۱۸۴۸۷۵
۱۳۰۳
۱۳۰۳
پ

تربیت نادرست والدین، عیب جو بارش نیارید

کودکان همچون اسفنج هستند. آنان هرچه ما انجام می‌دهیم جذب می‌کنند. آنان تمام مدت در حال آموختن از ما هستند.

کودکان همچون اسفنج هستند. آنان هرچه ما انجام می‌دهیم جذب می‌کنند. آنان تمام مدت در حال آموختن از ما هستند؛ خواه ما به این آموزش آگاه باشیم، خواه نباشیم. بنابراین، چنانچه رفتار ما، الگویی ایرادگیر باشد که پیوسته از آنان، دیگران یا دنیای اطرافمان عیب‌جویی می‌کنیم، ما به آنان می‌آموزیم که چگونه دیگران را یا شاید بدتر، خود را، محکوم کنند. آنان از ما یاد می‌گیرند به‌جای اینکه به چیزهای درست دنیا توجه کنند بر آنچه نادرست است متمرکز شوند.
عیب‌جویی یا سرزنش می‌تواند از راه‌های بسیار منتقل شود. کلمات، آهنگ صدا، رفتار یا حتی یک نگاه. همۀ ما می‌دانیم چگونه نگاهی سرزنش بار (محکوم کننده) داشته باشیم یا آهنگی انتقادآمیز چاشنیِ کلماتمان سازیم.
کودکان به‌ویژه به جملات و چگونگی ادای آن‌ها بسیار حساس‌اند و آن‌ها را به خاطر می‌سپارند. پدر یا مادر می‌تواند بگوید: وقتِ رفتن است و هیچ منظور دیگری نداشته باشد. دیگری که عجول و بی‌طاقت است می‌تواند همین کلمات را به‌گونه‌ای ادا کند که این معنا را داشته باشد: تو بچۀ بدی هستی که این‌قدر معطل می‌کنی.
اگرچه ضمانتی وجود ندارد که هیچ‌یک از راه‌ها مؤثر واقع شود، کوک این دو پیام را بسیار متفاوت درک می‌کند و دومی می‌تواند در او احساس بدی را نسبت به خودش به وجود آورد.
البته همۀ ما گله‌های همیشگی خود را داریم و هرکسی ممکن است گه گاه ایرادهایی بگیرد. حتی امکان دارد این کار را دور از بچه‌ها انجام دهیم. اما این متفاوت است باآنکه همیشه در نقش موجودی ایرادگیر بی‌وقفه در پی یافتن عیوب فرزندانمان باشیم.
عیب‌جویی همیشگی، صرف‌نظر از اینکه هدف آنچه کسی باشد، به‌طور فزاینده، آهنگ داورانه ای منفی در زندگی ایجاد می‌کند. ما به‌عنوان پدر یا مادر، می‌توانیم در خانواده ازلحاظ عاطفی، جوی عیب جویانه و محکوم کننده یا جوی حمایت‌کننده و تشویق‌آمیز به وجود آوریم.

