بازی های گروهی برای کودکان، چقدر ضرورت دارد؟
در نگاه اول شاید بازی تنها سرگرمی به نظر برسد اما در واقع بازی چیزی فراتر از یک فعالیت ساده بوده و به نوعی روشی برای یاد گرفتن است.
در نگاه اول شاید بازی تنها سرگرمی به نظر برسد اما در واقع بازی چیزی فراتر از یک فعالیت ساده بوده و به نوعی روشی برای یاد گرفتن است. حین بازی شخصیت کودک شکل میگیرد، بسته به نوع بازی، قوه ابتکار و خلاقیت او رشد کرده و برخی مهارتها را به مرور کسب میکند. کودک از بدو تولد دنیای پیرامون خود را به واسطه حواس پنجگانه درک میکند. با رشد کودک ارتباط او با محیط، افزایش یافته و فرآیند بازی به مرور شکل میگیرد.
تلاش برای کشف دنیای پیرامون
بازی در واقع فعالیتی اختیاری است که کودک با خواست خود وارد این حیطه میشود. فعالیتی لذتبخش که صرفاً سرگرمی نیست بلکه به منظور کشف دنیای اطراف و قوانین آن است. بازی، تلاش و فعالیتی لذتبخش، خوشایند و مفرح و برای رشد همهجانبه کودک ضروری است. کودکان خردسال نمیتوانند افکار و عقاید خود را به راحتی با کلام بیان کنند، بنابراین از طریق بازی خود را ابراز میکنند. با این تعریف بیشتر به اهمیت و نقش بازی در شکلگیری شخصیت کودکان پی میبریم.
کارشناسان و صاحبنظران این حوزه مراحل مختلفی در سنین متفاوت برای بازی در نظر گرفتهاند، همچون مری شریدان نویسنده که در بررسیهای خود تقسیماتی عنوان کرده که به برخی از آنها اشاره میکنیم. بازیهایی که برای رشد فیزیکی بدن مناسب هستند، مانند دویدن و پرتاب کردن. بازیهایی که در آنها کودکان اعمال دیگران را به خاطر سپرده و تکرار میکنند یا بازیهایی که کودک با وسایلی که در اختیار دارد به ساختن اشیا میپردازد. بیتردید هر بخش از این بازیها مهارتی در کودک تقویت میکند. حال نگاهی میکنیم به تغییرات این فعالیت از چند دهه گذشته تاکنون.
بازی، تمرین زندگی بود
در سالهایی نه چندان دور کودکان در منازلی نسبتاً بزرگ و حیاطدار زندگی میکردند. سبک زندگی در بسیاری از مناطق بر پایه خانواده گسترده استوار بود. خانواده گسترده یعنی خانوادهای که از کنار هم زندگی کردن یک زن و شوهر همراه با فرزندان ازدواج کرده و ازدواج نکرده و گاهی افرادی از اقوام نزدیک تشکیل شده است. در نتیجه بافت روستایی گستردهتر و افراد بیشتر، با هم زندگی میکردند. در چنین محیطی بازیها خواه ناخواه بیشتر به صورت جمعی بود یا به عبارتی بازیها شکل دیگری از زندگی والدین کودکان بود. معمولاً بعد از سه سالگی که کودک تمایل به بازی گروهی دارد، این بستر برای وی مهیا بود. از طریق بازیهای جمعی بچهها قوانین لازم برای بودن در جمع را یاد میگرفتند، حس همکاری و همچنین حس رقابت در بین آنها تقویت شده و مهارتهای اجتماعی آنها به مرور شکل میگرفت. خانوادهها معمولاً برای مدت طولانی در کنار یکدیگر بودند و یکی از پیامدهای این امر وابستگی بیشتر افراد به هم بود.
بازی در انزوا
با گذشت زمان جامعه دستخوش تغییرات بسیاری در همه جوانب شد و بازیهای کودکان ما نیز از این تغییرات در امان نماند. به بیانی دیگر امروزه با تغییر در سبک زندگیمان، بازیهای کودکانمان نیز تغییر کرده و حتی زندگیهایمان نیز در مکانهایی کوچک است.
خانوادهها اکثراً هستهای (متشکل از یک زن و شوهر و فرزندان ازدواج نکرده است) یا به صورت تکوالدی هستند. همچنین تعداد زیادی از خانوادهها تکفرزند هستند. قطعاً تغییراتی با این ابعاد گسترده، زندگی و بازیهای کودکانمان را دچار دگرگونیهای فراوانی کرده است. شاید امروزه کودکان ما بیشتر بازیهای انفرادی را تجربه میکنند. نکته حائز اهمیت در مورد بازیهای انفرادی این است که چنانچه این بازیها در سنینی که کودکان به این نوع بازی علاقهمند هستند، اگر همراه با پرورش حواس و قوه ابتکار آنها باشد و فرزندان نیز امکان تجربههایی از قبیل خراب کردن و ساختن را داشته باشند، میتواند مفید واقع شود.
