تک فرزندی خوب است یا بد؟
مادر بزرگم سفره خانهاش چند متر کش میآمد، چون مادربزرگ و پدربزرگ ترجیح داده بودند با تولد فرزندان متعدد، خانواده پرجمعیتی داشته باشند.
تک فرزنـدی
مادر بزرگم سفرهخانهاش چند متر کش میآمد، چون مادربزرگ و پدربزرگ ترجیح داده بودند با تولد فرزندان متعدد، خانواده پرجمعیتی داشته باشند. شلوغی، صدای هیاهو و داد و فریاد که همیشه تا پاسی از شب بلند بود، خنده بر لبانشان مینشاند، آنها از این که فرزندان و نوههای برومندشان به سلامت کنارشان هستند احساس شادی و افتخار میکردند.پدرم میگوید اگر چه شاید در کودکیاش به خاطر کافی نبودن بودجه خانواده، مجبور بوده برای گرفتن کوچکترین خدمات، مدتی را در نوبت و انتظار بماند، اما از این که خواهران و برادرانی داشته که تنهاییاش را پر میکردند و به وقت نیاز به یاریاو میشتافتند، احساس شادی و خوشبختی میکند.
در همین چند دهه پیش، اجداد و آبای ما، فرزند را سرمایهای برای زندگی میدانستند که سهم عظیمی در کسب درآمد خانواده داشت، اما در زمانه امروز، زنان و مردان جوان، فرزند را به عنوان موجود صرفا پر مصرفی میدانند که از شیرخوارگی تا بزرگسالی همراه والدین است و هزینههای متعدد و متفرق بر دوش خانواده میگذارد و این خود، عامل مهمی است که باعث شده بسیاری از خیر تعدد فرزند بگذرند و به همان یک یا دو عدد باقیات الصالحات قناعت و اکتفا کنند.در این که والدین اگر یک فرزند داشته باشند، میتوانند تمام امکاناتی که لازم است را در اختیار تنها فرزندشان بگذارند، هیچ شکی نیست اما شاید سادهترین راه، حذف همین صورت مساله است تا به جای آن که جوابی برای آن بیابیم.
انسان سوداگر امروزی در کنار مزایای هر امری، معایب آن را نیز با گوش شنوا و دیده باز میشنود و میبیند تا در طی مسیر پرفراز و نشیب زندگی سرش بیکلاه نماند. این حقیقتی است که برخی از والدین میخواهند تمام حسرتهای دنیا را در چهره تکفرزندشان ببینند و بیابند، به همین دلیل، از همه اطراف و اکناف ممکن به صورت تمام وقت، هر آنچه که لازم است و نیست را در اختیارش میگذارند تاختن آهوی زندگیشان بیارامد، اگرچه نمیدانند این نازپرورده که روی سختی ندیده، هرگز نمیتواند در برابر ناملایمات و مصائب ناگزیر زندگی تحمل و صبر داشته باشد! حال جامعه آیندهای را تصور کنید که مملو از زوجهای متشکل از دامادان تکفرزند و عروسان تکفرزند است. ازدواجهای دیرهنگام، شاغل بودن والدین، شرایط اقتصادی حاکم بر خانوادهها، بدسرپرستی و تکوالدی، ترس از مسئولیتپذیری، تفکرات و باورهای بچه نخواهی، تولد دیرهنگام فرزند اول، کوچک شدن محیط خانه و... ازجمله دلایل رواج تکفرزندی در سالهای اخیر است. تکفرزندی رنجی است که والدین ناخواسته به فرزندشان تحمیل میکنند.
وای از روزیکه بدانند بالای چشمشان ابروست!
سینا میگوید: سالها طول کشید تا متوجه این مطلب شوم که رفتار والدینم با من مناسب نبوده است! آنها همیشه بشدت از من حمایت و تمام خواستههایم را نگفته تامین میکردند، شاید به همین دلیل است که نتوانستهام میزان تحملم را در دست نیافتن به خواستههایم تقویت کنم. امروز میفهم که ناراحتی و ناامید شدن بخشی از مشکلات بهنجار دوران رشد کودک است و هر کودکی نیاز دارد چنین احساساتی را تجربه کند. ای کاش زمین خوردن را یاد گرفته بودم تا اکنون میتوانستم براحتی بلند شوم!
