مشکلات کودکان کار، فقط بی سوادی است؟
۳۸ سال قبل در چنین روزی امام راحل دستور تاسیس نهضت سوادآموزی را صادر کردند؛ نهضتی انقلابی و کارآمد که هدفش باسواد کردن همه کسانی بود که سواد خواندن ونوشتن نداشتند.
نهضت سوادآموزی را که در شهرها و روستاها فعالیت خود را آغاز کرد، میتوان یکی از موثرترین نهادهای اجتماعی و آموزشی دانست که تاثیر زیادی در رشد و شکوفایی ایران اسلامی داشت. اما با همه اینها بیسوادی در کشور ما ریشهکن نشد و در شکلهای مختلف بروز پیدا کرد که یکی از آنها بازماندن کودکان کار از تحصیل و مدرسه بود.
چند سالی است که سازمانها و نهادهای خیریه و مردمی دست به کار شدهاند که این گروه از بچهها را با سواد کنند.یکی از این خیریهها، مدرسه صبح رویش است که با روش جدید، بچههای کار را جذب و آنها را آموزش میدهد. در روزی که به نام روز سوادآموزی نامگذاری شده با سیدحسن داوودی، مدیر مدرسه صبح رویش همصحبت شدیم تا برایمان از مدرسهاش بگوید.
درباره روش آموزش مدرسه صبح رویش بگویید و اینکه چند دانشآموز دارید؟
صبح رویش در چهار مرکز آموزشی دارد و 611 دانشآموز در این مراکز در مقاطع ابتدایی و متوسطه مشغول تحصیل هستند. مدرسه غیرانتفاعی،اما رایگان است که به کمک خیرین اداره میشود. از الگوی آموزشی خاصی استفاده میکنیم که طبق اسناد بالادستی آموزش و پرورش طراحی شده است.
مدارس صبح رویش با مدارس معمولی تفاوتهای اساسی دارد و دارای جذابیتهایی ویژه برای بچههاست و بچههای کار خودشان این مراکز را برای تحصیل انتخاب میکنند و چنان عاشق تحصیل میشوند و طوری برنامهریزی میکنند که هر جور شده به مدرسه بیایند. مدرسه بخشهای مختلفی دارد از جمله ادبکده، بازیکده، زیستکده، هنرکده و... ساختار و فضای مدرسه، نحوه حضور بچهها در کلاسها، شرایط معلمان و دیگر بخشهای مدرسه خاص و ویژه است.
آیا بچههای کار را میتوانیم در ردیف بچههای آسیبدیده هم قرار دهیم؟
بله! چون کار کودکان جزو آسیبهای اجتماعی بهشمار میآید.
یعنی چه آنهایی که با خواست خود و برای کمک به خانواده سرکار میروند و چه آنهایی که به زور وادار به کار میشوند؟
برخی از بچهها به زور سرکار میروند، اما من با طرح عناوینی مانند مافیا در این مورد مخالفم! بسیاری از بچههای کار به اجبار خانواده سرکار نمیروند بلکه اجبارهای اجتماعی و اقتصادی جامعه است که آنها را مجبور میکند در سن کم کار کنند. گروهی از این بچهها به هر دلیلی پدر ندارند و مادر مجبور است مخارج زندگی را تامین کند که در بیشتر مواقع کم میآورد و بچه مجبور است برای کمک به مادر کار کند. در این شرایط مادر آنها را وادار به کار نمیکند بلکه شرایط آنها را مجبور میکند! گاهی هم بچهها را بنا به شرایط اقتصادی و فرهنگی کسی مجبور میکند سرکار بروند، شاید فرد پدر، عمو یا دایی باشد! ذهنیت اشتباهی است اگر فکر کنیم به سبک داستان الیورتوئیست یا سریال آوای باران، یک مرد خشن و منفعتطلب بچهها را میدزد و آنها را وادار به کار یا دزدی و... میکند.