گاهی شاهد هستیم که اسباببازی کودکان دور از دسترس آنهاست و فقط جنبه تزئین اتاقشان را دارد. آیا این امر بیفایده بودن این ابزار را نشان میدهد؟ اما نیاز کودک فقط بازی تک نفری نیست.
لزوم بازیهای گروهی
کودکان ما نیاز دارند در بازیهای گروهی شرکت کرده و مهارتهای لازم در این زمینه را نیز کسب کنند زیرا محتوای بازیهای جمعی بسیار سودمندتر است. برای کودکانمان مکانهایی مانند خانههای بازی یا پارکها وجود دارد. نکته دارای اهمیت این است که معمولاً در این مکانها وسایل بازی به شکلهای متنوع در اختیار فرزندان قرار دارد اما آیا امکان بازیهای گروهی هم در این مراکز هست؟ و مهمتر اینکه وسایل موجود در این جاها بیشتر جنبه هیجانی و تفریحی دارند. حال آن که بخشی از بازی تفریح و سرگرمی است و بخش مهم دیگر یادگیری همراه با لذت که در این صورت عملاً این امتیاز از آنها دریغ میشود. از طرفی کم نیستند کودکانی که به دلیل شاغل بودن والدین ساعات نسبتاً زیادی در مهدها هستند. مسلم است که بازی جزو برنامههای روزانه مهدها است. قطعاً این خوب است اما معمولاً کودکان در مهد بنا به الزام و شرایط، میدان مانور بازیشان محدود و مخصوص ساعاتی است که اجازه دارند، چون به هر صورت تماموقت در مهدها قطعاً صرف بازی نخواهد شد.
یکی از خصوصیات بازی این است که کودک به دلخواه و با میل خود در آن شرکت کرده و هر زمان که خسته شد از ادامه بازی خودداری کند. به هر حال بنا به مقررات مهد ممکن است کمتر این امکان برای کودکان مهیا شود. حال چه باید کرد؟
بازی و نقش مهم والدین
یکی از راهکارها برای کودکانی با والدین شاغل، تقسیم کار بین زن و مرد است به گونهای که بار مسئولیت با تعادل بر دوش طرفین باشد، به این منظور که بتوانند فرصت بیشتری برای بازی و بودن با کیفیت در کنار عزیزانشان را داشته باشند. زندگی بشر امروزی توأم با شتاب است. ولی آیا این تلاش برای راحتی و لذت بردن از خود زندگی نیست؟ بهتر است از فرصتها برای بودن در کنار اقوام و آشنایان استفاده کنیم و به این ترتیب امکان داشتن همبازی را نیز برای فرزندانمان مهیا کنیم. خوب است در پارکها، مکانهایی برای بازیهای گروهی وجود داشته باشد. به این ترتیب کودکان در کنار یکدیگر و با نظارت والدین به بازی جمعی بپردازند و بسیار پسندیده است که ما بازیهای دوران کودکی خود را به آنها بیاموزیم و شرایط تجربه این بازیها را برای آنها مهیا کنیم. اکثر روانشناسان بر این باورند که منبع بسیاری از اضطرابها یا خودکمبینیها در افراد بزرگسال را میتوان در ناتوانی و ضعفی یافت که این افراد در کودکی و در حین انجام بازیهایی تجربه کردهاند که بدون توجه به علایق و تواناییهای بالقوه و بالفعل به انجام آنها سوق داده شدهاند. در این حالت وقتی کودک بین آنچه از او انتظار داریم و آنچه میتواند انجام دهد تناسبی نبیند، آزرده خاطر و مضطرب میشود. از این رو ضرورت ایجاب میکند که قبل از هر نوع دخالت در فرآیند بازی کودک، از میزان تسلط او به معلوماتی که برای انجام درست آن لازم است مطلع باشیم. بازیهای فراوانی که پرمحتوا، سرگرمکننده و در عین حال شاد بودند کمکم در حال فراموشی هستند و جای خود را به بازیهای مخرب رایانهای دادهاند.