تکفرزندان، چشم و چراغ خانه و تنها امید والدینشان هستند. معمولا همه چیز در اختیار داشتهاند و فکری همیشه نگران احوالشان بوده است که مبادا رنجشی خاطرشان را بیازارد! این در حالی است که مراقبتهای افراطی والدین از تکفرزندان، آنها را به فردی وابسته، آسیبپذیر، ضعیف و شکننده تبدیل میکند که قدرت و تحملشان در رویارویی با مشکلات نیز، بسیار حداقل است. معمولا تمایل والدین به حمایت و پشتیبانی از تنها فرزندشان مانع از آن میشود که فرزند عواقب اشتباهاتش را بیازماید و مسئولیت عمل خویش را بپذیرد، آنها نهتنها در مقام انتقاد از فرزندشان برنمیآیند، بلکه هیچ گاه با او مخالفتی نمیکنند و همواره تسلیم خواستههایش میشوند تا از این طریق مانع دلخوری و ناراحتی او شوند.
تکفرزندان معمولا لوس، زودرنج و متوقعاند و انتظار دارند دیگران هم مانند والدینشان با آنها رفتار کنند که این موضوع ناتوانیشان را شدت میبخشد. روبهرو نشدن با احساسات سخت و ناراحتکننده یا ابراز نکردن این نوع احساسات، باعث میشود تحمل کودک در برابر ناملایمات ضعیف شود و شاید به همین دلیل است که آنها هرگز نمیتوانند ناامیدی و فشار روحی را تحمل کنند. چنانچه توهینی به آنها شود اگرچه قصد و غرضی در کار نباشد، اما این توهین را رفتاری عمدی و به پشتوانه نیتی خاص تفسیر میکنند یا اگر از مسالهای رنجیده خاطر شوند، این وضعیت را تا مدتهای مدید درون خود زنده نگاه میدارند و بابت آن، احساس نگرانی و ناراحتی میکنند، چراکه تا زمان ورود به دنیای خارج از خانه و رویارویی با واقعیتهای تلخ و شیرین، اما اجتنابپذیر زندگی، همه چیز را بر وفق مراد خود میدیدند، اما به محض ورود به دنیای جدید و مشاهده حقایق، دچار سرخوردگی میشوند و همه چیز را بر باد رفته میپندارند، چون دیگران مثل پدر و مادر حاضر نیستند گوش به زنگ خواهشهای آنها باشند.
مادر بزرگم سفرهخانهاش چند متر کش میآمد، چون مادربزرگ و پدربزرگ ترجیح داده بودند با تولد فرزندان متعدد، خانواده پرجمعیتی داشته باشند. شلوغی، صدای هیاهو و داد و فریاد که همیشه تا پاسی از شب بلند بود، خنده بر لبانشان مینشاند، آنها از این که فرزندان و نوههای برومندشان به سلامت کنارشان هستند احساس شادی و افتخار میکردند.پدرم میگوید اگر چه شاید در کودکیاش به خاطر کافی نبودن بودجه خانواده، مجبور بوده برای گرفتن کوچکترین خدمات، مدتی را در نوبت و انتظار بماند، اما از این که خواهران و برادرانی داشته که تنهاییاش را پر میکردند و به وقت نیاز به یاریاو میشتافتند، احساس شادی و خوشبختی میکند.
در همین چند دهه پیش، اجداد و آبای ما، فرزند را سرمایهای برای زندگی میدانستند که سهم عظیمی در کسب درآمد خانواده داشت، اما در زمانه امروز، زنان و مردان جوان، فرزند را به عنوان موجود صرفا پر مصرفی میدانند که از شیرخوارگی تا بزرگسالی همراه والدین است و هزینههای متعدد و متفرق بر دوش خانواده میگذارد و این خود، عامل مهمی است که باعث شده بسیاری از خیر تعدد فرزند بگذرند و به همان یک یا دو عدد باقیات الصالحات قناعت و اکتفا کنند.در این که والدین اگر یک فرزند داشته باشند، میتوانند تمام امکاناتی که لازم است را در اختیار تنها فرزندشان بگذارند، هیچ شکی نیست اما شاید سادهترین راه، حذف همین صورت مساله است تا به جای آن که جوابی برای آن بیابیم.
