مسئولیت دادن به کودکان، چرا مهم است؟
در دانشکدههای فنی یا پزشکی به دانشجو نمیگویند که این کار یا آن کار را نکن تا بعد از ۷ سال دکتر یا مهندس شوی.
در دانشکدههای فنی یا پزشکی به دانشجو نمیگویند که این کار یا آن کار را نکن تا بعد از ۷ سال دکتر یا مهندس شوی. بلکه میگویند که چه کاری را بکن. پدری و مادری فقط آموختن کار خوب به فرزندش است. ما متأسفانه فکر میکنیم که پدری و مادری فرماندهی است.
اگر فرزند ما هنر زندگی را آموخته باشد، میتواند از دانش و توانایی های خود به بهترین شکل استفاده کند. اگر پزشک شود جان بیماران خود را فدای منافع اقتصادی نخواهد ساخت و در هر کاری که باشد احساس مسئولیت می کند.
باید بچه را مسئول بار آورد تا جوابگوی کار خودش باشد و احساس استقلال کند. روزی که به عنوان پدر و مادر به فرزندمان میگوییم این کار یا آن کار را بکن نتیجه اش این خواهد بود که وقتی در مدرسه میگویند که این تکلیف را در خانه انجام دهید کودک اصلأ فکر نمیکند که این تکلیف خودش است بلکه میگوید این تکلیف پدر و مادرم همراه با جنگ است.
به عنوان مثال، در مورد مسواک زدن، اصلأ نباید به کودک بگوییم که مسواک بزن بلکه باید خودمان عمل مسواک زدن را طوری با لذت و سر و صدای توأم با شادی انجام بدهیم که کودک خودش هم (ولو دو روز بعد) به سر شوق بیاید که مسواک بزند. وقتی کودک خودش خواست که مسواک بزند آن موقع به کودک بگوییم چون مسواک نداری باید صبر کنی تا فردا برایت مسواک بخریم و همه با هم مسواک بزنیم.
به طور مثال یک پیشنهاد، برای تقویت حس مسئولیت پذیری و ایجاد علاقه به محیط زیست در فرزندتان، گلدان گلی تهیه کنید و او را مسئول نگهداری آن گلدان کنید. با این کار کودک ضرورت توجه مداوم به وظیفه ای که به او محول شده را می آموزد.
وقتی به کودک مسئولیت نمی دهیم، تاییدش نمیکنیم و مانع او می شویم برای هر کاری که می خواهد بکند و جلوی او را می گیریم، بعدها در بزرگسالی این کودک دائم می گوید نمی توانم و در مسئولیت های بزرگ مثل ازدواج کم می آورد و احساس ناتوانی می کند.
خانه یا هتل، مسئله این است!
سی سال پیش، دخترهای خانه صبح ها زود بیدار می شدند تا قبل از مدرسه رفتن همه جای خانه را رفت و روب کرده باشند و بعد اجازه داشتند راهی مدرسه شوند. و پسرها باید یا صبح زود یا عصر نان و مایحتاج خانه را خرید می کردند و کارهای مردانه را کمک پدر خود انجام می دادند.
حالا با نسلی مواجهیم که صبح که بیدار می شوند انگار از هتل خانه شان خارج می شوند! چون که والدینش به عنوان مستخدمین «هتل خانه» همه جا را رفت و روب خواهند کرد. و با یک تلفن همه چیز درب خانه مهیاست. نسلی که در برابر اتاقی که در آن می خوابد و خانه ای که در آن زندگی می کند و ظرفی که در آن غذا می خورد احساس مسئولیت ندارد آیا در آینده برای خانواده اش و یا در برابر سرزمینی که از آب و خاک آن بهره مند است حس مسئولیت خواهد داشت!!
