۱۸۷۳۱۹
۱۰۵۰
۱۰۵۰

تکدی گری و کودکان کار، بچگی که پشت چراغ قرمز دود شد

اینکه کودکانی با سن پایین کار یا حتی تکدی گری کنند معضلی بزرگ است.

اینکه کودکانی با سن پایین کار یا حتی تکدی گری کنند معضلی بزرگ است؛ آنهایی که طبق برخی آمارها تنها در تهران ۲۰ هزار نفر هستند و باید درس بخوانند و آینده جامعه را بسازند.
این روزها شاهد انواع آسیب های اجتماعی ناشی از حضور کودکان کار در خیابان ها و سر چهارراه ها هستیم. اینکه کودکانی با سن پایین کار یا حتی تکدی گری کنند معضلی بزرگ است؛ آنهایی که طبق برخی آمارها تنها در تهران ۲۰ هزار نفر هستند و باید درس بخوانند و آینده جامعه را بسازند.
نکن... نکن... شیشه را تازه تمیز کردم. دست نزن... آخه منم باید پولی به خانه ببرم... بذار تمیز کنم... اینها مکالماتی است که هر روز میان راننده و کودکان کار اتفاق می افتد. البته گاهی اوقات حتی این کودکان فحش نصیب رانندگان در سر چهارراه های تهران می کنند.
گاهی اوقات هم، چنان میان راننده و این کودکان جر و بحث می شود که راننده را به هم می ریزد؛ زیرا کودک اصرار به تمیزی شیشه می کند و راننده تلاش می کند چون تازه ماشینش را تازه به کارواش برده مانع پاک کردن شیشه از طرف کودک می شود.
فقط این جنجال ها در پاک کردن شیشه نیست بلکه فروش گل، بادبادک، دارت و دستمال کاغذی با اصرار زیاد از سوی کودکان کار، گرچه گاهی اوقات احساسات رانندگان و سرنشینان خودرو را جریحه دار می کند اما تا حدود زیادی ایجاد مزاحمت فراوان در سر چهارراه ها را هم به دنبال دارد.
البته این کودکان کار اگر هم کاری انجام ندهند یا چیزی نفروشند، انتظار دارند که پولی به آنها داده شود چون به گفته یکی از این کودکان که تنها ۱۰ سال دارد و سه سال است که کار دستفروشی را آغاز کرده است، باید هر شب پولی به خانه ببرد البته به گفته خودش خانه که نه، باید برای صاحب کارش ببرد.
ناهید تاج الدین عضو هیات رییسه کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی نیز پیشتر گفته بود که برخی کارشناسان مسائل اقتصاد شهری آمار کودکان کار ایران را بین سه تا هفت میلیون نفر عنوان می کنند و این رقم برای تهران نیز ۲۰ هزار نفر تخمین زده می شود، اما به دلیل اینکه بیشتر کودکان کار هیچگونه ثبت هویتی ندارند، آمار دقیقی در این زمینه نمی توان ارائه کرد.
این روزها سر هر چهارراه تعداد زیادی از این کودکان دیده می شوند اما مهمترین موضوع این است که فحش دادن آنها با روح و روان مردم بازی می کند اینکه کودکانی با سن و سال بسیار کم به دلیل کمک نکردن مردم، یا نخریدن اجناس آنها یا اجازه ندادن برای پاک کردن شیشه های ماشین به همه فحش می دهند، بسیار رنج آور است زیرا بسیاری مردم از این وضعیت نگران هستند و شاید بیشتر نگران کودکان خود که داخل ماشین هستند و این حرف ها را می شنوند.
یکی از این کودکان که صورتی سیاه چرده و لباسی بسیار کثیف بر تن دارد، وقتی با عصبانیت آب را با آب پاش روی شیشه ماشین می پاشد، می گوید بذار تمیز کنم، باید بالاخره پولی گیریم بیاید! اما به چه قیمتی؟ با عصبانیت خود، خراب کردن روحیه مردم یا فحش دادن؟
در این میان یکی از رانندگان نیز به محض پاشیدن آب روی شیشه ماشینش برف پاک کن را به جریان می اندازد که این موضوع کودک کار را عصبانی تر می کند. بعد آب پاش را محکم به ماشین می کوبد که برف پاک نزن لعنتی چرا نمی گذارید ما هم دو ریال به خانه ببریم، این شغل ما است و صاحب کارم هر شب از ما مبلغی را می خواهد که صبح تعیین کرده است.
