنژاد از لزوم آموزش خانوادهها در مورد این مساله میگوید. «به نظر من در اینباره باید از تجربههای کشورهای دیگر بهره گرفت. گرچه باید این تجربهها بومی شوند. در عین حال و در کنار آموزش دانشآموزان باید خانوادهها هم تحت آموزش درباره چگونگی برخورد با کودکان و نوجوانان قرار گیرند. بیشتر پدر و مادرها به ویژه در سالهای پایانی دبستان و دوره راهنمایی از آشنایی فرزندانشان یا بیخبرند یا خود را به بیخبری میزنند. باید با آنها حرف زد و آگاهشان کرد. بیگمان خانوادهها موثرترند. اما در مدرسه بچهها در خطر آموزشهای غلط از همسالانشان قرار میگیرند و این میتواند مشکل بزرگتری ایجاد کند. در شرایطی که آموزشوپرورش حتی در وظیفه اصلی خودش ناکارآمده است، امیدوار بودن برای چنین وظیفه سنگینی شاید بیجا باشد.
صدیقه پاکضمیر با تایید صحبتهای نیکنژاد میگوید: موضوع این است که آگاه کردن خود این مشاوران هم یک پروسه است. همچنین ارتباطات مجازی هم تاثیرگذار است. بیشتر شاگردان من از طریق ویدیوهایی که در شبکههای اجتماعی دیدهاند در این زمینه اطلاعات غلط دارند و درباره آن با هم صحبت میکنند. وقتی این آموزشها اصلا در مدارس ایران وجود ندارد، کودکانی که با این شرایط زندگی میکنند اغلب از نظر جنسی آسیب دیده هستند.
زیبا عزیزی معلم دیگری است که در این زمینه عنوان میکند: متاسفانه در جامعه ما بیش از اندازه در مورد مسایل جنسی حساسیت وجود دارد و هیچگونه آگاهی به کودکان و نوجوانان داده نمیشود. چه از طریق معلم، چه پدر و مادر. اما به عنوان یک مادر معتقدم، اگر بچهها در مدارس از این مسایل آگاه شوند خیلی بهتر است تا از طریق دوستان. در وهله بعدی پدر و مادرند که درست و با آگاهی بتوانند به آنها آموزش دهند.
مریم خوشاقبال معتقد است مدرسه بهترین گزینه آموزش است.«در برنامه سوم استراتژیک ایدز، یکی از استراتژیها، آموزش عنوان شده است و مدارس به دلیل دسترسی به گروه هدف به مدت طولانی و ظرف 12 سال، در مقایسه با خانوادهها و حضور معلمان، مدیران و مشاوران بهعنوان کادر آموزشی، مناسبترین بستر برای آموزش مسایل پیشگیرانه است.»
به گفته محمدرضا نیکنژاد در این زمانه که سرعت انتقال اطلاعات و البته منابع آن بسیار گسترده و در دسترس است و از سوی دیگر اولویت جامعه، اقتصاد است، پدر و مادرها در این زمینه هیچکارهاند. به ویژه آشنایی کودک در این زمینه به سالهای میانی دبستان کشیده شده که بسیار نگرانکننده است. دولتمردان و تصمیمگیران سیاسی و آموزشی آسانترین راه یعنی بستن چشم بر مشکل را برگزیدهاند.
محمدرضا نیکنژاد: امروز یکی از بچههای دانشآموز سالهای گذشتهام من را در یک گروه تلگرامی دوستانه عضو کرد. باور کردنی نبود 90 درصد گفتوگوها در مورد مسایل جنسی بود و شگفتآورتر اینکه با حجم چنین حرفها و البته عکسهایی چندین خانم هم عضو گروه بودند و خیلی هم فعال در گفتوگوها و شوخیها شرکت میکردند. نباید از عواقب چنین سیلی غافل شد.
