آموزش نظم به کودکان
والدینی که طرد کننده هستند بیشتر کودکرا تنبیه میکنند. آنها رفتاری سرد دارند، نسبت بهنیازهای کودک ناآگاه و بیتوجهاند.
والدینی که طرد کننده هستند بیشتر کودکرا تنبیه میکنند. آنها رفتاری سرد دارند، نسبت بهنیازهای کودک ناآگاه و بیتوجهاند و حساسیتی در جهت تامین آن نیازها ندارند.
مطالعات گوناگون نشان داده است که رفتار کودکان با شیوههای رفتاری والدینشان همبستگی زیادی دارد. والدینی که رابطۀ عاطفی قوی با کودک برقرار میکنند، کودکانی با احساس اعتماد و امنیت میپرورند.
کودکانی که بهوالدین خود اعتماد دارند و در مواجهه با مشکلات پیچیدۀ زندگی، برای دریافت کمک و راهنمایی بهآنها رجوع میکنند، انضباط و داشتن نظم را از والدین خود یاد میگیرند. والدین رهبران کودکند و بچهها شیوۀ صحیح زندگی کردن را از انها فرا میگیرند.
آنان با داشتن انضباط از احساس ناامنی رهایی مییابند و احساس ثبات و آرامش پیدا میکنند. افزون بر آن، انضباط بهکودکان کمک میکند تا انرژی خود را در جهات مناسب هدایت کنند.
رفتار و کردار مناسب و همراه با انضباطدر کودکان، هرگز مانع شادی، رهایی و آزادی آنان نیست، بلکه نظم و انضباط بهآنها احساس امنیت میدهد، زیرا رفتارهای معین و خاصی از کودکان انتظار میرود که بهشادی و سازگاری آنان میافزاید.
از سوی دیگر، کودکی که بهصورت افراطی در معرض روشهای انضباطی قرار میگیرد، فردی محتاط و ترسو میشود که اعتماد بهنفس کمی دارد. باید توجه داشت که آموزش و درخواست انجام دادن کاری از کودک، پیش از آنکه او قادر بهدرک دلیل انجام دادن آن کار باشد، نوعی اتلاف وقت است.
باید قوانین و مقررات را برای کودک بیان کرد و او را در انجام دادن کار تشویق کرد. این وظیفۀ بزرگسالان است که بهکودک کمک کنند تا هدف و فایدۀ انضباط را درک کنند.
انضباط عامل شکلگیری عادت است که شامل مراحل زیر میشود:
1- کودک باید رضایت و خشنودی را با کار مطلوب تجربه کند.
۲- کودک باید بتواند رفتار مطلوب را بدون راهنمایی مجدداً تکرار کند.
3- کودک باید رفتار مطلوب را جایگزین رفتار نامطلوب کند.
مادران معمولاً ساعات بیشتر و زمان طولانیتری را با فرزندان میگذرانند و سهلگیرتر از پدران هستند. مادران رفتار کودکرا براساس هنجارهای خود ارزشیابی میکنند.
بیشتر والدین و اطرافیان کودک، انضباط را بهعنوان کنترل اعمال کودک در لحظهای از زمان میدانند. در حالیکه این تعریف تنها یکی از کارکردهای اصلی انضباط است. انضباط علاوه بر کنترل رفتارهای معین و خاص باید بتواند در فرد، ملاک و هنجار رفتاری ایجاد کند که بخش جدانشدنی از شخصیت وی شود و الگوی کلی رفتار او باشد.
والدین گرایش عمدهای دارند که شیوهای مشابه آنچه والدینشان در مورد آنها بهکار بردهاند در مورد فرزندان خود را اعمال کنند.
براساس روشهای جدید انضباطی، کودک در تنظیم رفتار و احساسات خویش بهیاری والدین نیازمند است. والدین باید بهکودک فرصت دهند تا دربارۀ احساسات و نگرشهای منفی خود بدون ترس و واهمه صحبت کند.
باید رفتار نامطلوب کودک مورد توبیخ قرار گیرد و نه خود کودک. بنابراین باید حس احترام بهخود در شیوههای اعمال انضباط محفوظ بماند.
والدین کودک باید از اجرای روشهای متناقض، متغیر و نامشخص خودداری کنند. اگر والدین انضباط را با یک شیوه بهکار ببرند، بهاحتمال زیاد کودک داوطلبانه بهکنترل و محدودیت رفتار نامطلوب خویش میپردازد و بهتدریج، انضباطی که والدین خواهان آن هستند، بهصورت خود انضباطی در کودک درمیآید؛ یعنی کودک خود در کسب انضباط و جایگزین کردن رفتار مطلوب بهجای رفتار نامطلوب میکوشد و با همانند سازی با والدین از ارزشهای درونی شدۀ آنان برای ایجاد نظم در زندگی استفاده میکند.