برای این نسل، سرزمین هم چون هتلی است که می توان خورد و خوابید و ریخت و پاشید؛ از مواهب طبیعی آن بهره مند شد و بعد اگر باب میل نبود آن را ترک کرد. سرزمین هم مثل خانه برای این نسل، هتل است با این فرق که متأسفانه مستخدم سرجهاز ندارد و همه فقط برای خوردن و خوابیدن و بردن آمده اند. این نسل را چه کسی و چه کسانی چنین تربیت کردند؟ چه کسی مسئول بوده است!؟
اتفاقاً این دفعه، من بودم، تو بودی، ما بودیم و… همه بودند. کمی به خود بیاییم و تکانی به خودمان و این نسل هتل نشین بدهیم…
اگر فرزند ما هنر زندگی را آموخته باشد، میتواند از دانش و توانایی های خود به بهترین شکل استفاده کند. اگر پزشک شود جان بیماران خود را فدای منافع اقتصادی نخواهد ساخت و در هر کاری که باشد احساس مسئولیت می کند.
باید بچه را مسئول بار آورد تا جوابگوی کار خودش باشد و احساس استقلال کند. روزی که به عنوان پدر و مادر به فرزندمان میگوییم این کار یا آن کار را بکن نتیجه اش این خواهد بود که وقتی در مدرسه میگویند که این تکلیف را در خانه انجام دهید کودک اصلأ فکر نمیکند که این تکلیف خودش است بلکه میگوید این تکلیف پدر و مادرم همراه با جنگ است.
به عنوان مثال، در مورد مسواک زدن، اصلأ نباید به کودک بگوییم که مسواک بزن بلکه باید خودمان عمل مسواک زدن را طوری با لذت و سر و صدای توأم با شادی انجام بدهیم که کودک خودش هم (ولو دو روز بعد) به سر شوق بیاید که مسواک بزند. وقتی کودک خودش خواست که مسواک بزند آن موقع به کودک بگوییم چون مسواک نداری باید صبر کنی تا فردا برایت مسواک بخریم و همه با هم مسواک بزنیم.
به طور مثال یک پیشنهاد، برای تقویت حس مسئولیت پذیری و ایجاد علاقه به محیط زیست در فرزندتان، گلدان گلی تهیه کنید و او را مسئول نگهداری آن گلدان کنید. با این کار کودک ضرورت توجه مداوم به وظیفه ای که به او محول شده را می آموزد.
وقتی به کودک مسئولیت نمی دهیم، تاییدش نمیکنیم و مانع او می شویم برای هر کاری که می خواهد بکند و جلوی او را می گیریم، بعدها در بزرگسالی این کودک دائم می گوید نمی توانم و در مسئولیت های بزرگ مثل ازدواج کم می آورد و احساس ناتوانی می کند.
خانه یا هتل، مسئله این است!
سی سال پیش، دخترهای خانه صبح ها زود بیدار می شدند تا قبل از مدرسه رفتن همه جای خانه را رفت و روب کرده باشند و بعد اجازه داشتند راهی مدرسه شوند. و پسرها باید یا صبح زود یا عصر نان و مایحتاج خانه را خرید می کردند و کارهای مردانه را کمک پدر خود انجام می دادند.
حالا با نسلی مواجهیم که صبح که بیدار می شوند انگار از هتل خانه شان خارج می شوند! چون که والدینش به عنوان مستخدمین «هتل خانه» همه جا را رفت و روب خواهند کرد. و با یک تلفن همه چیز درب خانه مهیاست. نسلی که در برابر اتاقی که در آن می خوابد و خانه ای که در آن زندگی می کند و ظرفی که در آن غذا می خورد احساس مسئولیت ندارد آیا در آینده برای خانواده اش و یا در برابر سرزمینی که از آب و خاک آن بهره مند است حس مسئولیت خواهد داشت!!
برای این نسل، سرزمین هم چون هتلی است که می توان خورد و خوابید و ریخت و پاشید؛ از مواهب طبیعی آن بهره مند شد و بعد اگر باب میل نبود آن را ترک کرد. سرزمین هم مثل خانه برای این نسل، هتل است با این فرق که متأسفانه مستخدم سرجهاز ندارد و همه فقط برای خوردن و خوابیدن و بردن آمده اند. این نسل را چه کسی و چه کسانی چنین تربیت کردند؟ چه کسی مسئول بوده است!؟
اتفاقاً این دفعه، من بودم، تو بودی، ما بودیم و… همه بودند. کمی به خود بیاییم و تکانی به خودمان و این نسل هتل نشین بدهیم…
منبع:
فرزند پرتال
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