مهارت های زندگی برای کودکان، پنج مورد مهم
کودکان چه مهارتهایی را باید بیاموزند؟ مهمترین مهارتهایی که کودکان باید بیاموزند چه چیزهایی است؟
کودکان چه مهارتهایی را باید بیاموزند؟ مهمترین مهارتهایی که کودکان باید بیاموزند چه چیزهایی است؟ مهارتهای اولیه زندگی چیست؟
کودکان مهارتهای اولیه زندگی را از نخستین سالهای زندگی میآموزند و والدین هم تلاش میکنند با مراقبت و نظارت کافی، آنها را به سمت انجام تجربههای جدید هدایت کنند.
اما گاهی والدین به جای باز کردن فضا برای کودکشان او را از انجام کارهایی که برای کشف هویت و مدیریت احساساتش ضروری است باز میدارند و کودک در طول زمان قادر نخواهد بود با هوش هیجانی که دارد با دیگران ارتباط برقرار کند، به آنها واکنش نشان دهد و یا به تعامل مثبت و سازنده با همسالانش بپردازد. در این مطلب ۵ مهارت اساسی که والدین باید به کودک خود آموزش دهند تا آنها را پرورش دهد ذکر شده که خواندن آنها میتواند بسیار مفید باشد.
1- مهارت زندگی (اول): چگونه بازنده باشد.
طبیعی است که والدین نمیخواهند فرزندشان بازنده باشد اما کنار آمدن با باخت یکی از اساسیترین مهارتهایی است که والدین باید به کودکان خود آموزش دهند. بنابراین برای بچههای کوچکتر زیر 8 سال بهتر است والدین بارها و بارها در بازیها ببازند. بهتر است پس از هر باخت بگویند: «یکبار دیگر من باختم، بیا دوباره بازی کنیم». کم کم طوری بازی کنید که برنده شوید آن گاه بگویید «این بار من بردم اما تو خیلی تلاش کردی» اگر ناراحتی عمیقی از خود بروز داد توضیح دهید که هیچ کس دوست ندارد، ببازد اما باخت بخشی از بازی است و کسی میبازد که تلاش کمتری کند. از 5 سالگی به بعد نباید بگذارید همیشه برنده شود زیرا این سن بهترین سن برای تجربه کردن شکست و باخت است حتی اگر به مرافعه و جنجال کشیده شود.
۲- مهارت زندگی (دوم): چگونه فعالیت داشته باشد. (برای تقویت هوش حرکتی)
کودک باید قادر باشد خود را وارد گروه همسالان کند و یا در گروهی که قبلا تشکیل شده، جایی برای خود باز کند، همه در سنین کودکی یا بزرگسالی خود را در معرض انتخاب دیگران قرار میدهند و ممکن است از سوی دیگران پذیرفته نشوند. اما به هر حال انسان نیاز دارد تا در فعالیتهای جمعی مشارکت کند و تواناییاش را برای فعالیتهای گروهی محک بزند. لیدرها(سرگروهها) معمولا کسانی هستند که قادرند هر بار به نحوی خود را در یک تیم یا گروه قرار دهند و حتی در صورت شکست خوردن، از تلاش دست برندارند. در مورد بچههای کوچکتر این والدین هستند که باید راه را باز کنند و زمینه حضور کودک در یک بازی گروهی را فراهم کنند.
کودکی را تصور کنید که چندین بار از همسالانش میپرسد «من هم میتوانم بازی کنم» اما جوابی نمیشنود، بهتر است در چنین شرایطی به او بگوییم نشانههای غیرزبانی مثل لبخند زدن یا توجه دیگر کودکان را مدنظر قرار دهد. اگر کودکی به طرفش می آید، مهربان باشد و اگر خواستهای میشنود،پاسخ مثبت دهد، بچهها در دوران مدرسه قادرند خودشان گروههایی که دوست دارند را انتخاب کنند اما اغلب همه چیز را سیاه و سفید میبینند.
ممکن است کودکی بگوید «کسی منو دوست نداره» بهتر است در این شرایط دوستانش را به خاطرش بیاوریم و کمک کنیم به فعالیتهایی که دوستانش در آن مشارکت دارند، بپیوندد. در بیشتر موارد والدین نمیفهمند که چرا کودکشان با کودکی شبیه خودش دوست میشود. مثلا یک دختر خجالتی با یک دختر خجالتی دیگر دوست میشود، واقعیت این است که مهارتهای دوستیابی در طول زمان و بر اثر تکرار رشد میکند و میتواند به کودک کمک کند در سالهای بعد در زندگیاش انتخابهای بهتری داشته باشد.
3- مهارت زندگی (سوم): به آنچه که درست است ایستادگی کنند.
واقعیت این است که برای کودکان دفاع از کسی که از آنها کوچکتر است یا حقش پایمال شده بسیار دشوار است. کودکی را تصور کنید که شاهد کتک خوردن یک کودک دیگر است. او باید اعتماد به نفس و وجدان اخلاقی کافی داشته باشد تا بتواند مداخله کند. همدردی، توان اقدام کردن و پیش بینی آنچه ممکن است رخ دهد همگی نیاز به کسب مهارت دارند.
