مادر بودن یعنی چه؟
در اینجا، هفت برداشت اشتباه عمده را که درباره مادران ساکن خانه وجود دارد، شرح میدهم.
گروه ترجمه نی نی بان: برداشتهای اشتباه بسیاری درباره مادران خانهدار وجود دارد که گاهی حیرتآورند. از وقتی مادر شدم، هم به صورت تماموقت در خارج از خانه کار کردم، هم تماموقت خانهدار بودم و حالا هم که در خانه کار میکنم. از این رو میتوانم بگویم مادربودن در هر کدام از این حالات، چه شرایطی دارد. آن چه جای تعجب ندارد اظهار نظراتی است درباره اینکه به عنوان یک مادر در طول روز در خانه چه کار میکنم. در اینجا، هفت برداشت اشتباه عمده را که درباره مادران ساکن خانه وجود دارد، شرح میدهم.
۱. ما احتمالا باید پول کافی داشته باشیم
خوب، این طور نیست. در واقع، علت اصلی حضور من در خانه، این بود که درآمدم به طور کامل صرف مخارج مهد کودک فرزندم، بیمه پزشکی و بنزین برای تردد، آن هم فقط بین خانه و محل کار میشد. ما به این نتیجه رسیدیم ماندن من در محل کار در همان پستی که پیش از به دنیاآمدن فرزندم داشتم، برایمان فقط هزینه دارد. اما آیا زندگیکردن با یک حقوق سخت نیست؟ معمولا چنین است. آیا گاهی راه چاره دیگری وجود دارد؟ بله.
2. ما (مادران خانهدار) درباره مادران شاغل دائما قضاوت میکنیم
این کار چقدر متداول است؟ ما تا چه حد قضاوت میکنیم و تا چه حد قصد فرافکنی و متهمکردن سایر مادران را به بیمسئولیتی داریم؟ مطمئنم همه ما مادران یک بار یا بیشتر درباره سایر همتایان خودمان قضاوت کردهایم، و این اتهامزدن واقعیت دارد. اما بگذارید صریح بگویم، مادران غیر شاغل یا مادرانی که در خانه کار میکنند آن قدر توان و انرژی برایشان باقی نمیماند تا درباره وظایف مادری سایر زنان قضاوت کنند.
۳. ما هر روز در خانه پرسه میزنیم و قهوه مینوشیم
خوب این احتمال هست که ما در طول روز قهوه بنوشیم. اما فعالیت ما تنها به این کار محدود نمیشود. من اگر خوششانس باشم بتوانم فنجان قهوه صبحانهام را تا ظهر تمام کنم و گاهی پیش میآید چهار یا پنج بار باید آن را دوباره گرم کنم. یک مادر خانهدار بین تعویض پوشک بچه، سر و کلهزدن با بدخلقیهای کودکش، شست و شوی بیپایان لباسها و تمیزکردن کف زمین، آن قدر وقت پیدا نمیکند تا قهوه بنوشد.
4. ما به دنبال پیداکردن شغل نیستیم
نخست آن که بزرگکردن بچه خودش شغلی تماموقت است و شاید مهمترین کاری که ما انجام میدهیم، چه در خانه باشیم و چه بیرون از آن. بعد آن که به باور من، ما در جامعه و دورهای زندگی میکنیم که تصور پیشرفت بدون شغل در آن غیر ممکن است، به خصوص وقتی کسی از ما میپرسد «خوب، پس فقط در خانهای؟». من از آن مادرانی نیستم که سر کار، دائما دستخوش این نگرانی باشم که فرزندم چه میکند و در چه شرایطی قرار دارد، ترسی که گریبانگیر بیشتر مادرهاست. این که ما بیشتر وقتمان را در خانه و در کنار کودکمان میگذرانیم به معنای آن نیست که رویاها و آرزوهایمان را به دست فراموشی سپردهایم.
۵. ما اهمیتی به ظاهرمان نمیدهیم
واقعا که! واقعا فکر میکنید ما با لباس کثیف و مویهای کپهشده روی سر از خانه بیرون میرویم؟ من خودم پیش از خروج از خانه، سعی میکنم ظاهر مرتبی داشته باشم و مرتب لباس بپوشم. علاوه بر این، ما در خانه هم به ظاهر خودمان میرسیم. از آن سو، واقعا عصبانی میشوم وقتی میشنوم «من هم دوست دارم مثل تو این قدر وقت داشتم تا به خودم میرسیدم!».
6. این که خانه ما همیشه تمیز و مرتب است
«وقتی در خانه میمانی، قاعدتا آنجا باید همیشه مرتب و تمیز باشد». این حرف به شدت خندهدار است. ما که «تنها در خانه» نیستیم و این که در خانهای مرتب فقط در حال انجام کارهای هنری باشیم. مادران خانهدار باید دائما بقایای گردبادهایی که کودکانشان به پا میکنند پاک کنند، بچههایی که گویی ماموریتشان از صبح تا شب، گذاشتن رد انگشتهایشان روی دیوار و ریختن غذا روی زمین است. گاهی که تنها بعد از ۱۵ دقیقه به خانه تمیزشدهام برمیگردم، گویی با ویرانه مواجه میشوم!
۷. و این که ما احیانا باید همیشه کسل و خسته باشیم
صادقانه بگویم این ادعا را درک میکنم، چون خودم زمانی همین احساس را داشتم. روزی که مرخصی بارداریام تمام شد و برای ادامه کار تماموقت به سر کارم برگشتم، با وجود هیجان اولیه، بدترین روز عمرم بود. در حالی که به شدت اشتیاق داشتم باز هم در کنار دخترم باشم، از تنهایی و انزوا میترسیدم. اما با بازگشت دوباره به خانه، دیگر چنین احساسی را تجربه نکردم. بله، گاهی روزها و هفتهها به کندی میگذرند، اما کودک من به سرعت در حال بزرگشدن است و به سن مدرسه نزدیک میشود. نهایت تلاشم بر این است از این روزها و از بودن در کنار او لذت ببرم. میبینید که حتی با این دیدگاه هم وقت چندانی برای بطالت وجود ندارد.