انسان سوداگر امروزی در کنار مزایای هر امری، معایب آن را نیز با گوش شنوا و دیده باز میشنود و میبیند تا در طی مسیر پرفراز و نشیب زندگی سرش بیکلاه نماند. این حقیقتی است که برخی از والدین میخواهند تمام حسرتهای دنیا را در چهره تکفرزندشان ببینند و بیابند، به همین دلیل، از همه اطراف و اکناف ممکن به صورت تمام وقت، هر آنچه که لازم است و نیست را در اختیارش میگذارند تاختن آهوی زندگیشان بیارامد، اگرچه نمیدانند این نازپرورده که روی سختی ندیده، هرگز نمیتواند در برابر ناملایمات و مصائب ناگزیر زندگی تحمل و صبر داشته باشد! حال جامعه آیندهای را تصور کنید که مملو از زوجهای متشکل از دامادان تکفرزند و عروسان تکفرزند است. ازدواجهای دیرهنگام، شاغل بودن والدین، شرایط اقتصادی حاکم بر خانوادهها، بدسرپرستی و تکوالدی، ترس از مسئولیتپذیری، تفکرات و باورهای بچه نخواهی، تولد دیرهنگام فرزند اول، کوچک شدن محیط خانه و... ازجمله دلایل رواج تکفرزندی در سالهای اخیر است. تکفرزندی رنجی است که والدین ناخواسته به فرزندشان تحمیل میکنند.
وای از روزیکه بدانند بالای چشمشان ابروست!
سینا میگوید: سالها طول کشید تا متوجه این مطلب شوم که رفتار والدینم با من مناسب نبوده است! آنها همیشه بشدت از من حمایت و تمام خواستههایم را نگفته تامین میکردند، شاید به همین دلیل است که نتوانستهام میزان تحملم را در دست نیافتن به خواستههایم تقویت کنم. امروز میفهم که ناراحتی و ناامید شدن بخشی از مشکلات بهنجار دوران رشد کودک است و هر کودکی نیاز دارد چنین احساساتی را تجربه کند. ای کاش زمین خوردن را یاد گرفته بودم تا اکنون میتوانستم براحتی بلند شوم!
تکفرزندان، چشم و چراغ خانه و تنها امید والدینشان هستند. معمولا همه چیز در اختیار داشتهاند و فکری همیشه نگران احوالشان بوده است که مبادا رنجشی خاطرشان را بیازارد! این در حالی است که مراقبتهای افراطی والدین از تکفرزندان، آنها را به فردی وابسته، آسیبپذیر، ضعیف و شکننده تبدیل میکند که قدرت و تحملشان در رویارویی با مشکلات نیز، بسیار حداقل است. معمولا تمایل والدین به حمایت و پشتیبانی از تنها فرزندشان مانع از آن میشود که فرزند عواقب اشتباهاتش را بیازماید و مسئولیت عمل خویش را بپذیرد، آنها نهتنها در مقام انتقاد از فرزندشان برنمیآیند، بلکه هیچ گاه با او مخالفتی نمیکنند و همواره تسلیم خواستههایش میشوند تا از این طریق مانع دلخوری و ناراحتی او شوند.
تکفرزندان معمولا لوس، زودرنج و متوقعاند و انتظار دارند دیگران هم مانند والدینشان با آنها رفتار کنند که این موضوع ناتوانیشان را شدت میبخشد. روبهرو نشدن با احساسات سخت و ناراحتکننده یا ابراز نکردن این نوع احساسات، باعث میشود تحمل کودک در برابر ناملایمات ضعیف شود و شاید به همین دلیل است که آنها هرگز نمیتوانند ناامیدی و فشار روحی را تحمل کنند. چنانچه توهینی به آنها شود اگرچه قصد و غرضی در کار نباشد، اما این توهین را رفتاری عمدی و به پشتوانه نیتی خاص تفسیر میکنند یا اگر از مسالهای رنجیده خاطر شوند، این وضعیت را تا مدتهای مدید درون خود زنده نگاه میدارند و بابت آن، احساس نگرانی و ناراحتی میکنند، چراکه تا زمان ورود به دنیای خارج از خانه و رویارویی با واقعیتهای تلخ و شیرین، اما اجتنابپذیر زندگی، همه چیز را بر وفق مراد خود میدیدند، اما به محض ورود به دنیای جدید و مشاهده حقایق، دچار سرخوردگی میشوند و همه چیز را بر باد رفته میپندارند، چون دیگران مثل پدر و مادر حاضر نیستند گوش به زنگ خواهشهای آنها باشند.
منبع:
ایران مطلب
نظر کاربران
چی شده به فکر افزایش جمعیت شده اید
ولی واقعا تک فرزندی بده،خب تنهاس،اگه ما بمیریم نه خواهر داره نه برادر،همه جا تنهاست،توی درسا هم خوبه یه اجی داداشی بزرگتر