مادر بعد از زایمان، بدنتان را دوست بدارید!
چرا اینقدر سخت است که بدنتان را بعد از بچه دار شدن دوست داشته باشید؟ زیبایی بدن تحت تاثیر زایمان تغییر می کند و این برای بسیاری از خانم ها غیرقابل تحمل است !
بزرگترین مشکل شما لزوما حاملگی یا زایمان نیست؛ بلکه پذیرفتن بدنتان بعد از بچه دار شدن است!
من خوش شانس بودم. دوران حاملگی محشری داشتم؛ در واقع یکی از شادترین زمان های عمرم بود. در کمال تعجب با اینکه دوقلو حامله بودم، وزن خیلی کمی اضافه کردم و هیچ علامت کشیدگی روی پوستم ایجاد نشد. وقتی شش ماه بعد از زایمانم برای چک آپ رفتم فقط دو کیلو و هفتصد گرم وزنم از وزن قبل از زایمانم بیشتر بود. همه جین های چسبان قدیمیم اندازه ام میشد و به وجد آمده بودم.
چند ماه بعد از اینکه شیر دادن را متوقف کردم، یکی از شلوار جینای چسبانم را پوشیدم ولی به سختی میتوانستم دکمه شلوار را در جادکمه ای بیندازم. سایز شلوارم را چک کردم؛ همانی بود که طی چند ماه بعد از زایمانم می پوشیدم ولی به سختی میتوانستم نفس بکشم. توی باشگاه روی ترازو رفتم و متوجه شدم که طی دو ماه، چهار و نیم کیلو بیشتر از وزن بعد از زایمانم اضافه کردم، در صورتی که ورزش ها و تمرین های همیشگی ام را با مربی شخصیم انجام می دادم و عادات غذایی خوبی هم داشتم.
گیج و پریشان شده بودم و حس خیلی بدی نسبت به خودم داشتم. یادم هست که همان روز برهنه جلوی آینه دستشویی ایستاده بودم و با خودم فکر میکردم "چطور اینطور شد؟"
من خوش شانس بودم. دوران حاملگی محشری داشتم؛ در واقع یکی از شادترین زمان های عمرم بود. در کمال تعجب با اینکه دوقلو حامله بودم، وزن خیلی کمی اضافه کردم و هیچ علامت کشیدگی روی پوستم ایجاد نشد. وقتی شش ماه بعد از زایمانم برای چک آپ رفتم فقط دو کیلو و هفتصد گرم وزنم از وزن قبل از زایمانم بیشتر بود. همه جین های چسبان قدیمیم اندازه ام میشد و به وجد آمده بودم.
چند ماه بعد از اینکه شیر دادن را متوقف کردم، یکی از شلوار جینای چسبانم را پوشیدم ولی به سختی میتوانستم دکمه شلوار را در جادکمه ای بیندازم. سایز شلوارم را چک کردم؛ همانی بود که طی چند ماه بعد از زایمانم می پوشیدم ولی به سختی میتوانستم نفس بکشم. توی باشگاه روی ترازو رفتم و متوجه شدم که طی دو ماه، چهار و نیم کیلو بیشتر از وزن بعد از زایمانم اضافه کردم، در صورتی که ورزش ها و تمرین های همیشگی ام را با مربی شخصیم انجام می دادم و عادات غذایی خوبی هم داشتم.
گیج و پریشان شده بودم و حس خیلی بدی نسبت به خودم داشتم. یادم هست که همان روز برهنه جلوی آینه دستشویی ایستاده بودم و با خودم فکر میکردم "چطور اینطور شد؟"
آیا این بدنی دیگر است ؟
من نه آن زمان و نه الان هیچ جوابی ندارم، فقط میدانم که بدنم تغییر کرده. وقتی دستم را روی شکمم میگذارم، حس زیر نوک انگشتانم ناآشناست. انگار شکم فرد دیگه ای روی بدن من است. این بدن چی کسی است؟! بعد از مدت ها که بدن خودم را خوب میشناختم، دیدن و حس کردن برجستگی جای عمل سزارینم عجیب وغریب است؛ مثل رومبلی ای که آنقدر سفت و سخت وصل شده که کیس کرده و قلمبه شده. نمیدانم این شکم به چه کسی تعلق دارد ولی واقعا آرزو میکنم که بیایند و آن را پس بگیرند و شکم قدیمی ام را به من بدهند. اما شکم قدیمی من دیگر وجود ندارد.