در گرماگرم ماجرا
علی شش ساله،در کنار میز آشپزخانه ایستاده، گل‌هایی را که چیده در تنگی گذاشته است و می‌خواهد آن را از آب پُر کند. ناگهان تنگ واژگون می‌شود، آب می‌ریزد، گل‌ها و برگ‌ها در همه‌جا پخش می‌شوند. علی، خیس و گریان در این میان ایستاده است که مادر سر می‌رسد. با خشم فریاد می‌زند: وای نه! تو چقدر دست‌وپا چلفتی هستی.
همۀ ما چنین جملاتی را گه گاه به کار می‌بریم. گاهی بدون فکر کردن واکنش نشان می‌دهیم، کلمات آن‌چنان سریع از دهان ما بیرون می‌آیند که موجب شگفتی خودمان می‌شوند.
ممکن است خسته باشیم، یا از موضوعی که به این ماجرا هیچ ربطی ندارد نگران باشیم. بااین‌حال، برای تغییر آهنگ و جلوگیری از اینکه این حادثۀ جزئی به انفجاری بزرگ تبدیل شود که به احساس خود ارزشیِ کودک آسیب جدی برساند، دیر نیست.
اگر مادر علی خود را آرام سازد و از اینکه فریاد زده است پوزش‌خواهی کند، ماجرا بهتر سروسامان می‌گیرد و علی احساس بدی دربارۀ خودش پیدا نخواهد کرد؛ حتی اگر در مورد آن حادثه احساس بدی داشته باشد.
مهار کردن احساسات زیان‌آور ما، حتی زمانی که آگاهیم برای کودکانمان بهترین کار است، همیشه آسان نیست. بیشتر ما برای درک و تسلط بر واکنش‌های عاطفی خود باید به‌طورجدی بکوشیم. به کار بردن جملاتی مانند چطور این اتفاق افتاد؟ که بر حادثه تأکید دارد، نه بر کودک، در چنین مواردی بسیار مفید است.
این کار نه‌تنها سبب می‌شود احساسات شکست و بی‌کفایتی در کودک فروکش کند، بلکه برای آموزش سازنده نیز فضا ایجاد می‌کند. با تشویق کودک به سخن گفتن دربارۀ صحنه‌های ماجرا، شما از موردی به مورد دیگر هدایت می‌شوید و حتی ممکن است دریابید در آینده چگونه می‌توانید متفاوت رفتار کنید.
با صرف وقت بیشتر برای برنامه‌ریزی و تعیین مرزها در آغاز کار می‌توان از بعضی رخدادها جلوگیری کرد. بیشتر وقت‌ها فرزندان ما می‌خواهند ما را خوشحال کنند و ما در ابتدا با روشن ساختن آنچه از آنان می‌خواهیم، می‌توانیم این کار را برایشان آسان‌تر سازیم.

روش گفتن مطالب
بیشتر وقت‌ها هدف ما در انتقاد از فرزندانمان این است که آنان را تشویق کنیم کارهایشان را بهتر انجام دهند و افراد بهتری باشند. شاید این همان روشی است که پدر و مادر ما هنگامی‌که کودک بودیم با ما رفتار می‌کردند، یا شاید ما زمانی به این روش عمل می‌کنیم که خسته یا در زیر فشار هستیم.
ولی کودکان، انتقاد را تشویق نمی‌بینند. برای کودک، انتقاد بیشتر به حملۀ شخصی شبیه است و بیشتر احتمال دارد که او را به دفاع از خود وا دارد تا همکاری، و خردسالان ممکن است درک نکنند که رفتاری که در پیش‌گرفته‌اند نپذیرفتنی است، نه خودشان.
بااین‌همه، هنوز هم می‌توانیم به فرزندانمان بگوییم که تنها رفتارشان را دوست نداریم. اگر برای توجه به اثر کلماتمان وقت صرف کنیم، می‌توانیم آنچه را لازم است بگوییم، بدون اینکه شخصیت کودک را تحقیر کنیم.
پدر رضا همین‌که صدای شکستن را شنید، دقیقاً فهمید چه اتفاقی افتاده است. او به‌آرامی از آشپزخانه به‌سوی پنجرۀ اتاق نشیمن رفت، جایی که خرده‌های شیشۀ شکسته بر روی زمین پخش‌شده بود. پسر هشت‌سالۀ او بهت‌زده و نگران بیرون ایستاده بود. چوب بیس‌بال نزدیک او بر روی زمین قرار داشت و توپ بیس‌بال در اتاق نشیمن بود.
پدر پرسید: حالا دلیل این قانون را که هیچ‌وقت نباید نزدیک منزل بیس‌بال بازی کنی فهمیدی؟ رضا نگاهش را به زمین دوخت: بله پدر ولی من خیلی مراقب بودم. پدر خیلی محکم پاسخ داد: نه رضا، قانون نمی گه مراقب باش، می گه دور باش.
تأکید زیاد بر تنبیه و سرزنش موجب جدایی می‌شود، نه نزدیکی. حقیقت این است که همۀ ما اشتباه می‌کنیم و اتفاق هم پیش می‌آید. رویارو شدن دوستانه و مساعدت آمیز با این اشتباه‌ها و اتفاق‌ها موجب می‌شود فرزندان ما آسان‌تر و به‌طور تجربی میان آنچه آنان انجام داده‌اند و آنچه اتفاق افتاده است ارتباط برقرار سازند و تصمیم بگیرند چه کنند تا در آینده کارها به‌درستی پیش برود.