مطالعات گوناگون نشان داده است که رفتار کودکان با شیوههای رفتاری والدینشان همبستگی زیادی دارد. والدینی که رابطۀ عاطفی قوی با کودک برقرار میکنند، کودکانی با احساس اعتماد و امنیت میپرورند.
کودکانی که بهوالدین خود اعتماد دارند و در مواجهه با مشکلات پیچیدۀ زندگی، برای دریافت کمک و راهنمایی بهآنها رجوع میکنند، انضباط و داشتن نظم را از والدین خود یاد میگیرند. والدین رهبران کودکند و بچهها شیوۀ صحیح زندگی کردن را از انها فرا میگیرند.
آنان با داشتن انضباط از احساس ناامنی رهایی مییابند و احساس ثبات و آرامش پیدا میکنند. افزون بر آن، انضباط بهکودکان کمک میکند تا انرژی خود را در جهات مناسب هدایت کنند.
رفتار و کردار مناسب و همراه با انضباطدر کودکان، هرگز مانع شادی، رهایی و آزادی آنان نیست، بلکه نظم و انضباط بهآنها احساس امنیت میدهد، زیرا رفتارهای معین و خاصی از کودکان انتظار میرود که بهشادی و سازگاری آنان میافزاید.
از سوی دیگر، کودکی که بهصورت افراطی در معرض روشهای انضباطی قرار میگیرد، فردی محتاط و ترسو میشود که اعتماد بهنفس کمی دارد. باید توجه داشت که آموزش و درخواست انجام دادن کاری از کودک، پیش از آنکه او قادر بهدرک دلیل انجام دادن آن کار باشد، نوعی اتلاف وقت است.
باید قوانین و مقررات را برای کودک بیان کرد و او را در انجام دادن کار تشویق کرد. این وظیفۀ بزرگسالان است که بهکودک کمک کنند تا هدف و فایدۀ انضباط را درک کنند.
انضباط عامل شکلگیری عادت است که شامل مراحل زیر میشود:
1- کودک باید رضایت و خشنودی را با کار مطلوب تجربه کند.
۲- کودک باید بتواند رفتار مطلوب را بدون راهنمایی مجدداً تکرار کند.
3- کودک باید رفتار مطلوب را جایگزین رفتار نامطلوب کند.
مادران معمولاً ساعات بیشتر و زمان طولانیتری را با فرزندان میگذرانند و سهلگیرتر از پدران هستند. مادران رفتار کودکرا براساس هنجارهای خود ارزشیابی میکنند.
بیشتر والدین و اطرافیان کودک، انضباط را بهعنوان کنترل اعمال کودک در لحظهای از زمان میدانند. در حالیکه این تعریف تنها یکی از کارکردهای اصلی انضباط است. انضباط علاوه بر کنترل رفتارهای معین و خاص باید بتواند در فرد، ملاک و هنجار رفتاری ایجاد کند که بخش جدانشدنی از شخصیت وی شود و الگوی کلی رفتار او باشد.
والدین گرایش عمدهای دارند که شیوهای مشابه آنچه والدینشان در مورد آنها بهکار بردهاند در مورد فرزندان خود را اعمال کنند.
براساس روشهای جدید انضباطی، کودک در تنظیم رفتار و احساسات خویش بهیاری والدین نیازمند است. والدین باید بهکودک فرصت دهند تا دربارۀ احساسات و نگرشهای منفی خود بدون ترس و واهمه صحبت کند.
باید رفتار نامطلوب کودک مورد توبیخ قرار گیرد و نه خود کودک. بنابراین باید حس احترام بهخود در شیوههای اعمال انضباط محفوظ بماند.
والدین کودک باید از اجرای روشهای متناقض، متغیر و نامشخص خودداری کنند. اگر والدین انضباط را با یک شیوه بهکار ببرند، بهاحتمال زیاد کودک داوطلبانه بهکنترل و محدودیت رفتار نامطلوب خویش میپردازد و بهتدریج، انضباطی که والدین خواهان آن هستند، بهصورت خود انضباطی در کودک درمیآید؛ یعنی کودک خود در کسب انضباط و جایگزین کردن رفتار مطلوب بهجای رفتار نامطلوب میکوشد و با همانند سازی با والدین از ارزشهای درونی شدۀ آنان برای ایجاد نظم در زندگی استفاده میکند.
منبع:
کودک آنلاین
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