نرگس ملکزاده بار دیگر تاکید میکند: تربیت جنسی واژهای است که در آموزشوپرورش مقابل آن جبههگیری شده و حتی والدین هم سکوت کردند تا فرزنداشان بزرگتر شوند و خود بیاموزند.اما از آنجا که شروع مرحله جنسی دو تا پنج سالگی است، نقش ابتدایی بر دوش خانواده و سپس در سنین 7 تا 12 سالگی، یعنی در دوران نهفتگی جنسی نقش مدرسه پررنگتر خواهد شد.
صدیقه پاکضمیر از تجربه هولناکی که از یکی از شاگردانش دیده، میگوید: من یک زمانی در یکی از مناطق پایین شهر به کودکان کار درس میدادم. یک روز به آنها یک دفتر دادم و خواستم هر کدام از آنها هر روز مهمترین فکرش را در قالب یک جمله بنویسد. یک روز یکی از آنها دفترش را داد به من گفت خانم ببین غلط املایی ندارم؟ خوب نوشتم؟ از خواندن اولین فکر آن دختر 12ساله وحشت کردم. نوشته بود کاش من در آشپزخانه دیگر تنها نباشم. کاش دیگر عمو به من دست نزند.
جلیلوند در تاکید بر گفته پاکضمیر میگوید: چنین دانشآموزانی که در معرض آزارهای جنسی در خانواده هستند، نقش مدرسه در آموزشهای جنسی را بیشتر تاکید میکنند.
با این نظریات مفید و متعددی که از سوی آموزگاران مختلف در این نشست عنوان شد و بر لزوم این آموزشها به کودکان به دلیل خطرات زیادی که ناآگاهی و نابلدی میتواند برای آنها از خانواده گرفته تا مدرسه و دوستان، داشته باشد، تاکید شد، نقش مدرسه و تجدیدنظر جدی مسوولان آموزشوپرورش در زمینه شکستن این تابو پررنگتر میشود و باید در این زمینه اظهارات شفاف خود را عنوان کنند.
اینکه قرار است وضعیت بدون هیچ آموزش و اخطاری با این میزان آسیب و آزارهایی که کودکان میبینند، ادامه پیدا کند یا بالاخره آموزش مسایل جنسی در مدارس را آغاز میکنند. با توجه به مشکلات جنسی زیادی که در میان جوانان وجود دارد و به اذعان مسوولان مختلف بسیاری از آسیبهای اجتماعی، افزایش بیماری ایدز و جدایی زوجها در ابتدای شروع زندگی به دلیل معضلات و مشکلات جنسی است که مسلما ریشه در نبود آموزشهای مناسب در سنین پایینتر از سوی والدین و مدرسه دارد، باید این آموزشها از مدارس آغاز شود. شاید همین حالا هم به اندازه کافی جامعه از این تابو آسیب دیده و دیر شده باشد.
رویدادی هولناک که ناامنی و فضای غیراخلاقی را برای دانشآموزان و والدینشان در خانه دوم رقم میزد. واکنش کودکان دانشآموز در مواجهه با برخوردهای ناهنجار این ناظم حکایت از وجود مشکل عمدهای در ساختار آموزشی کشور دارد و آن فقدان آموزشهای جنسی مناسب در مدارس کشور است. به طوری که کودکان قربانی در مورد ذکرشده از ابتداییترین آموزشهای لازم پیرامون حفظ حریم خصوصی خود نیز برخوردار نیستند.
به گفته محمد حبیبی، معلم و عضو کانون صنفی معلمان، یکی از اعضای کمیته حقوقی انجمن حمایت از حقوق کودکان که با دانشآموزان این مدرسه ابتدایی گفتوگو کرده است، میگوید: «ما با بعضی از این بچهها صحبت کردهایم. آنها میگویند بعضی همکلاسیهایشان را در قسمتی از مدرسه دیدهاند که ناظم مدرسه درحال تجاوز به آنهاست ولی چون این بچهها نمیدانستند او چه کار میکند، اینطور تعبیر کردهاند که ناظم همکلاسیشان را تنبیه میکند.» این درحالی است که معمولا در کشورهای پیشرفته صنعتی دانشآموزان از حدود ۱۰ سالگی با این مسایل آشنا میشوند و مدارس مسوولیت اصلی آموزشهای جنسی دانشآموزان را برعهده دارند.
