غذا دادن به کودک، خطرات تغذیه اجباری
مشکل دومی که در تغذیه اجباری در زمان بیماری پیش می آید ایجاد خاطرات روانی بد نسبت به غذاست.
گاهی اوقات مادران هنگام بیمار شدن کودک از روی دلسوزی به اجبار کودک را وادار به غذا خوردن می کند،آیا این کار درست است؟
مشکل اول:
در زمان استفراغ حجم معده کوچک شده و پذیرش کمی دارد . خود کودک این مطلب را بطور غریزی میداند و به اندازه ای میخورد که معده اش تحمل دارد. ممکنست تمایل او فقط چند قاشق باشد ولی وقتی والدین دخالت میکنند این سیستم به هم میریزد و کودک از حجم تحمل معده بیشتر اگر با دخالت والدین بخورد استفراغها برگشت میکنند و عملا بیماری رو به بهبود مجدد به حالت بد حالی برگشت میکند.
مشکل دوم:
مشکل دومی که در تغذیه اجباری در زمان بیماری پیش می آید ایجاد خاطرات روانی بد نسبت به غذاست. کودک در زمان بیماری از هر اتفاقی که برایش بیفتد به عنوان۱خاطره بد تا مدتها یاد میکند و از آن دوری میکند مثلا شما اگر در زمان بیماری کودک را به شهربازی پارک ببرید بعدا در زمان بهبودی از همین شهربازی که قبلا دوست داشته بدش می آید.در مورد غذا هم همینطورست مثلا ماکارونی غذای مورد علاقه کودکست. اگر شما در زمان بیماری و استفراغ به کودک به زور ۱قاشق ماکارونی بدهید ممکنست تا سالها کودک از ماکارونی بدش بیاید.
این اتفاق بطور شایع در مورد گوشت اتفاق می افتد و والدین اصرار به خوراندن گوشت به کودک بیماردارند و کودک پس از بهبودی هم از گوشت بدش خواهد آمد و اتفاقا یکی از دلایلی که کودکان این خانواده ها گوشت دوست ندارند همینست که موقع بیماری به آنها به زور خورانده شده است.
مشکل سوم:
یکی دیگر از عوارض تغذیه اجباری ایجاد و تقویت حس لجبازی در کودکست وقتی والدین با کودک لجبازی میکنند و به اجبار میخواهند نظرشان را به کودک تحمیل کنند(باید این غذا را بخوری چون من میگم)کودک هم متقابلا لجبازی را شروع میکند(من هم نمیخورم چون من میگم) و این چرخه فقط مربوط به دوران بیماری نیست! از دیگر عواقب غذا به زور دادن کودک کاهش اعتماد به نفس در کودکست.کودکی که در مورد نوع و مقدار غذایش که یک پدیده غریزیست نتواند خودش تصمیم بگیرد چطور در آینده میتواند در مورد مسائل مهم زندگی تصمیم بگیرد.
مشکل اول:
در زمان استفراغ حجم معده کوچک شده و پذیرش کمی دارد . خود کودک این مطلب را بطور غریزی میداند و به اندازه ای میخورد که معده اش تحمل دارد. ممکنست تمایل او فقط چند قاشق باشد ولی وقتی والدین دخالت میکنند این سیستم به هم میریزد و کودک از حجم تحمل معده بیشتر اگر با دخالت والدین بخورد استفراغها برگشت میکنند و عملا بیماری رو به بهبود مجدد به حالت بد حالی برگشت میکند.
مشکل دوم:
مشکل دومی که در تغذیه اجباری در زمان بیماری پیش می آید ایجاد خاطرات روانی بد نسبت به غذاست. کودک در زمان بیماری از هر اتفاقی که برایش بیفتد به عنوان۱خاطره بد تا مدتها یاد میکند و از آن دوری میکند مثلا شما اگر در زمان بیماری کودک را به شهربازی پارک ببرید بعدا در زمان بهبودی از همین شهربازی که قبلا دوست داشته بدش می آید.در مورد غذا هم همینطورست مثلا ماکارونی غذای مورد علاقه کودکست. اگر شما در زمان بیماری و استفراغ به کودک به زور ۱قاشق ماکارونی بدهید ممکنست تا سالها کودک از ماکارونی بدش بیاید.
این اتفاق بطور شایع در مورد گوشت اتفاق می افتد و والدین اصرار به خوراندن گوشت به کودک بیماردارند و کودک پس از بهبودی هم از گوشت بدش خواهد آمد و اتفاقا یکی از دلایلی که کودکان این خانواده ها گوشت دوست ندارند همینست که موقع بیماری به آنها به زور خورانده شده است.
مشکل سوم:
یکی دیگر از عوارض تغذیه اجباری ایجاد و تقویت حس لجبازی در کودکست وقتی والدین با کودک لجبازی میکنند و به اجبار میخواهند نظرشان را به کودک تحمیل کنند(باید این غذا را بخوری چون من میگم)کودک هم متقابلا لجبازی را شروع میکند(من هم نمیخورم چون من میگم) و این چرخه فقط مربوط به دوران بیماری نیست! از دیگر عواقب غذا به زور دادن کودک کاهش اعتماد به نفس در کودکست.کودکی که در مورد نوع و مقدار غذایش که یک پدیده غریزیست نتواند خودش تصمیم بگیرد چطور در آینده میتواند در مورد مسائل مهم زندگی تصمیم بگیرد.
منبع:
سلامت بانوان اوما
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