نکته مهم دیگر این است که اوقاتی را که به هر دلیل برای پر کردن وقت کودکانمان صرف کلاسهای آموزشی مختلف میکنیم، (که در حد منطقی و مطابق با علاقه کودک بدون اشکال است) را نمیتوان جزو برنامههای بازی کودک محسوب کرد. در نهایت اینکه از بدو تولد تا هفت سالگی انسان یکی از پرتغییرترین دورههای زندگی خود را سپری میکند. در این دوره بازی یکی از عناصر مهم شکلدهنده شخصیت ماست. پس به عزیزانمان کمک کنیم این دوره را به خوبی سپری کنند زیرا این عامل به یقین نقش تعیینکنندهای برای وی در آینده به همراه خواهد داشت.
تلاش برای کشف دنیای پیرامون
بازی در واقع فعالیتی اختیاری است که کودک با خواست خود وارد این حیطه میشود. فعالیتی لذتبخش که صرفاً سرگرمی نیست بلکه به منظور کشف دنیای اطراف و قوانین آن است. بازی، تلاش و فعالیتی لذتبخش، خوشایند و مفرح و برای رشد همهجانبه کودک ضروری است. کودکان خردسال نمیتوانند افکار و عقاید خود را به راحتی با کلام بیان کنند، بنابراین از طریق بازی خود را ابراز میکنند. با این تعریف بیشتر به اهمیت و نقش بازی در شکلگیری شخصیت کودکان پی میبریم.
کارشناسان و صاحبنظران این حوزه مراحل مختلفی در سنین متفاوت برای بازی در نظر گرفتهاند، همچون مری شریدان نویسنده که در بررسیهای خود تقسیماتی عنوان کرده که به برخی از آنها اشاره میکنیم. بازیهایی که برای رشد فیزیکی بدن مناسب هستند، مانند دویدن و پرتاب کردن. بازیهایی که در آنها کودکان اعمال دیگران را به خاطر سپرده و تکرار میکنند یا بازیهایی که کودک با وسایلی که در اختیار دارد به ساختن اشیا میپردازد. بیتردید هر بخش از این بازیها مهارتی در کودک تقویت میکند. حال نگاهی میکنیم به تغییرات این فعالیت از چند دهه گذشته تاکنون.
بازی، تمرین زندگی بود
در سالهایی نه چندان دور کودکان در منازلی نسبتاً بزرگ و حیاطدار زندگی میکردند. سبک زندگی در بسیاری از مناطق بر پایه خانواده گسترده استوار بود. خانواده گسترده یعنی خانوادهای که از کنار هم زندگی کردن یک زن و شوهر همراه با فرزندان ازدواج کرده و ازدواج نکرده و گاهی افرادی از اقوام نزدیک تشکیل شده است. در نتیجه بافت روستایی گستردهتر و افراد بیشتر، با هم زندگی میکردند. در چنین محیطی بازیها خواه ناخواه بیشتر به صورت جمعی بود یا به عبارتی بازیها شکل دیگری از زندگی والدین کودکان بود. معمولاً بعد از سه سالگی که کودک تمایل به بازی گروهی دارد، این بستر برای وی مهیا بود. از طریق بازیهای جمعی بچهها قوانین لازم برای بودن در جمع را یاد میگرفتند، حس همکاری و همچنین حس رقابت در بین آنها تقویت شده و مهارتهای اجتماعی آنها به مرور شکل میگرفت. خانوادهها معمولاً برای مدت طولانی در کنار یکدیگر بودند و یکی از پیامدهای این امر وابستگی بیشتر افراد به هم بود.
بازی در انزوا
با گذشت زمان جامعه دستخوش تغییرات بسیاری در همه جوانب شد و بازیهای کودکان ما نیز از این تغییرات در امان نماند. به بیانی دیگر امروزه با تغییر در سبک زندگیمان، بازیهای کودکانمان نیز تغییر کرده و حتی زندگیهایمان نیز در مکانهایی کوچک است.
خانوادهها اکثراً هستهای (متشکل از یک زن و شوهر و فرزندان ازدواج نکرده است) یا به صورت تکوالدی هستند. همچنین تعداد زیادی از خانوادهها تکفرزند هستند. قطعاً تغییراتی با این ابعاد گسترده، زندگی و بازیهای کودکانمان را دچار دگرگونیهای فراوانی کرده است. شاید امروزه کودکان ما بیشتر بازیهای انفرادی را تجربه میکنند. نکته حائز اهمیت در مورد بازیهای انفرادی این است که چنانچه این بازیها در سنینی که کودکان به این نوع بازی علاقهمند هستند، اگر همراه با پرورش حواس و قوه ابتکار آنها باشد و فرزندان نیز امکان تجربههایی از قبیل خراب کردن و ساختن را داشته باشند، میتواند مفید واقع شود.