از سوی دیگر واکنش مقامات مسوول در مواردی همچون فاجعه مدرسه ابتدایی شهرک دانشگاه، بهجای روشنگری و حمایت از قربانیان، تحت فشار قراردادن خانوادهها برای جلوگیری از آگاهیرسانی بیشتر است. همانطور که عضو هیاتمدیره انجمن حمایت از کودکان اشاره میکند، «در چنین مواقعی وزارت آموزشوپرورش تمام تلاش خود را میکند که این مسایل لاپوشانی شود و خیلی در جامعه درز پیدا نکند در حالی که اگر این زمان را برای آموزش و پیشگیری والدین و دانشآموزان صرف کند شاید نتیجه بهتری حاصل شود».
با این مقدمه گروهی از معلمان و کارشناسان صنفی نظرات خود را در این بحث در قالب میزگردی ارایه کردند که در این میان نظرات متنوع و متعددی درخصوص لزوم آموزش جنسی در مدارس عنوان شده است.
پروین قربانی یکی از معلمانی است که برخلاف خیلی از آموزگاران با آموزش مسایل جنسی در مدارس مخالف است و میگوید: من مخالف آموزش هرگونه مسایل جنسی در مدارسم. متاسفانه در بعضی کتابهای درسی مطالبی هست که نباید باشد! به باور من هر چیزی سن خاص خودش را دارد. این مسایل باید هنگام ازدواج آموزش داده شود یعنی همانطور که آزمایش اعتیاد و... اجباری است، این آموزشها قبل ازدواج هم باید اجباری شود. هر کشوری باید بر مبنای فرهنگ و عقاید دینی خودش حرکت کند.
ابوالفضل جلیلوند یکی دیگر از معلمان در پاسخ به قربانی عنوان میکند: باید دید مخالفتهایی از این جنس براساس اصول روانشناسی و جامعهشناختی است و برای آنها ثابت شده که نوجوانان به این آموزشها نیاز ندارند یا براساس دریافتهای شخصی است.
مریم خوشاقبال درخصوص آموزش مسایل جنسی در سایر کشورها میگوید: سن شروع آموزش مسایل جنسی در چند کشور جهان به این قرار است؛ در آلمان دانشآموزان در حدود ۱۰ سالگی با این موضوع آشنا میشوند. برای بار دوم زمانی که دانشآموزان حدود ۱۵ ساله هستند، یعنی در کلاس نهم دبیرستان آموزش جنسی به عنوان بخشی از درس زیستشناسی است. در فرانسه دانشآموزان از مقطع راهنمایی شروع به خواندن دروس مربوط به این موضوع میکنند.
دانشآموزان نروژی از ۱۵ سالگی با مسایل مربوط به تمایلات، خطرات، بهداشت و نحوه درست روابط جنسی آشنا میشوند. در ایتالیا نیز دروس آموزش بهداشت و رابطه سالم جنسی به دانشآموزان ارایه میشود ولی شرکت در کلاسهای آن اجباری نیست. در فنلاند دروس مربوط به مسایل جنسی از ۱۱ سالگی و به میزانی که هم به سوالات و کنجکاویهای کودکان در این زمینه پاسخ داده شود و هم از خطرها و تهدیدهای جنسی احتمالی نسبت به خود آگاه شوند، تدریس میشود اما از ۱۵ سالگی به بعد این آموزشها بیشتر و جزییتر میشوند.
پروین قربانی در ادامه تاکید میکند: الان در کشورهای غربی که این مسایل را به بچهها آموزش میدهند، یعنی هیچگونه مشکل اخلاقی و فساد و تجاوز و... وجود ندارد؟ اتفاقا چند برابر شده است. من به عنوان یک مادر از آموزش مسایل جنسی در مدرسه رضایت ندارم.