نق زدن
شاید متوجه نباشیم؛ اما نق زدن و همواره شکایت کردن، شکل‌های زیرکانۀ عیب‌جویی است. پیامی که در زیر نق زدن پنهان می‌شود این است: من به تو اعتماد ندارم که یادت بماند کاری را انجام دهی یا درست رفتار کنی. اینکه تصور کنیم فرزندانمان بدترین را انجام خواهند داد، نه کمکی به آنان می‌کند نه برای ما نتیجه‌ای خواهد داشت.
حتی بچه‌های خردسال خیلی زود می‌آموزند جمله‌های تکراری را نشنیده بگیرند و نوجوانان هم که به توانایی‌شان برای کر شدنِ به‌موقع معروف‌اند.
روشی که بهتر از نق زدن می‌باشد این است که کارهای روزانه پیش‌بینی پذیر را با انتظارات منطقی مشخص کنید. برای مثال، راهی ساده ولی مؤثر برای عادت فراموش نکردن این است که پدر و مادر از تأکید بر فراموشی دست‌بردارند و بر به یادماندن تأکید ورزند. یادت باشد جوراب‌هایت را در سبد رخت چرک‌ها بگذاری و یادت باشد وسایل بازی را سر جایش بگذاری.
این کار حالت تشویق‌کننده دارد که برای هر سنی مهم است و می‌تواند تفاوت بزرگی در دنیا به وجود آورد. این راه به‌ویژه برای کودکان خردسال که در حال یادگیری زندگی خانوادگی هستند، بسیار مفید است.
مهم‌تر از همه اینکه به آنان برای رسیدن به موفقیت آموزش می‌دهد. چه کمک بزرگی به من می‌کنی که وسایلت را سر جایش می‌گذاری. با گفتن جملاتی از این قبیل که با لحنی مثبت ادا می‌کنید، به کودک خود یادآور می‌شوید که چه انتظاری از او دارید و او را به انجام دادن آن کار تشویق می‌کنید.
شکایت کردن، مانند نق زدن الگوی مفیدی برای آموزش فرزندان ما نیست و برای ایجاد تغییر، کاری نا مؤثر به شمار می‌رود. شکایت کردن، بر مشکلات، کمبودها و نومیدی تمرکز می‌کند و نه راه‌حل. ما نمی‌خواهیم فرزندان ما عادت کنند دنیا را بادید منفی و غیرفعال ببینند یا تصور کنند راه پاسخگویی به مشکلات، شکایت کردن از آن‌هاست.
از شکایت کردن به‌عنوان جانشینی برای دست به اقدام زدن بپرهیزید و بکوشید از راه‌حل‌های خلاق و ممکنِ فراوانی که وجود دارد یک یا چند را برگزینید و به فرزندتان نیز کمک کنید آن‌ها را بیاموزد.
شکوه و شکایت از همسرمان ویران‌کننده است. این کار امکان دارد موجب شود بچه‌ها احساس گناه کنند، ناگزیرند به زیان یکی از دو والد، طرف دیگری را بگیرند و این کار آنان را در میان کشمکشی سخت و کشنده قرار می‌دهد. برای کودکان موقعیتی بسیار دشوار است که احساس کنند رشتۀ محبت و وفاداری‌شان نسبت به پدر یا مادر گسسته است.
فرزندان ما خطاهای اعضای خانواده را به‌موقع خواهند شناخت. پس اجازه ندهیم زودتر از موقع، بار سنگینی از غم و غصه بر دوش آنان گذاشته شود. افزون بر آن، برای بچه‌ها لازم است ببینند همۀ بزرگ‌ترهای خانواده، چه در رفتار و چه در گفتار به یکدیگر احترام می‌گذارند. مشاهدۀ رفتار ما به کودکان آموزش می‌دهد باکسانی که دوست دارند و اعضای خانوادۀ خود چگونه رفتار کنند.
پ

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

مشاوره ویدیویی

    • اخبار داغ
    • جدیدترین
    • پربیننده ترین
    • گوناگون
    • مطالب مرتبط

    برای ارسال نظر کلیک کنید

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.