گاهی شاهد هستیم که اسباببازی کودکان دور از دسترس آنهاست و فقط جنبه تزئین اتاقشان را دارد. آیا این امر بیفایده بودن این ابزار را نشان میدهد؟ اما نیاز کودک فقط بازی تک نفری نیست.
لزوم بازیهای گروهی
کودکان ما نیاز دارند در بازیهای گروهی شرکت کرده و مهارتهای لازم در این زمینه را نیز کسب کنند زیرا محتوای بازیهای جمعی بسیار سودمندتر است. برای کودکانمان مکانهایی مانند خانههای بازی یا پارکها وجود دارد. نکته دارای اهمیت این است که معمولاً در این مکانها وسایل بازی به شکلهای متنوع در اختیار فرزندان قرار دارد اما آیا امکان بازیهای گروهی هم در این مراکز هست؟ و مهمتر اینکه وسایل موجود در این جاها بیشتر جنبه هیجانی و تفریحی دارند. حال آن که بخشی از بازی تفریح و سرگرمی است و بخش مهم دیگر یادگیری همراه با لذت که در این صورت عملاً این امتیاز از آنها دریغ میشود. از طرفی کم نیستند کودکانی که به دلیل شاغل بودن والدین ساعات نسبتاً زیادی در مهدها هستند. مسلم است که بازی جزو برنامههای روزانه مهدها است. قطعاً این خوب است اما معمولاً کودکان در مهد بنا به الزام و شرایط، میدان مانور بازیشان محدود و مخصوص ساعاتی است که اجازه دارند، چون به هر صورت تماموقت در مهدها قطعاً صرف بازی نخواهد شد.
یکی از خصوصیات بازی این است که کودک به دلخواه و با میل خود در آن شرکت کرده و هر زمان که خسته شد از ادامه بازی خودداری کند. به هر حال بنا به مقررات مهد ممکن است کمتر این امکان برای کودکان مهیا شود. حال چه باید کرد؟
بازی و نقش مهم والدین
یکی از راهکارها برای کودکانی با والدین شاغل، تقسیم کار بین زن و مرد است به گونهای که بار مسئولیت با تعادل بر دوش طرفین باشد، به این منظور که بتوانند فرصت بیشتری برای بازی و بودن با کیفیت در کنار عزیزانشان را داشته باشند. زندگی بشر امروزی توأم با شتاب است. ولی آیا این تلاش برای راحتی و لذت بردن از خود زندگی نیست؟ بهتر است از فرصتها برای بودن در کنار اقوام و آشنایان استفاده کنیم و به این ترتیب امکان داشتن همبازی را نیز برای فرزندانمان مهیا کنیم. خوب است در پارکها، مکانهایی برای بازیهای گروهی وجود داشته باشد. به این ترتیب کودکان در کنار یکدیگر و با نظارت والدین به بازی جمعی بپردازند و بسیار پسندیده است که ما بازیهای دوران کودکی خود را به آنها بیاموزیم و شرایط تجربه این بازیها را برای آنها مهیا کنیم. اکثر روانشناسان بر این باورند که منبع بسیاری از اضطرابها یا خودکمبینیها در افراد بزرگسال را میتوان در ناتوانی و ضعفی یافت که این افراد در کودکی و در حین انجام بازیهایی تجربه کردهاند که بدون توجه به علایق و تواناییهای بالقوه و بالفعل به انجام آنها سوق داده شدهاند. در این حالت وقتی کودک بین آنچه از او انتظار داریم و آنچه میتواند انجام دهد تناسبی نبیند، آزرده خاطر و مضطرب میشود. از این رو ضرورت ایجاب میکند که قبل از هر نوع دخالت در فرآیند بازی کودک، از میزان تسلط او به معلوماتی که برای انجام درست آن لازم است مطلع باشیم. بازیهای فراوانی که پرمحتوا، سرگرمکننده و در عین حال شاد بودند کمکم در حال فراموشی هستند و جای خود را به بازیهای مخرب رایانهای دادهاند.
نکته مهم دیگر این است که اوقاتی را که به هر دلیل برای پر کردن وقت کودکانمان صرف کلاسهای آموزشی مختلف میکنیم، (که در حد منطقی و مطابق با علاقه کودک بدون اشکال است) را نمیتوان جزو برنامههای بازی کودک محسوب کرد. در نهایت اینکه از بدو تولد تا هفت سالگی انسان یکی از پرتغییرترین دورههای زندگی خود را سپری میکند. در این دوره بازی یکی از عناصر مهم شکلدهنده شخصیت ماست. پس به عزیزانمان کمک کنیم این دوره را به خوبی سپری کنند زیرا این عامل به یقین نقش تعیینکنندهای برای وی در آینده به همراه خواهد داشت.
منبع:
روزنامه جوان
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