تاثیر ژنتیک بر شخصیت، کودکان متاثر از خانواده
ژنها تعیینکننده حداقلها و حداکثرهای تواناییهای بالقوه موجودات زنده هستند.
ژن ها تنها تعیینکنندههای خصوصیات جسمی و شخصیتی کودک نیستند. کارکرد ژنها طی فرآیندی پویا و مداوم انجام میشود. ژنها در تعامل با محیط، پیوسته خصوصیات جسمی و شخصیتی کودک را تعدیل و با محیط هماهنگ میکنند. تولد کودک با صدای گریه اعلام میشود. مادر نوزاد را در آغوش گرفته و به او زل میزند. با وحشت از آینده به او خیره میشود. پدر و مادر از آینده کودک اطلاع ندارند و با نگرانی به او نگاه میکنند. وقتی کودک بزرگ شد، شبیه چه کسی میشود؟ چه علایقی خواهد داشت؟ نقاط قوت و ضعف او چه خواهد بود؟ آیا دونده میشود یا نظریهپرداز؟ تنها زمان پاسخگوی این سؤالها خواهد بود. فعلاً نیازی نیست والدین نتیجه نهایی را بدانند. فقط کافی است از تغییراتی که میتوانند ایجاد کنند، اطلاع داشته باشند. چه مقدار از شخصیت و تواناییهای نوزاد از پیش تعیین شده است و چه کارهای مفیدی میتوانند برای کودک خود انجام دهند؟
کارکرد ژن ارثی نیست
بیش از یک قرن است که میشنویم «همه چیز را ژن دیکته میکند. ژن فرمان میدهد. ژن تعیین میکند.» مندل به مدت هشت سال با ۲۸ هزار گیاه آزمایش کرد و سرانجام توانست وجود ژن را اثبات کند. او به این نتیجه رسید که فقط ژن مسؤول جوهر خصوصیات هر موجود زنده است و این گفته همان توصیف صریح و روشن ژنتیک در قرن بیستم شد. حدود ۶۰ درصد هوش هر کودک ارثی است اما آنچه اهمیت دارد، این است که باید بدانیم کارکرد ژن ارثی نیست. میشل مینی یکی از بزرگترین متخصصان ژن و رشد در جهان از دانشگاه مکگیل معتقد است که نمیتوان عاملهای ژنتیکی را مستقل از محیط بررسی کرد و هیچ عامل محیطی نمیتواند مستقل از ژنوم عمل کند. هر صفت فقط در تعامل ژن و محیط پدیدار میشود اما هنوز همه ما ژن را سکوی پرتاب میدانیم. بیشک زندگی هر موجود زنده متأثر از محیط است اما ژنها نقش اساسیتری دارند. ژنها تعیینکننده حداقلها و حداکثرهای تواناییهای بالقوه موجودات زنده هستند. جابلانکا و م. لمب ایوا معتقدند تصور عموم از ژن دمدستیترین تفسیر است و اعتباری ندارد. نباید تصور کنیم که ژن، صرفاً به این دلیل که واحدی از دیاناِی است، همواره یکسان عمل میکند. زمان و
محل عملکرد آن به محیط و ترتیب قرار گرفتن آن روی دیاناِی بستگی دارد. امروزه تعاملگرایان این توصیف را به اختصار «ژن × محیط» مینامند. این توصیف اساس درک ما از ژنتیک است و بدان معنا است که ژن حاوی اطلاعاتی اساسی برای تکتک صفات هر موجود زنده، از رنگ چشم گرفته تا هوش است اما ماهیت این صفات را دیکته نمیکند. بلکه ژنها از لحظه لقاح در تعامل با محرکهای درونی و بیرونی، تغذیه، هورمونها، دروندادهای حسی، فعالیتهای فیزیکی و ذهنی و فعالیت ژنهای دیگر قرار دارند. اهمیت هر ژن، تفاوتهای ژنتیکی صفتهای گوناگون را ایجاد میکند اما در تحلیل نهایی، همه ما سیستمی پویا و موجوداتی با قابلیت تحول و رشد هستیم. ژنها حامل دستورالعمل برای ساخت پروتئینها هستند. هر یک از سلولهای بدن موجود زنده دو رشته کامل دیاناِی دارد و هر دیاناِی حاوی هزاران ژن است که هر کدام مستقل عمل میکنند. در فرآیند تولید پروتئین، ژن آغازگر با الحاق یک آمینو اسید به رشته دیاناِی آغاز فعالیت آن را سبب میشود. پروتئین واحد اختصاصی و درشتی است که به تولید سلول، انتقال عناصر حیاتی و ایجاد واکنشهای شیمیایی کمک میکند. پروتئینها انواع مختلفی
