۱۷۹۸۵۷
۱۰۹۹
۱۰۹۹

اجتناب کودک از رفتن به مدرسه، نقش و جایگاه والدین

اصولاً هر نوع تغییر و موقعیت جدید و ناشناخته اضطراب آور و گاهی ترس آور است و ورود به مدرسه یکی از این موارد است.

اصولاً هر نوع تغییر و موقعیت جدید و ناشناخته اضطراب آور و گاهی ترس آور است و ورود به مدرسه یکی از این موارد است. خوشبختانه اکثر افراد سالم به سرعت با موقعیت جدید خو گرفته و اضطراب آنها برطرف می شود.
اما درصدی از افراد به دلایل پس زمینه های روانی (کودکان کمرو و خجالتی، افسردگی، وسواس و اختلال تطابقی و ...) قدرت تطابق و پذیرش کافی نداشته و اضطراب و ترس آنها برای مدت طولانی باقی می ماند.
بیشتر کودکان مشکل و ناراحتی خود از چنین موقعیتی را از طریق امتناع و عدم تمایل برای رفتن به مدرسه ابراز می کنند اما بسیاری نیز از طریق بروز بیماری های روان تنی (سردرد، اختلال گوارشی، دل درد، کابوس های شبانه، اختلال اشتها و ...) و گاهی تمارض سعی به دوری از منشاء اضطراب و ترس می کنند.
متاسفانه در صورت عدم برخورد صحیح، این مشکل غالباً ماندگار خواهد ماند و با عوارضی همچون افت تحصیلی، اختلال رفتاری و حتی افسردگی و اضطراب یا هراس اجتماعی همراه خواهد بود.

در رابطه با امتناع و خودداری کودکان برای رفتن به مدرسه و یا به سختی رفتن به مدرسه، چند علت و اختلال روانی مشخص را می توان نام برد:
- اضطراب یا هراس از مدرسه
- اضطراب جدایی
- تنش پس از فاجعه
- اختلال وحشت
- هراس های ساده (ترس امتحان، ترس وابسته به وسواس و ...)
- عدم وجود امنیت در مدرسه
ابتدا یک نمونه از عدم تمایل و اجتناب از مدرسه رفتن ذکر می شود.
مهتاب هفت ساله مدت دو ماه است که کلاس دومش را شروع کرده است. در طول این مدت او در اکثر روزها نق می زند و از مادرش می خواهد که به مدرسه نرود و در خانه بماند. او در آماده شدن برای مدرسه غالباً بدخلقی و بهانه گیری می کند و به همین دلیل بیشتر مواقع سرویس مدرسه را از دست می دهد و مادرش ستاره مجبور به رساندن او می شود.
او به دفعات از مدرسه از دل درد، سر درد، گلو درد و غیره شکایت می کند و به کرات مشاور بهداشتی مدرسه مجبور می شود که با مادرش تماس بگیرد.
در بیشتر موارد با برگشت مهتاب به منزل ناراحتی ها و دردهایش برطرف برطرف شده است و بیشتر به تماشای تلویزیون و بازی با اسباب بازی هایش می پردازد.

نکته:
ناراحتی فیزیکی ناشی از اضطراب(نظیر دل درد، سردرد و ...) و به عبارت دقیق تر اختلالات روان تنی، واقعی و غیر عمدی هستند و کودک بدون اینکه علت آن را بداند و از قصد بخواهد واقعاً دچار دل درد می شود.
تنها مشخصۀ این نوع ناراحتی ها این است که مشکل و ناراحتی فرد معمولاً با از بین رفتن عامل آن (استرس) برطرف می شود و در معاینه توسط پزشک و در صورت لزوم آزمایشات خاص، علت فیزیکی و طبی یافت نمی شود.