به عنوان کسی که هیچ وقت مشکل ظاهری خاصی با بدنش نداشته، حس ناراحت کننده و عجیبی داشتم. مطمئنا قسمت هایی بودند که ترجیح میدادم کوچکتر باشند اما به طور کل بدنم و هر کاری که ازش برمی آمد را دوست داشتم و ازش راضی بودم و هیچ وقت اینقدر از اینکه در بدن خودم هستم درگیرو ناراحت نبودم. اما این پیامد ناخواسته (افزایش وزن غیرمنتظره پس از پایان شیردهی، پوست شلی که کمر سابقا باریکم رو میپوشوند و باعث میشد که لباسهام دیگه اندازه ام نباشند) بعد از دوران حاملگی تقریبا بی نقصم اساس اعتماد به نفس من را تکان داد و مرا به شدت شوکه کرد.
بدن افراد معروف پس از زایمان
یکی از چیزهایی که دوست داشتن بدنتان پس از زایمان را سخت میکند این است که عکس های بسیار کمی از زن های عادی پس از زایمان وجود دارد، اما در عوض عکس های بسیار زیادی روی جلد مجله ها از زنان معروف (از بیانسه و هایدی کلوم گرفته تا جسیکا آلبا و میراندا کر) فقط چند هفته بعد از زایمان که بدن هایشان در لباس های دو تکه فوق العاده است وجود دارد.
حتی اگر به طور منطقی شما بدانید که این احمقانه است که خودتان را با زن هایی مقایسه کنید که الف) برنده لاتاری ژنتیک شدند و ب) باید به دلیل شغلشان خوش هیکل باشند و یک گروه آدم دارند که برای رسیدن به این هدف کمکشان میکنند، سخت است که بدن خودتان را با آنها در کنار هم نگذارید. نتیجه این است که شما احساس میکنید مطلقا به درد نخور هستید.
یافتن الگوهای واقع بینانه
نهایتا پس از مقداری تحقیق من یک سری عکس های واقعی از زن های عادی بعد از زایمان از عکس های قدرتمند "4th trimester bodies project" اشلی ولز جکسون پیدا کردم. منابع دیگر عکس ها سایت "هیبت یک زن" بود که زن ها میتوانند در آن عکس های خود پس از زایمان را بفرستند و حمایت و تشویق دریافت کنند و هم چنین "کتاب مادرها" ی عکاس و مادر، جید بیل. پس از سال ها دست و پنجه نرم کردن با احساس نازیبا بودن، بیل شروع کرده بود به گرفتن عکس پس از زایمان از خودش. او می گوید " نود و پنج درصد ما زن ها خودمان را در رسانه های روز نمیبینیم." پرتره های او مادر ها را در همه سایز ها و هیکل ها نشان می دهد که شاد هستند و از بدن و مادر بودن خود لذت می برند.
وقتی من عکس ها را می دیدم، فکر کردم که هر زن زیباست و ظرافت آن ها را ستایش کردم. بدن های آن ها به نظرم قوی، پرورش دهنده، و زنانه آمد. حقیقت این است که من هرگز آن ها را آنقدر تند که خودم را محکوم کردم، محکوم نمیکنم. وقتی آن عکس ها را دیدم، از توقعات احمقانه بالایم راجع به بدنم و دوست نداشتنش خیلی خجالت زده شدم.
به پست وبلاگ یک طراح، جاستینا بلیکنی، "نه ماه بعد: بدن من و بیانسه" برخورد کردم که راجع به تلاش او برای پذیرش بدن خودش پس از زایمان بود و روی من خیلی تاثیر گذاشت. بلیکنی مینویسد " وقتی دنبال لباس های گشاد میچرخیدم، پوسترهای بزرگ بیانسه در حالی که با دو تیکه در ساحل بود و خیلی هم جذاب به نظر می آمد به من خیره شده بودند. تقریبا همه اراده های دنیا لازم بود تا همان لحظه در h&m از کوره در نروم. چرا بدن من مثل بیانسه نیست؟ به هر حال هر دوی ما با فاصله کمی زایمان کرده بودیم. لعنت به سزارین.
اما برعکس خیلی از خانم ها که در فکر این هستند که کی یا آیا اصلا بدن های قدیمشان برمیگردد یا نه، بلیکنی مینویسد "پس من از شما نخواهم پرسید که چه قدر طول کشید که بدن هایتان را پس گرفتید (چون حتی این حرف بی محتوا این روزها توی ذوقم میزند). پس گرفتن بدنتان از کجا یا چه کسی؟ بدن من هیچ وقت ترکم نکرد، همیشه اینجا با من بود. چیزی که من نیاز دارم پس بگیرم بدنم نیست، بلکه احساس راحتی در بدنم، اعتماد به نفسم و حس سرزندگی ام است. حقیقت این است که من هیچ وقت بدن بیانسه را نداشتم، حتی زمانی که چهارده سالم بود، حتی زمانی که از همیشه لاغرتر بودم، حتی زمانی که بچه نداشتم. من بدن خودم را داشتم و هنوز هم دارم. الان نیاز دارم که یاد بگیرم چطور بدنم را کمی بهتر دوست داشته باشم."