دارند و واحدهای ساختمانی همه اندامها، از فیبرهای عضلانی گرفته تا کلاژن کره چشم و هموگلوبین را تشکیل میدهند. بدن هر یک از ما حاوی تعدادی از این پروتئینها است. همان طور که ممکن است ساخت صد کیک را همزمان آغاز کنیم در حالی که مواد تشکیلدهنده آنها فقط اندکی با هم تفاوت داشته باشند. خواهیم دید که در پایان کیکهای کاملاً متفاوتی داریم. با اینکه تفاوت اندک در مواد تشکیلدهنده، تفاوت نهایی را سبب میشود اما این تفاوتها را دیکته نمیکند. زیرا تفاوت نهایی نتیجه فرآینده پیچیدهتری است. باتسون معتقد است رشد ترکیب است و محصول نهایی از عناصر شرکت کننده در ترکیب فراتر میرود. بههمین دلیل وجود ژنی خاص به تنهایی مسؤول ساخته شدن نوع خاصی از پروتئین نیست. ابتدا باید ژن فعال یا روشن شود، به عبارت دیگر «بیان» شود، سپس باعث آغاز پروتئینسازی شود. علاوه بر این، اخیراً ژنتیستها کشف کردهاند که برخی ژنها، که البته هنوز تعداد آنها معلوم نیست، چندکارهاند؛ یعنی اکثر پروتئینها به تنهایی بروز صفات خاصی را هدایت نمیکنند. ژن عناصر سازنده پروتئین را فعال میکند. بنابراین چشمان قهوهای من شبیه مادرم و موهای قرمزم شبیه
پدرم شده است. در واقع اکثر صفتهای ساده جسمی ـ فیزیکی مثل رنگ چشم، مو و پوست با فرآیندی شبیه آنچه مندل میگوید، منتقل میشود و اغلب اوقات ژنی خاص نتیجه قابل پیشبینی ایجاد میکند اما این مطلب فریبنده بهنظر میرسد. پاتریک باتسون معتقد است: حتی در مورد رنگ چشم نیز نباید ژن را تنها مسبب دانست زیرا در واقع نتیجه نهایی حاصل تعامل ژن و محیط است. ژنها ترتیب قرار گرفتن آمینو اسیدها را تعیین میکنند اما الگوهای رفتاری بلندی قد و… را تعیین نمیکنند. زیرا این موارد دستخوش نوسان تغذیه، بیماری مثل اسهال و سرخک یا کمبود یک ماده غذایی و آب و هوا است. جالبتر اینکه متخصصان مشخص کردهاند که فقط بعضی از اقوام به لحاظ بیولوژیکی محکوم به بلندی و کوتاهی غیرمعمول هستند اما حتی این قاعده کلی هم استثناهایی دارد. با این وصف، باید بگوییم که والدین باید بدانند که در الگوی جدید رشد پویا است. ژن در همه چیز تأثیر دارد اما تعیینکننده نیست. ناگزیر باید بار دیگر در مورد همه چیز بیندیشیم؛ بیندیشیم که از کجا آمدهایم؟ تا کجا میتوانیم برویم؟ و با اینکه بر زندگی کنترل کامل نداریم، چقدر میتوانیم بر آن تأثیر بگذاریم. تازه والدین سعی
کنند با پی بردن به پیچیدگی فرزندشان متوجه باشند که نحوه زندگی خودشان در زندگی این نوزاد تأثیر دارد.
منبع:
بامام
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