وی که خود را رضا معرفی می کند. می گوید ما حدود ۲۰ نفر هستیم که در یک کلبه خرابه در حاشیه تهران زندگی می کنیم صبح ساعت ۶ از خواب بیدار می شویم. با این جملات کودکان، آدم یاد سربازی می افتد که باید صبح زود از خواب بیدار شود. بعد از بیدار شدن یک لقمه نان خالی دست مان می دهند و آن می شود صبحانه یک روز ما.
از صبح زود سر چهارراه ها باید کارمان را شروع کنیم. ناهار را هم در میان دود و سر و صدا سر همان چهارراه ها می خوریم البته گاهی اوقات برخی مردم هم به ما ناهار می دهند. خلاصه تا شب اینجوری هستیم. وی که چهره ای عبوس دارد راه التماس را نیز خوب بلد است و می گوید برخی مواقع مجبوریم به مردم التماس کنیم و برخی مواقع هم با زور از آنها درخواست کمک می کنیم.
کمی مکث می کند و می گوید: گاهی که کمک نمی کنند، فحش هم می دهیم.
می پرسم به نظرت با فحش دادن می توانی درآمدی داشته باشی که با قاطعیت تمام پاسخ می دهد: بعضی ها به خاطر اینکه اعصابشان بیشتر خراب نشود، کمک می کنند. این یک ترفند است.
از او می پرسم چرا با وجود اینکه سن کمی داری اما اینقدر راه التماس و گاهی اوقات توهین به مردم را خوب یاد گرفته ای؟ چرا اصلا به مردمی که نمی گذارند شیشه خودرو را پاک کنید یا چیزی از شما بخرند، توهین می کنی؟ می گوید اگر این کار را نکنیم که نمی توانیم پولی جمع کنیم.
این جمله خیلی سنگین بود؛ چرا این بچه ها که هنوز سنی ندارند، اینگونه رفتار می کنند طوری که حتی گاهی می توان به آنها بی ادبانه بودن را نسبت داد. چون واقعا آنها حتی به راننده و سرنشینان پس از نخریدن کالای آنها، فحش هم می دهند.
از او می پرسم مگر خانواده ندارید که در خرابه زندگی می کنید. جوابی نمی دهد فقط سرش را تکان می دهد با آه سردی سریع می گوید نمی خواهم درباره این موضوع حرفی بزنم.
رضا جعفری رئیس اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی کشور نیز می گوید: ۳۱ درصد کودکان کار و خیابان ایرانی و بقیه جزو اتباع خارجی به ویژه از افغانستان و پاکستان هستند و به تازگی نیز اتباع کشورهای دیگر به آنها اضافه شده اند. ۷۴ درصد کودکان کار و خیابان خارجی، فاقد اسناد هویتی و اوراق معتبر هستند که ارائه خدمت از سوی بهزیستی به آنان را دچار مشکل می کند و بسیاری از آنان از ادامه تحصیل بازمی مانند.
وی ادامه می دهد: این کودکان از خانواده های فقیر هستند و فقر اقتصادی و معیشتی موجب کار آنان می شود. رویکرد بهزیستی این است که ساعات کار کودکان کار را کاهش دهد. در حال حاضر ۳۳.۸ درصد آنان بین یک تا چهار ساعت ، ۱۳.۷ درصد بیش از هشت ساعت و ۵۱.۲ درصد چهار تا هشت ساعت در روز کار می کنند. در حال حاضر به ۱۲ هزار کودک کار و خیابان در مراکز شبانه روزی و همچنین مراکز روزانه حمایتی آموزشی دولتی، خدمات پزشکی، تحصیلی، حقوقی و مالی ارائه می شود.
رئیس اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی می گوید: بر اساس آمارها ۳۱ درصد والدین کودکان کار بیکار، ۴۰ درصد کارگر و دستفروش و هفت درصد دارای مشاغل فصلی و پنج درصد کودکان کار و خیابان، بی سرپرست هستند.