نرگس ملکزاده دیگر معلمی است که تفسیر خود از عدم آموزش این مسایل در مدارس را اینگونه بیان میکند: آموزش مسایل جنسی در کشور ما به دلیل یک ترس بیهود مورد بیمهری قرار گرفته است. وقتی در کشوری مسایل جنسی تابو است، نخست باید به آموزش عمومی آن پرداخت و بحث پیشگیری و بعد آموزش تخصصیتر اما در مدرسه نقش کلیدی برعهده مشاوران است برای بیان مسایلی که آموزشوپرورش به طور مستقیم به آن ورود نمیکند ولی نیاز اساسی است.
میثم علیخانی درخصوص آزارهایی که دانشآموزان در زمینه عدم آگاهی و مورد آزار جنسی قرار گرفتن متحمل میشوند، میگوید: بسیاری از دانشآموزان هستند که مورد آزار جنسی از سوی همکلاسیها یا دوستان خود قرار میگیرند و اصلا متوجه این کار نمیشوند چون آموزش صحیحی ندیدهاند. دانشآموزی که الفبای روابط جنسی یا حتی ارتباط با جنس مخالف را نمیداند و حتی تا سالیان سال از این آگاهی محروم است، چگونه میتواند در زندگی زناشوییاش موفق باشد؟
مهدی ربیعی هم شروع آموزش جنسی را مهم میداند و هم روش آموزش آن را. «در کشور ما به دلایل شرعی و عرفی ملاحظات و محافظهکاری زیادی در مورد شروع و روش آموزش جنسی وجود دارد ولی دستاندرکاران نظام تربیتی باید بدانند چه بخواهند و چه نخواهند کودکان ما در معرض مسایل جنسی هستند. از طریق ماهواره، اینترنت و موبایل و... اینها یعنی آموزشهای نادرست، پس چه بهتر که برای تولید محتوای آموزش صحیح جنسی به اقتضای سن کودکان در مقاطع مختلف برنامهریزی اساسی داشته باشیم. اگر در این مورد فضایی برای آزاداندیشی مشروع و مناسب وجود نداشته باشد، بدونشک فضای آموزشی ما در این زمینه به سمت انزوای نامشروع پیش خواهد رفت؛ اتفاقی که سالهاست افتاده و به آن توجهی نمیشود. در واقع آموزش جنسی متناسب با سن کودک و سپس در دوران نوجوانی ملاحظات ویژه خود را میطلبد.
میثم علیخانی: سالهاست که ایران به کنوانسیون حقوق کودک پیوسته و دولت موظف است مفاد آن را به بچهها آموزش دهد. فکر نمیکنید دیگر وقت آن است که این اتفاق در ایران بیفتد؟ کنوانسیون حقوق کودک در پیشنویس منشور حقوق شهروندی و دانشآموزی آمده و در سه قسمت حقوق اساسی، آموزش و حمایتی، مسایل جنسی مطرح شده است. ولی در همه این سالها به دلیل همین آموزشهایی که به بچهها داده نشد و پنهانکاریهایی که شد، خیلیها بیشتر دچار خطا شدند و موقع ازدواجشان مشکل پیدا کردند. زمانی که فعالان اجتماعی زیادی وجود دارند که اعلام میکنند بهطور رایگان به بچهها آموزش میدهند، چرا این آموزشها وجود نداشته باشد؟ معتقدم در این حوزه علاوه بر آموزش خانوادهها، باید در دانشگاه فرهنگیان و کتابهای درسی و متون آموزشی و پرورشی تجدیدنظر جدی درباره مسایل روز کنیم. مسایل تعلیم و تربیت پیچیده است و نمیتوان همه نوع آموزشی را به همه و در هر سنی داد.
به گفته نرگس ملکزاده، وقتی حمیدرضا کفاش، معاون پرورشی وزیر آموزشوپرورش، آموزش حقوق جنسی به دانشآموزان را محدودیت در آموزشوپرورش میداند و این آموزش را به جای آموزش مستقیم به دانشآموز در معرض آسیب، از طریق آموزش به خانوادهها بهتر میداند، این نشانی از تابو بودن است.
