زایمان در زمان قدیم، بسیار نفس گیر بود!
زایمان در قدیم آداب و رسومی داشت که زحمت و سختی بی شمار آن به قول معروف نفس اطرافیان را می گرفت.
زایمان در قدیم آداب و رسومی داشت که زحمت و سختی بی شمار آن به قول معروف نفس اطرافیان را می گرفت. به این شکل بود که وقتی درد زائو شروع می شد کسان او فورا رختخوابى در گوشهٔ اطاقی انداخته و به زائو کلوخی می دادند و به او می گفتند که آن را در چاه یا حوض خانه انداخته و بگوید اى کلوخ، الهى تا تو واشى من هم فارغ شوم! سپس کسی را سراغ قابله فرستاده و زنان همسایه و بستگان زائو نیز به خانهٔ وى مىشتافتند و در اطاق زائو هر یک خدمتى را بعهده می گرفتند. یکى میخ به چارچوب در اطاق می کوبید تا درد زائو در شکم او میخکوب شود و دیگرى پوست پیاز و سیر در آتش می ریخت تا درد زادن بر زائو آسان گردد. سومى قلیاب سرکه را در آستانهٔ در مى پاشید تا اگر کسى طلسم و جادو کرده باشد باطل شود.
چند زن هم ختم امَّن یجیب می گرفتند تا زائو به تندرستى و عافیت بزاید. قابله که میرسید دستور می داد مجمعه بزرگی پر از خاکستر و چند عدد خشت خام بیاورند و زائو را بلند کرده و روی چهارخشت می نشاند و یک خشت هم زیر زائو قرار میداد. در این موقع یکى از نزدیکان زائو که حتما باید زنی قلچماق و قوی بنیه باشد چهار پایهٔ کوچکى جلو مجمعه خاکستر می گذاشت و خود روى چهارپایه در مقابل زائو مىنشست و به اصطلاح پیشنشین زائو میشد. این پیش نشین وظیفه بسیار دشواری داشت و تمام درد و فریاد و بی تابی زائو که شامل چنگ زدن و هل دادن و غیره بود می بایست تحمل می کرد و چه بسا بعد از زایمان بیهوش و زخمی کناری می افتاد و عده ای به او رسیدگی می کردند، ماما هم خودش در عقب زائو پسنشین او می شد.
پس از انجام این مقدمات زائو خم می شد و دو دست را بر شانههاى پیشنشین مىگذاشت و با آرنجها به او تکیه مىکرد. ماما هم بعد از شستن دستها، کف دستها را با روغن بادام یا روغن زرد چرب می کرد و مدت چند دقیقه شکم زائو را مالش مىداد تا اگر بچه در شکم زائو به حالت غیرطبیعى قرار گرفته به وضع عادى و طبیعى درآید. پس از انجام این عمل حوله یا ملافه ای را گرم می کرد و چند بار به دور کمر زائو می گذاشت تا خون در اطراف شکم و رحم زائو به جریان بیفتد و وضع حمل را تسریع کند. در این موقع زنی اسپند دود می کرد و دیگران آب جوش می اوردند و مدام با صدای بلند دعا و صلوات می فرستادند. بعد گیاهی به نام پنجهٔ مریم در آب مىانداختند و معتقد بودند که وقتى حضرت مریم دردش گرفت و در بیابان چیزى نیافت تا از آن مدد بگیرد به ناچار چنگ زد و گیاهى را که امروز پنجهٔ مریم نام دارد گرفت و آنقدر در دست خود فشرد تا حضرت عیسى زاده شد.
گاهى اتفاق مىافتد که با تمام این عملیات باز هم زائو فارغ نمىشد. در اینصورت عقیده داشتند که زائو در دوران حاملگى خود قسم ناحق خورده و اکنون این عمل ناپسند پاپیچ او شده است. براى رفع این محظور مقدارى خرما بین گدایان تقسیم مىکردند و در این بین مردی از اهل خانه بالاى بام رفته "اذان" مىگفت و ساکنان آن حدود و عابرینى که از کوچه مىگذشتند چون صداى اذان بىوقت را مىشنیدند، مىفهمیدند که زنى در حال زادن است دعا مىکردند که زودتر فارغ شود. وقتی لحظهٔ وضع حمل فرا می رسید قابله کاملاً مراقبت می کرد که بچه روى خشت فرود آید تا در اولین لحظهٔ حیات، طفل با خاک آشنا شود زیرا آدمی زاد از خاک آفریده شده، جاى او در خاک است و پس از مردن نیز به خاک خواهد رفت. پس از آنکه طفل به دنیا میامد، ماما بچهٔ را در مجمعه روى خاکسترها قرار میداد و بند جفت را مىکشید تا جفت خارج شود. اگر جفت خارج نمی شد آنوقت قلیانی به زائو می داد و به او مىگفت محکم در قلیان فوت کند. پس از آنکه جفت بیرون می آمد چند سوزن به آن مى زد و آنرا در گوشهٔ اطاق مىگذاشت تا اگر بدقدم و بدچشم به اطاق زائو وارد شد نحوست و بدیمنى او به جفت بخورد و بعد هم بطور
پنهانی در خاک دفن می کردند. در این حین مادر زائو کاچى را که از روغن فراوان اعلا و آرد و شکر و زعفران درست کرده بود به زائو می خوراند.
سپس قابله عمل نافبری را شروع می کرد. بعد از عمل نافبرى ماما مقدارى نمک سائیده در لگنی که پر از آب ولرم بود می ریخت و بچه را مىشست. استعمال نمک براى آن بود که گوشت بدن طفل سفت و ضد عفونی شود و به اندک چیزى فساد نپذیرد و بچه هم بانمک و خوش سیما گردد. سپس بچه را قنداق کرده و براى حفظ جان او از صدمهٔ آل با قیچى یا کاردى که ناف نوزاد را بریده بود دورتادور رختخواب زائو خط مىکشید. تا ده روز زائو استراحت می کرد و روز دهم به حمام میرفت، در این مدت قابله هر روز به خانه زائو مىرفت و نوزاد را تر و خشک می کرد و تعلیمات لازم را براى مراقبت از نوزاد به زائو و کسان او می داد. روز سوم به دستور وى هشت مثقال روغن کرچک و چهار مثقال روغن بادام شیرین به زائو مىدادند تا بخورد و هرگونه ثقل یا سنگینى که در معده و رودههاى او باشد پاک و یا به قول عوام "سر دل او سبک" شود.
منبع:
مامای همراه
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