تغییرات تکاملی و مدرسه
با ورود به مدرسه، کودک وارد یکی از مهم ترین مراحل زندگی خود (زندگی اجتماعی) می شود. در این دوران ظرفیت ادراکی کودک وارد مرحلۀ جدید عملیاتی (تفکر شهودی، منطقی و استدلالی) شده و مدرسه به عنوان خانۀ دومش شکل می گیرد.
مهم ترین تغییرات تکاملی کودک در این دوران تغییرات و تکامل روانی - اجتماعی است که شامل شناخت خود به عنوان فردی با ویژگی ها و توانایی های منحصر به فرد و متفاوت از دیگران و برقراری رابطه و دوستی است. برای پشت سرگذاشتن درست این مرحله والدین و مربیان نقش و جایگاه بسیار زیادی دارند.

نقش و جایگاه والدین
در گفتگو و تعامل روزانه، والدین بایستی به طور واضح و شفاف ویژگی های شخصیتی کودک را شناسایی و به زبان بیاورند و نشان دهند که هر کس دارای ویژگی ها و علایق خاص خود است و پدر و مادر بایستی در هر زمان مناسب بر روی خصیصه های مثبت فرزندشان نورافکن بیندازند و آن را تحسین و ستایش کنند (از این که منظم هستی و بعد از بازی اتاقت را مرتب می کنی خیلی خوشحال هستم و منم وقت بیشتری پیدا می کنم به کارهام برسم و...).
به تدریج بایستی به کودک کمک کرد تا خصیصه و ویژگی های دیگران را شناسایی کند و وجه مشترکات خود با دیگران را دریابد. بدین ترتیب او می تواند دریابد که فقط با برخی از افراد (وجود وجه اشتراک و تشابه های اصلی) می تواند رابطۀ دوستانه برقرار کند و از طریق پذیرش تفاوت ها می تواند با دیگران بازی، همکاری و رابطه داشته باشد.
از دیگر لازمه های این توانمندی، آموزش مفاهیم دیگری همچون شریک شدن، پذیرش نقش و مسئولیت، رعایت نوبت، مصالحه و توافق است.
از نظر رشد روانی - اجتماعی کودکان دبستانی در مرحلۀ چهارم اریکسون قرار دارند. بدین ترتیب که کودک با ورود به مدرسه و پذیرش نقش و مسئولیت، از بازی کردن به مرحلۀ کار کردن و رسیدن به نتیجه و هدف قدم می گذارد و در عرصۀ واقعی زندگی قرار می گیرد و توانایی های خود را شکوفا می سازد.
اگر این مرحله به درستی پیش برود، کودک در ضمیر ناخودآگاه به خود، توانمندی ها و صلاحیتش ایمان پیدا کرده و از پشتکار، کوشایی و استقامت بالایی برخوردار خواهد بود.
کودکی که این مرحله را به درستی پشت سر گذاشته باشد، از آنچه که هست راضی بوده و بدون اینکه خود را با دیگران مقایسه کند، در جهت بهتر کردن خود می کوشد.
او هدفمند شده و چون به قابلیت و توانمندی اش باور دارد در رسیدن به هدفش کوشا و خستگی ناپذیر خواهد بود و یاس در خود راه نخواهد داد. اگرچه معلمین و مدرسه بیش از والدین در تکامل این مرحله نقش ایفا می کنند ولی والدین با رعایت نکات زیر نقش خود را به خوبی انجام خواهند داد:
- آنچه که کودک هست را بپذیرید و توقع بی جا از او نداشته باشید.
- نکات، ویژگی ها و توانمندی های فرزندتان را شناسایی کرده و مورد تشویق و تحسین قرار دهید.
- تفاوت افراد با یکدیگر را درک کرده و به او نیز انتقال دهید.
- دست از مقایسه و مسابقه بردارید و به دنبال اول و برنده شدن و یا ۲۰ آوردن فرزندتان نباشید. او را فقط و فقط با خودش مقایسه کنید (از جمله نپرسیدن نمرۀ دیگر همکلاسی هایش) و او را تشویق کنید که بهترین خود باشد.
- هر نوع پیشرفت و موفقیتِ هر چند کوچک او را مورد تشویق قرار دهید.
- براساس علاقه و استعدادش او را درگیر یک فعالیت ورزشی و هنری کنید. چنین فعالیت و تمرین بایستی حتماً با درجاتی از تفریح، شادی، لذت و تشویق باشد و نه خسته کننده، خشک یا با اجبار و تنبیه.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.