این دقیقا چیزی بود که من نیاز داشتم بشنوم؛ نیاز داشتم که دوباره اشتیاق لعنتی ام را پیدا کنم. و بعد به طرز تعجب آوری شانس به من رو کرد: متوجه شدم که به لاکتوز پس از بارداری آلرژی دارم و مجبور هستم به تمام چیزهای پنیری و خوراکی مورد علاقه ام یعنی بستنی خدانگهدار بگویم. آن چهار و نیم کیلویی که پس از شیردهی اضافه کرده بودم را از دست دادم و دو سایز شلوار جین کم کردم. روزی که شلوار جین چسبان قبل از حاملگی ام را پوشیدم، مشتم را به سمت آسمان بردم و فریاد زدم "آآآآآآآآآآآآره"، انگار که توی یکی از تبلیغ های سریال دارم بازی میکنم. یک حس واقعا عالی بود.
آیا شکم من هیچ وقت مثل گذشته می شود؟ نه. و من بعد از آن ضربه سخت برای دوباره ساختن عزت نفسم، قدم به قدم، راه سختی را در پیش دارم. اما برای ادامه این راه دلیل خوبی دارم: دخترهای دوقلویی دارم و با اینکه آن ها هنوز نوپا هستند، کاملا آگاه هستم که چطور زبان بدنم و طرز صحبتم راجع به بدن خودم بر درک آن ها از بدن های کوچک زیبایشان تاثیر می گذارد.
پس من به گرفتن تصمیمات درست (ورزش کردن و درست غذا خوردن) ادامه می دهم و شاهد نتیجه اش در قدرت بدنی و عزت نفسم هستم. من مجذوب تعاریف همسرم هستم و از او متشکرم که به من می گوید که زیبا و جذاب هستم. و همچنان سعی میکنم که بدنم را همان گونه که الان هست بپذیرم و دوست بدارم.
به عنوان کسی که هیچ وقت مشکل ظاهری خاصی با بدنش نداشته، حس ناراحت کننده و عجیبی داشتم. مطمئنا قسمت هایی بودند که ترجیح میدادم کوچکتر باشند اما به طور کل بدنم و هر کاری که ازش برمی آمد را دوست داشتم و ازش راضی بودم و هیچ وقت اینقدر از اینکه در بدن خودم هستم درگیرو ناراحت نبودم. اما این پیامد ناخواسته (افزایش وزن غیرمنتظره پس از پایان شیردهی، پوست شلی که کمر سابقا باریکم رو میپوشوند و باعث میشد که لباسهام دیگه اندازه ام نباشند) بعد از دوران حاملگی تقریبا بی نقصم اساس اعتماد به نفس من را تکان داد و مرا به شدت شوکه کرد.
بدن افراد معروف پس از زایمان
یکی از چیزهایی که دوست داشتن بدنتان پس از زایمان را سخت میکند این است که عکس های بسیار کمی از زن های عادی پس از زایمان وجود دارد، اما در عوض عکس های بسیار زیادی روی جلد مجله ها از زنان معروف (از بیانسه و هایدی کلوم گرفته تا جسیکا آلبا و میراندا کر) فقط چند هفته بعد از زایمان که بدن هایشان در لباس های دو تکه فوق العاده است وجود دارد.
حتی اگر به طور منطقی شما بدانید که این احمقانه است که خودتان را با زن هایی مقایسه کنید که الف) برنده لاتاری ژنتیک شدند و ب) باید به دلیل شغلشان خوش هیکل باشند و یک گروه آدم دارند که برای رسیدن به این هدف کمکشان میکنند، سخت است که بدن خودتان را با آنها در کنار هم نگذارید. نتیجه این است که شما احساس میکنید مطلقا به درد نخور هستید.
یافتن الگوهای واقع بینانه
نهایتا پس از مقداری تحقیق من یک سری عکس های واقعی از زن های عادی بعد از زایمان از عکس های قدرتمند "4th trimester bodies project" اشلی ولز جکسون پیدا کردم. منابع دیگر عکس ها سایت "هیبت یک زن" بود که زن ها میتوانند در آن عکس های خود پس از زایمان را بفرستند و حمایت و تشویق دریافت کنند و هم چنین "کتاب مادرها" ی عکاس و مادر، جید بیل. پس از سال ها دست و پنجه نرم کردن با احساس نازیبا بودن، بیل شروع کرده بود به گرفتن عکس پس از زایمان از خودش. او می گوید " نود و پنج درصد ما زن ها خودمان را در رسانه های روز نمیبینیم." پرتره های او مادر ها را در همه سایز ها و هیکل ها نشان می دهد که شاد هستند و از بدن و مادر بودن خود لذت می برند.