میثم علیخانی در نقطه نظر دیگری معتقد است: در یک کلاس ۴۰ نفره چگونه ممکن است آموزش گروهی داده شود!؟ یکی ممکن است بداند، یکی ممکن است خانوادهاش سنتی باشد و برود خانه بگوید معلممان چنین چیزی گفت، فردا پدر و مادرش میآیند و اعتراضات شدیدی به این موضوع میکنند. این موارد را در کشور ما نمیتوان به راحتی آموزش داد.
مهدی ربیعی: در تحقیقی که در زمینه منابع کسب اطلاعات جنسی در میان نوجوانان اول دبیرستان انجام شده است، آمارها نشان میدهد ۴۴ درصد دوستان، ۲۰ درصد کتاب، ۱۳ درصد والدین، ۱۱ درصد معلمان و ۹ درصد رسانههای مختلف مانند ماهواره و اینترنت را منبع کسب اطلاعات جنسی معرفی کردهاند. این آمارها و آنچه در میان دانشآموزان در مدارس دیده میشود، همگی زنگ خطری برای مسوولان و هشداری برای خانوادهها و والدین است تا به اهمیت و شیوه آموزش مسایل جنسی بیندیشند و همگام با تغییرات فرهنگی و رسانهای و تفاوت هوش و کنجکاوی کودکان امروزی، به تغییر در شیوههای آموزشی خود بپردازند. پاسخ به سوالات جنسی کودکان و ارایه اطلاعات جنسی به آنها بهتر است متناسب با سن آنان و به صورت تدریجی و دایمی از سه، چهار سالگی شروع شود و در این زمینه اصل صداقت و مختصر و مفید صحبت کردن همواره در نظر گرفته شود. دادن اطلاعات غلط و بیربط، برخوردهای تحقیرکننده و خشونتآمیز در جواب سوالات جنسی کودکان، تمسخر و سرزنش کودک همگی از جمله رفتارهایی است که نهتنها اعتماد به نفس کودکان را تخریب میکند و آسیبهای جدی به شخصیت آنها در بزرگسالی میزند، بلکه روابط کودک را با خانواده برای کل زندگیاش تیره و تار کرده و حس اعتماد و اطمینان وی به والدین برای همیشه سلب میشود.
همچنین ضرورت دیگر این اطلاعرسانی بجا و مناسب، آگاهی کودک از حد و مرزهای بدنش در مواجهه با افراد آشنا و غریبه است و میتواند مانعی در برابر تعرض به کودک و سکوت وی در صورت احتمال وقوع چنین اتفاقی ایجاد کند. ضمن آنکه باعث جلوگیری از بلوغ زودرس در کودکان میشود و آنها را نسبت به آگاهیها و اطلاعات نامناسب و غلط واکسینه میکند.
نرگس ملکزاده در مورد نوع آموزش این مسایل عنوان میکند: آموزش مسایل جنسی در دوره ابتدایی حداقل باید در حد شناخت فیزیولوژی بدن باشد و اینکه دانشآموز بتواند در مقابل خواستههای نامشروع نه بگوید و در صورت بروز این اتفاق بتواند این مساله را با بزرگتر در میان بگذارد. سن تحصیل در دوران ابتدایی، سن پنهان بودن مسایل جنسی است و اگر اطلاعات بهگونهای در اختیار دانشآموز قرار گیرد که باعث شعلهور شدن آن شود، خطرناک است و باید آموزش مستقیم در دورههای بعد مورد توجه قرار گیرد. متاسفانه نبود ارتباط صحیح والدین با فرزندان و عکسالعمل نامناسب آنها موجب میشود فرزندان پاسخ پرسشهای خود را از دوستان و گروه همسالان بخواهند و این آسیبزاست.
محسن حسنپور درخصوص تجربه جالبی که در این زمینه داشته، بیان میکند: چند سال پیش کتاب تربیت کودک با نام «۱۱۰ نکته از دنیای کودکی» را که مولف از روانشناسان جهان گردآوری کرده بود، برای کسب مجوز به وزارت ارشاد بردم. ارشاد برای آموزش مسایل جنسی در هشت سالگی ایراد گرفت و توصیه کرد یا حذف شود یا از سن راهنمایی تغییر داده شود.