یعنی حتی در مورد بچههای زبالهگرد یا بچههایی که سرچهارراهها میایستند هم مافیا و فرد یا گروه سودجو وجود ندارد؟
شرایط بچههای زبالهگرد فرق دارد.این بچهها برای پیمانکاری کار میکنند که با شهرداری قرارداد دارد، حالا بماند که او چگونه زبالهها را تهیه میکند.به این روش نمیتوان گفت مافیا! مافیا یعنی گروهی که دولتمردان و نمایندگان مجلس عضو آن هستند و به همین دلیل دولت نمیتواند با آن مبارزه کند. بیشتر بچههایی که نام زبالهگرد به آنها میدهیم، پدر و مادر دارند و والدین آنها بچهها را به پیمانکار میدهند، برای همین است که وقتی اورژانس اجتماعی این بچهها را میبرد، والدین یا کفیل قانونی میروند و آنها را آزاد میکنند. واقعیت این است سازمانهایی که مسئولیت مدیریت این موضوع را دارند چشمانشان را روی واقعیت بستهاند. چنین نیست که صاحبکاری که از این بچهها استفاده میکند، مثلا ۲۰ تا از این بچهها که بیکفالتند را ساماندهی کرده باشد و از آنها بیگاری بکشد.
فرهنگی بین مردم رایج شده که به بچههای کار یا زبالهگرد و... پول نمیدهند، چون فردی که آنها را به کار گرفته آن پول را از آنها میگیرد و به جای پول به بچهها خوراکی یا لباس و... میدهد، آیا این موارد به بچهها کمکی میکند؟
برای زبالهگردها خوب است و به آنها کمک میکند اما به بچههایی که سرچهارراه میایستند، کمکی نمیکند چون دیده شده کسی که مراقب کار اینبچههاست آنها را از گرفتن این کمکها منع میکند، چون به مرور عادت میکنند و دیگر دل به گدایی و پول گرفتن، نمیدهند.
بچههایی را که در مراکز شما آموزش میبینند چگونه جذب میکنید؟
شیوههای مختلفی داریم. در محلههایی که بچههای کار زندگی میکنند مثل دروازه غار و... جشنوارههایی برگزار میکنیم و به آنها اطلاعات مراکز آموزشی رویش صبح را میدهیم. برخی همکارانمان با بچههایی که سرچهارراهها کار میکنند، صحبت کرده و به آنها اطلاعات میدهند. مثلا در دورهای یکی از همکارانم وارد گروه آنها شد، با آنان کار و رفاقت میکرد و اطلاعات مدارس را به آنها میداد. در ارتباطی که با آنها برقرار میکنیم به آنها توضیح میدهیم که بدون اینکه کارشان را از دست بدهند - چون نیاز اقتصادی به آن دارند - میتوانند درس هم بخوانند. گاهی با پدر و مادرها صحبت کرده و آنها را متقاعد میکنیم که اجازه بدهند بچهها به مدرسه بیایند و گاهی هم به خانواده کمک مالی میکنیم اما خیلی بندرت چون تصمیم نداریم گداپروری کنیم. البته بیشتر بچهها خودشان مدارس ما را تبلیغ میکنند و آنقدر آنجا برایشان جذاب است که دوستانشان را هم تشویق میکنند که به مدرسه صبح رویش بیایند.
در کادر آموزشی از روانشناس هم استفاده میکنید؟
بله! ناظمها همگی کارشناس روانشناسی هستند. همه همکاران و معلمان دورههای خاص سیستم آموزشی رویش را سپری میکنند. هدف ما ارتقای سطح بینش بچههایی است که جوانان فردا هستند. بچه کار اگر باسواد نشود در آینده تبدیل به بزهکار و مجرم میشود اما اگر به او آموزش داده شود، تبدیل به کارآفرین شده و میتواند مانند یک آدم معمولی یا حتی موفقتر زندگی کند. مهارتهای زیادی را به آنها آموزش میدهیم؛ هم سواد، هم حرفه و کار و هم خودمراقبتی و قدرت «نه» گفتن به کسانی که عزتنفس و امنیت آنها را تهدید میکند.
منبع:
جام جم
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