وقتی من عکس ها را می دیدم، فکر کردم که هر زن زیباست و ظرافت آن ها را ستایش کردم. بدن های آن ها به نظرم قوی، پرورش دهنده، و زنانه آمد. حقیقت این است که من هرگز آن ها را آنقدر تند که خودم را محکوم کردم، محکوم نمیکنم. وقتی آن عکس ها را دیدم، از توقعات احمقانه بالایم راجع به بدنم و دوست نداشتنش خیلی خجالت زده شدم.
به پست وبلاگ یک طراح، جاستینا بلیکنی، "نه ماه بعد: بدن من و بیانسه" برخورد کردم که راجع به تلاش او برای پذیرش بدن خودش پس از زایمان بود و روی من خیلی تاثیر گذاشت. بلیکنی مینویسد " وقتی دنبال لباس های گشاد میچرخیدم، پوسترهای بزرگ بیانسه در حالی که با دو تیکه در ساحل بود و خیلی هم جذاب به نظر می آمد به من خیره شده بودند. تقریبا همه اراده های دنیا لازم بود تا همان لحظه در h&m از کوره در نروم. چرا بدن من مثل بیانسه نیست؟ به هر حال هر دوی ما با فاصله کمی زایمان کرده بودیم. لعنت به سزارین.
اما برعکس خیلی از خانم ها که در فکر این هستند که کی یا آیا اصلا بدن های قدیمشان برمیگردد یا نه، بلیکنی مینویسد "پس من از شما نخواهم پرسید که چه قدر طول کشید که بدن هایتان را پس گرفتید (چون حتی این حرف بی محتوا این روزها توی ذوقم میزند). پس گرفتن بدنتان از کجا یا چه کسی؟ بدن من هیچ وقت ترکم نکرد، همیشه اینجا با من بود. چیزی که من نیاز دارم پس بگیرم بدنم نیست، بلکه احساس راحتی در بدنم، اعتماد به نفسم و حس سرزندگی ام است. حقیقت این است که من هیچ وقت بدن بیانسه را نداشتم، حتی زمانی که چهارده سالم بود، حتی زمانی که از همیشه لاغرتر بودم، حتی زمانی که بچه نداشتم. من بدن خودم را داشتم و هنوز هم دارم. الان نیاز دارم که یاد بگیرم چطور بدنم را کمی بهتر دوست داشته باشم."
این دقیقا چیزی بود که من نیاز داشتم بشنوم؛ نیاز داشتم که دوباره اشتیاق لعنتی ام را پیدا کنم. و بعد به طرز تعجب آوری شانس به من رو کرد: متوجه شدم که به لاکتوز پس از بارداری آلرژی دارم و مجبور هستم به تمام چیزهای پنیری و خوراکی مورد علاقه ام یعنی بستنی خدانگهدار بگویم. آن چهار و نیم کیلویی که پس از شیردهی اضافه کرده بودم را از دست دادم و دو سایز شلوار جین کم کردم. روزی که شلوار جین چسبان قبل از حاملگی ام را پوشیدم، مشتم را به سمت آسمان بردم و فریاد زدم "آآآآآآآآآآآآره"، انگار که توی یکی از تبلیغ های سریال دارم بازی میکنم. یک حس واقعا عالی بود.
آیا شکم من هیچ وقت مثل گذشته می شود؟ نه. و من بعد از آن ضربه سخت برای دوباره ساختن عزت نفسم، قدم به قدم، راه سختی را در پیش دارم. اما برای ادامه این راه دلیل خوبی دارم: دخترهای دوقلویی دارم و با اینکه آن ها هنوز نوپا هستند، کاملا آگاه هستم که چطور زبان بدنم و طرز صحبتم راجع به بدن خودم بر درک آن ها از بدن های کوچک زیبایشان تاثیر می گذارد.
پس من به گرفتن تصمیمات درست (ورزش کردن و درست غذا خوردن) ادامه می دهم و شاهد نتیجه اش در قدرت بدنی و عزت نفسم هستم. من مجذوب تعاریف همسرم هستم و از او متشکرم که به من می گوید که زیبا و جذاب هستم. و همچنان سعی میکنم که بدنم را همان گونه که الان هست بپذیرم و دوست بدارم.
و روز به روز حس سرزندگی ام بیشتر و بیشتر می شود.
نوشته : ریچل گرومن بندر (rachel grumman bender)
منبع:
آی بانو
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