مهدی ربیعی: متاسفانه ما بحث آموزشهای جنسی را به بدن و جنس مخالف و این چیزها خلاصه میکنیم. در صورتی که مهارت برقراری ارتباط با دیگران بیش از این مسایل در آموزشهای جنسی مهم است. تنبیه، رابطه مستقیمی با در معرض تجاوز قرار گرفتن دارد زیرا او نمیتواند در برابر ضربات فرد مقابل از خود دفاع کند، چون از او ضعیفتر است. نمیتواند مقابله به مثل کند چون کودک است و نمیتواند از او متنفر باشد چون تنبیهکننده میتواند پدر یا مادرش باشد. او حتی نمیداند حقی دارد و حق او پایمال شده است. او قادر نیست در برابر رفتارهای آزاردهنده شکایت و اعتراضی داشته باشد. از تنبیه بدنی مخربتر، تنبیه روحی و ترور شخصیت کودکان و نوجوانان است. در این زمینه علاوه بر نمیتواندهایی که درفضایی سیاه برای او ایجاد میشود، یک انعکاس خاموش از شخصیتهایی که نیست و خطاب میشود هم شکل میگیرد. اینجاست که کودک پرخاشگر و متجاوز به حریم دیگران بزرگ میشود.
محمدرضا نیکنژاد از لزوم آموزش خانوادهها در مورد این مساله میگوید. «به نظر من در اینباره باید از تجربههای کشورهای دیگر بهره گرفت. گرچه باید این تجربهها بومی شوند. در عین حال و در کنار آموزش دانشآموزان باید خانوادهها هم تحت آموزش درباره چگونگی برخورد با کودکان و نوجوانان قرار گیرند. بیشتر پدر و مادرها به ویژه در سالهای پایانی دبستان و دوره راهنمایی از آشنایی فرزندانشان یا بیخبرند یا خود را به بیخبری میزنند. باید با آنها حرف زد و آگاهشان کرد. بیگمان خانوادهها موثرترند. اما در مدرسه بچهها در خطر آموزشهای غلط از همسالانشان قرار میگیرند و این میتواند مشکل بزرگتری ایجاد کند. در شرایطی که آموزشوپرورش حتی در وظیفه اصلی خودش ناکارآمده است، امیدوار بودن برای چنین وظیفه سنگینی شاید بیجا باشد.
صدیقه پاکضمیر با تایید صحبتهای نیکنژاد میگوید: موضوع این است که آگاه کردن خود این مشاوران هم یک پروسه است. همچنین ارتباطات مجازی هم تاثیرگذار است. بیشتر شاگردان من از طریق ویدیوهایی که در شبکههای اجتماعی دیدهاند در این زمینه اطلاعات غلط دارند و درباره آن با هم صحبت میکنند. وقتی این آموزشها اصلا در مدارس ایران وجود ندارد، کودکانی که با این شرایط زندگی میکنند اغلب از نظر جنسی آسیب دیده هستند.
زیبا عزیزی معلم دیگری است که در این زمینه عنوان میکند: متاسفانه در جامعه ما بیش از اندازه در مورد مسایل جنسی حساسیت وجود دارد و هیچگونه آگاهی به کودکان و نوجوانان داده نمیشود. چه از طریق معلم، چه پدر و مادر. اما به عنوان یک مادر معتقدم، اگر بچهها در مدارس از این مسایل آگاه شوند خیلی بهتر است تا از طریق دوستان. در وهله بعدی پدر و مادرند که درست و با آگاهی بتوانند به آنها آموزش دهند.
مریم خوشاقبال معتقد است مدرسه بهترین گزینه آموزش است.«در برنامه سوم استراتژیک ایدز، یکی از استراتژیها، آموزش عنوان شده است و مدارس به دلیل دسترسی به گروه هدف به مدت طولانی و ظرف 12 سال، در مقایسه با خانوادهها و حضور معلمان، مدیران و مشاوران بهعنوان کادر آموزشی، مناسبترین بستر برای آموزش مسایل پیشگیرانه است.»