کودکان کار در تمام چهارراه های تهران برای دستفروشی حضور دارند؛ دخترکی که شاید حدود هفت یا هشت سال سن دارد، اسپند دودی در دست دارد و حتی قدش هم به زور به شیشه ماشین می رسد، از پشت شیشه به من نزدیک می شود و با لفظی ملتمسانه که خانم تو رو خدا، جان بچه ات، جان شوهرت یک کمکی به من بکن. دلم را ریش ریش کرد از این وضعیت خیلی ناراحت شدم.
اما چه می شد کرد یک یا دو نفر نیستند که بتوان به همه آنها کمک کرد. باب گفت و گو را با این دخترک زیبا اما در عین حال آشفته ازنظر ظاهری آغاز می کنم.
- چرا سر چهارراه هستی مگه خانواده نداری؟
من و مادرم هر روز صبح سرچهارراه هستیم چون پدرم معتاد است و نمی تواند پول در بیاورد.
- تو چرا درس نمی خوانی؟ الان که زمان درس و مدرسه است؟
من باید امسال به کلاس سوم می رفتم اما بابا پول ندارد تا من را به مدرسه بفرستد.
- چند ساله که سرچهارراه میای؟
خیلی نیست ولی مامانم گفته باید اونقدر بیاییم که هم پول مواد بابا را دربیاریم و هم بتوانیم برای خانه چیزایی بخریم.
- پدرت شغلی ندارد؟
نه بابام قبلا سر کار بود اما الان دیگه نیست. تازه خیلی هم بداخلاق شده است.
- پول هایی که درمیاورید، چکار می کنید؟
تا می رسیم خانه بابام همه را از مامانم می گیرد و همیشه سر این مساله بین مامان و بابا دعوا می شود. اما همیشه بابام برنده می شود و همه پول ها را برمی دارد.
از او می پرسم مادرت هم شغلی ندارد؟ جوابی که به من داد خیلی برایم جالب بود؛ زیرا می گوید یکی از همسایه های ما هم هر روز سر چهارراه گل می فروشد اما پولی که از گل فروشی درمی آورد، خیلی زیاد است که به همین خاطر مادرم گفت ما هم باید برویم این کار را انجام بدهیم تا بتوانیم پولی دربیاوریم. الان نمی دانم روزی چقدر می شود ولی مامان همیشه برای این موضوع خدا را شکر می کند. من هرچی از صبح جمع می کنم، آخر شب همه پول ها را به مامانم می دهم.
به راستی چرا باید یک کودک هفت ساله شاید هم کوچکتر دغدغه تامین مخارج روزانه زندگی را داشته باشد. چرا باید پدر و مادرانی وجود داشته باشند که به خاطر زیاده خواهی خود، کودکان خردسالشان را در خیابان ها رها کنند تا نه برای دستفروشی بلکه برای تکدی گری تربیت شوند.

حقوق هیچ کودکی نباید مورد غفلت قرار گیرد
شهیندخت مولاوردی دستیار رئیس جمهوری در امور حقوق شهروندی نیز معتقد است اصل مهم در حقوق کودک این است که هیچ کودکی نباید از سیاستگذاری ها و برنامه ریزی ها جا بماند و از حقوق هیچ کودکی نباید غفلت شود.
وی می گوید: حقوق بشر و شهروندی حق همه انسان ها است و کودکان هم باید از همه حقوق خود بهره مند باشند. همچنین منظور از کودکان همه آنان به دور از هر نوع تبعیض است. حقوق همه کودکان اعم از کودکان بازمانده از تحصیل، کودکان کار و خیابان، کودکان قربانی ازدواج های زودهنگام، کودک بیوه ها و کودکان حاشیه نشین باید مورد توجه قرار گیرند.
مولاوردی اظهار می کند: حقوق کودک در قلمرو حقوق عمومی جای می گیرد و کودک فرد مستقلی است که حمایت از او برعهده والدین و دولت است و آنان مستقیم و غیرمستقیم حق شنیده شدن و دیده شدن دارند.

برخوردهای خشن نشان از یاس کودکان کار دارد
عالیه شکربیگی جامعه شناس نیز در این باره به خبرنگار اجتماعی ایرنا می گوید: بحث کودکان کار و خیابان بحث جدیدی نیست بلکه یک بحث قدیمی است، طبیعتا به دلیل بی تعهدی مسئولان یا عدم قاطعیت آنها در ارتباط با این موضوع اجتماعی این مساله حل نشده است؛ زیرا کودکان روش های مختلف و مهارت هایی برای به هم ریختن اعصاب و روان مردم دارند.
وی ادامه می دهد: وقتی انسان یک کودک کار و خیابان را می بیند، ناراحت می شود از اینکه یک کودک چهار، ۶ یا ۱۰ ساله گل بفروشد، ماشین پاک کند، یا هر کار دیگری در خیابان ها انجام دهد؛ در حالی که باید درس بخوانند اما در خیابان رها هستند.
شکربیگی می افزاید: این کودکان در گروه هایی هستند که دارای سلسله مراتب و در سیستمی تعریف شده هستند، روزها در خیابان ها پخش و شب ها جمع می شوند، اگر اراده ای بر ریشه کن کردن این مساله باشد، می شود این مشکل را حل کرد. اما چگونه است وقتی مسئولان اراده بر انجام یک امر می کنند، هر کاری برای رسیدن به آن مساله انجام می دهند و از راه هایی که عرف و قانونی است به آن می رسند؛ اما برای کودکان کار و خیابان هنوز پس از سال ها اندر خم یک کوچه هستند.
این جامعه شناس مسائل اجتماعی می گوید: مسئولان می گویند آنها را چند روز در اختیار می گیرند، دوباره رها می شوند اما باید سوال کرد که وقتی مشاوره به آنها داده نمی شود، بسیار طبیعی است که دوباره در خیابان ها رها شوند؛ وقتی از دایره مددکاران خارج می شوند، چون هیچ کاری بلد نیستند دوباره اسیر دست گروه های مافیایی می شوند و در گوشه و کنار شهرها رها می شوند.
وی معتقد است: قبل از هر چیزی باید اراده ای برای حل این مساله باشد. یکی از سازمان های دخیل که باید قاطعیت جدی برای حل این مساله داشته باشند، سازمان مدیریت شهری در سطح تهران است. باید سوال کرد که برای حل این مساله چه کاری انجام داده است اگرچه ظرفیت، امکانات و زمان زیادی برای حل مساله داشته است اما به دلیل سهل انگاری و بی تفاوتی شاهد این پدیده هستیم.
شکربیگی ادامه می دهد: اگر مدیریت شهری تهران بخواهد شهر سالم را تعریف کند، تهران نمی تواند یک شهر سالم باشد. یکی از پدیده هایی که سلامت شهر تهران را مورد تهدید قرار می دهد، وجود این کودکان است چون سلامت روان مردم را با مشکل مواجه می کنند. گاهی برخوردهای خشن این کودکان نشان از عصیان و یاس آنها در برابر مسائل زندگی است. وقتی کودکان به فحاشی می رسند به نقطه آخر خط رسیده اند و نمی دانند طرز صحیح رفتار چگونه است.
این جامعه شناس تاکید می کند: کسانی که مدعی حقوق شهروندی هستند، باید به این پدیده هم رسیدگی کنند و حقوق شهروندی آنها را در نظر داشته باشند. تعاملی که با این افراد می شود نه با زور و خشونت بلکه باید با بیان تعامل مثبت، آموزش دادن و فراهم کردن حداقل های زندگی برای آنها و رهایی این کودکان از دست گروه های مافیایی باشد.
وی می گوید: از آنجا که کودکان کار اسیر گروه های مافیایی هستند، باید کار کنند و در واقع به صاحبان خود پول بدهند. باید این موضوع بیشتر رسیدگی شود.
این جامعه شناس افزود: از این کودکان بهره برداری ابزاری می شود؛ آنها قربانی خانواده های خود هستند، قربانی سازمان های مسئول در برابر آنها هستند که کارکرد مسئولانه ندارند؛ اینها از همه نظر در فشار هستند و اگر فحاشی می کنند و با صدای بلند حرف می زنند خودشان را تخلیه می کنند.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.