۱. ما احتمالا باید پول کافی داشته باشیم
خوب، این طور نیست. در واقع، علت اصلی حضور من در خانه، این بود که درآمدم به طور کامل صرف مخارج مهد کودک فرزندم، بیمه پزشکی و بنزین برای تردد، آن هم فقط بین خانه و محل کار میشد. ما به این نتیجه رسیدیم ماندن من در محل کار در همان پستی که پیش از به دنیاآمدن فرزندم داشتم، برایمان فقط هزینه دارد. اما آیا زندگیکردن با یک حقوق سخت نیست؟ معمولا چنین است. آیا گاهی راه چاره دیگری وجود دارد؟ بله.
2. ما (مادران خانهدار) درباره مادران شاغل دائما قضاوت میکنیم
این کار چقدر متداول است؟ ما تا چه حد قضاوت میکنیم و تا چه حد قصد فرافکنی و متهمکردن سایر مادران را به بیمسئولیتی داریم؟ مطمئنم همه ما مادران یک بار یا بیشتر درباره سایر همتایان خودمان قضاوت کردهایم، و این اتهامزدن واقعیت دارد. اما بگذارید صریح بگویم، مادران غیر شاغل یا مادرانی که در خانه کار میکنند آن قدر توان و انرژی برایشان باقی نمیماند تا درباره وظایف مادری سایر زنان قضاوت کنند.
۳. ما هر روز در خانه پرسه میزنیم و قهوه مینوشیم
خوب این احتمال هست که ما در طول روز قهوه بنوشیم. اما فعالیت ما تنها به این کار محدود نمیشود. من اگر خوششانس باشم بتوانم فنجان قهوه صبحانهام را تا ظهر تمام کنم و گاهی پیش میآید چهار یا پنج بار باید آن را دوباره گرم کنم. یک مادر خانهدار بین تعویض پوشک بچه، سر و کلهزدن با بدخلقیهای کودکش، شست و شوی بیپایان لباسها و تمیزکردن کف زمین، آن قدر وقت پیدا نمیکند تا قهوه بنوشد.
4. ما به دنبال پیداکردن شغل نیستیم
نخست آن که بزرگکردن بچه خودش شغلی تماموقت است و شاید مهمترین کاری که ما انجام میدهیم، چه در خانه باشیم و چه بیرون از آن. بعد آن که به باور من، ما در جامعه و دورهای زندگی میکنیم که تصور پیشرفت بدون شغل در آن غیر ممکن است، به خصوص وقتی کسی از ما میپرسد «خوب، پس فقط در خانهای؟». من از آن مادرانی نیستم که سر کار، دائما دستخوش این نگرانی باشم که فرزندم چه میکند و در چه شرایطی قرار دارد، ترسی که گریبانگیر بیشتر مادرهاست. این که ما بیشتر وقتمان را در خانه و در کنار کودکمان میگذرانیم به معنای آن نیست که رویاها و آرزوهایمان را به دست فراموشی سپردهایم.
۵. ما اهمیتی به ظاهرمان نمیدهیم
واقعا که! واقعا فکر میکنید ما با لباس کثیف و مویهای کپهشده روی سر از خانه بیرون میرویم؟ من خودم پیش از خروج از خانه، سعی میکنم ظاهر مرتبی داشته باشم و مرتب لباس بپوشم. علاوه بر این، ما در خانه هم به ظاهر خودمان میرسیم. از آن سو، واقعا عصبانی میشوم وقتی میشنوم «من هم دوست دارم مثل تو این قدر وقت داشتم تا به خودم میرسیدم!».
6. این که خانه ما همیشه تمیز و مرتب است
«وقتی در خانه میمانی، قاعدتا آنجا باید همیشه مرتب و تمیز باشد». این حرف به شدت خندهدار است. ما که «تنها در خانه» نیستیم و این که در خانهای مرتب فقط در حال انجام کارهای هنری باشیم. مادران خانهدار باید دائما بقایای گردبادهایی که کودکانشان به پا میکنند پاک کنند، بچههایی که گویی ماموریتشان از صبح تا شب، گذاشتن رد انگشتهایشان روی دیوار و ریختن غذا روی زمین است. گاهی که تنها بعد از ۱۵ دقیقه به خانه تمیزشدهام برمیگردم، گویی با ویرانه مواجه میشوم!
۷. و این که ما احیانا باید همیشه کسل و خسته باشیم
صادقانه بگویم این ادعا را درک میکنم، چون خودم زمانی همین احساس را داشتم. روزی که مرخصی بارداریام تمام شد و برای ادامه کار تماموقت به سر کارم برگشتم، با وجود هیجان اولیه، بدترین روز عمرم بود. در حالی که به شدت اشتیاق داشتم باز هم در کنار دخترم باشم، از تنهایی و انزوا میترسیدم. اما با بازگشت دوباره به خانه، دیگر چنین احساسی را تجربه نکردم. بله، گاهی روزها و هفتهها به کندی میگذرند، اما کودک من به سرعت در حال بزرگشدن است و به سن مدرسه نزدیک میشود. نهایت تلاشم بر این است از این روزها و از بودن در کنار او لذت ببرم. میبینید که حتی با این دیدگاه هم وقت چندانی برای بطالت وجود ندارد.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