به گفته محمدرضا نیکنژاد در این زمانه که سرعت انتقال اطلاعات و البته منابع آن بسیار گسترده و در دسترس است و از سوی دیگر اولویت جامعه، اقتصاد است، پدر و مادرها در این زمینه هیچکارهاند. به ویژه آشنایی کودک در این زمینه به سالهای میانی دبستان کشیده شده که بسیار نگرانکننده است. دولتمردان و تصمیمگیران سیاسی و آموزشی آسانترین راه یعنی بستن چشم بر مشکل را برگزیدهاند.
محمدرضا نیکنژاد: امروز یکی از بچههای دانشآموز سالهای گذشتهام من را در یک گروه تلگرامی دوستانه عضو کرد. باور کردنی نبود 90 درصد گفتوگوها در مورد مسایل جنسی بود و شگفتآورتر اینکه با حجم چنین حرفها و البته عکسهایی چندین خانم هم عضو گروه بودند و خیلی هم فعال در گفتوگوها و شوخیها شرکت میکردند. نباید از عواقب چنین سیلی غافل شد.
نرگس ملکزاده بار دیگر تاکید میکند: تربیت جنسی واژهای است که در آموزشوپرورش مقابل آن جبههگیری شده و حتی والدین هم سکوت کردند تا فرزنداشان بزرگتر شوند و خود بیاموزند.اما از آنجا که شروع مرحله جنسی دو تا پنج سالگی است، نقش ابتدایی بر دوش خانواده و سپس در سنین 7 تا 12 سالگی، یعنی در دوران نهفتگی جنسی نقش مدرسه پررنگتر خواهد شد.
صدیقه پاکضمیر از تجربه هولناکی که از یکی از شاگردانش دیده، میگوید: من یک زمانی در یکی از مناطق پایین شهر به کودکان کار درس میدادم. یک روز به آنها یک دفتر دادم و خواستم هر کدام از آنها هر روز مهمترین فکرش را در قالب یک جمله بنویسد. یک روز یکی از آنها دفترش را داد به من گفت خانم ببین غلط املایی ندارم؟ خوب نوشتم؟ از خواندن اولین فکر آن دختر 12ساله وحشت کردم. نوشته بود کاش من در آشپزخانه دیگر تنها نباشم. کاش دیگر عمو به من دست نزند.
جلیلوند در تاکید بر گفته پاکضمیر میگوید: چنین دانشآموزانی که در معرض آزارهای جنسی در خانواده هستند، نقش مدرسه در آموزشهای جنسی را بیشتر تاکید میکنند.
با این نظریات مفید و متعددی که از سوی آموزگاران مختلف در این نشست عنوان شد و بر لزوم این آموزشها به کودکان به دلیل خطرات زیادی که ناآگاهی و نابلدی میتواند برای آنها از خانواده گرفته تا مدرسه و دوستان، داشته باشد، تاکید شد، نقش مدرسه و تجدیدنظر جدی مسوولان آموزشوپرورش در زمینه شکستن این تابو پررنگتر میشود و باید در این زمینه اظهارات شفاف خود را عنوان کنند.
اینکه قرار است وضعیت بدون هیچ آموزش و اخطاری با این میزان آسیب و آزارهایی که کودکان میبینند، ادامه پیدا کند یا بالاخره آموزش مسایل جنسی در مدارس را آغاز میکنند. با توجه به مشکلات جنسی زیادی که در میان جوانان وجود دارد و به اذعان مسوولان مختلف بسیاری از آسیبهای اجتماعی، افزایش بیماری ایدز و جدایی زوجها در ابتدای شروع زندگی به دلیل معضلات و مشکلات جنسی است که مسلما ریشه در نبود آموزشهای مناسب در سنین پایینتر از سوی والدین و مدرسه دارد، باید این آموزشها از مدارس آغاز شود. شاید همین حالا هم به اندازه کافی جامعه از این تابو آسیب دیده و دیر شده باشد.
منبع:
سلامت نیوز
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