در مورد بچههای کوچک باید گفت آنها را میتوان به رعایت قوانین و مقررات سوق داد. این که بدانند آزار رساندن و کتک زدن در هر شرایطی ممنوع است و باید آزار روانی یا جسمانی کودک دیگری را به سرعت به اطلاع بزرگترها برسانند. اگر به عنوان بزرگتر اطلاعاتی در این باره از کودک خود دریافت کردید، بهتر است.
۴- مهارت زندگی (چهارم): ابراز احساسات به شیوه درست (تقویت هوش بین فردی)
به او بگویید:«خیلی خوب است که این موضوع را گفتی چون دلت نمیخواهد آدم خونسردی باشی.» به این ترتیب کودک یاد میگیرد که آن احساس چه جور احساسی است و میداند که میتواند با رفتار درست، دیگران را از آزارهای احتمالی دیگران باز دارد. اگر کودکی اقدام به آزار و اذیت همسالانش میکند به او بگویید «دوست داری دیگران با تو همینطور رفتار کنند؟ فکر میکنی چه احساسی به تو دست میدهد؟» او احساس همدردی را درک میکند و میتواند آن را تجربه کند، تکرار و تمرین میتواند حس همدردی را در آنها پرورش دهد.
در مورد بچههای بزرگتر وضعیت فرق میکند و آنها تمایل دارند به همسالان خود وفادار باشند از طرفی در سنین بالای ۸ سال، خبررسانی به والدین یا معلمان کار چندان خوبی به نظر نمیآید.
به همین دلیل است که آموزش در موقعیتهای به وجود آمده میتواند بسیارکمک کننده باشد. به خاطر داشته باشید قرار گرفتن در موقعیتهای خطیر باعث رشد ذهنی و تکامل شخصیت کودک میشود و به او کمک میکند در میانه یک بحران تمرکز خود را روی یک شخص نگه دارد و برای کمک به او ایدههای مختلفی را آزمایش کند. بازیگر بودن به کودک کمک میکند تا بداند کدام احساسات را باید در چه زمانی عیان کند و کدام احساسات را پیش خود نگه دارد. گاهی هم صداقتش را به جهت رعایت ادب متعادل کند. به عنوان مثال هنگام دریافت هدیه تکراری از عمویش تشکر کند و ناامیدی و ناراحتی اش را ابراز نکند، در مورد بچههای کوچکتر باید تلاش کرد ادب را رعایت کنند و به هنگام دریافت هدیه تکراری جار و جنجال راه نیندازند. باید به آنها متذکر شد:«دلم میخواهد هر وقت هدیهای گرفتی، بگویی متشکرم حتی اگر آن را دوست نداشتی» و سپس یادآوری کرد که هدیه خریدن برای دیگران نشانه دوست داشتن است و هر کس هدیهای برایمان بخرد یعنی ما را دوست دارد.
برای بچههای بزرگتر باید به آنها فهماند که گاهی نقش بازی کردن کمک زیادی میکند. به عنوان مثال اگر کسی قصد آزارشان را دارد، باید به جای ترسیدن، ژست دعوا به خود بگیرند اما هرگز دعوا نکنند، مهمترین نکته این است که باید بین نقش بازی کردن در موقعیتهای مناسب و نامناسب تمایز قائل شوند و از این مهارت استفاده نابجا نکنند.
5- مهارت زندگی (پنجم): حرف گوش دادن و یا سر پیچی؟
اگر کودکی دارید که به آن چه میگویید عمل میکند، والدین خوششانسی هستید. اما اگر کودکی دارید که شما را محترمانه و دائمی زیر سوال میبرد باید بدانید فرزندی با آینده درخشان دارید. این کودکان در دوران بزرگسالی توان چانه زنی و مذاکره در تعاملات اجتماعی دارند و بسیار موفق عمل میکنند. در مورد بچههای کوچکتر باید گفت هدف اولیه آنان به چالش کشیدن هر چیز از جمله والدین است. اکثر بچههای زیر 2 سال خود خواهانه فقط به مقاصد خود میاندیشند و نمیتوانند احساسات خود را کنترل کنند. در این سن والدین باید تلاش کنند درخواست محترمانه نیازها را آموزش دهند، لازم است هر جا نیاز است به آن ها پاسخ مثبت دهید زیرا تنها در این صورت است که میتوانید انرژیتان را برای پاسخهای منفی نگه دارید. در مورد بچههای بزرگتر راه برای مذاکره را باز نگه میدارد به عنوان مثال به هنگام سفارش غذا در رستوران، کودک انتخاب والدین را زیر سوال میبرد. وقتی راه مذاکره را باز میکنید به او اجازه میدهید احساسش را بدون پرخاشگری بیان کند. برخی از کودکان از سوال کردن درباره اتفاقاتی که قرار است بیفتد یا اظهار نظر کردن میترسند. در چنین شرایطی والدین باید حق
انتخاب بین دو یا چند مورد را به کودک بدهند تا انتخاب و گزینش صحیح را یاد بگیرد.
منبع:
کودکان طلایی
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