۱۹۴۱۹۴
۹۵۶
۹۵۶

انواع تشویق کودکان، مخرب هستند یا سازنده؟

پژوهش‌گران این سؤال را طرح کردند که چرا تشویق استعداد و توانایی بیش از تشویق تلاش و عملکرد، بچه‌ها را به سوی تقلب سوق می‌دهد؟

وقتی بچه‌ها کار خوبی انجام می‌دهند، در امتحان موفق می‌شوند یا به سؤالی درست جواب می‌دهند، طبیعی‌ترین رفتار از سوی بزرگ‌سالان این است که تشویق‌شان می‌کنند، اما بررسی‌ها نشان می‌دهند که تشویق الزاماً اثر مثبت و سازنده‌ای روی کودکان ندارد، بلکه ممکن است اثر منفی هم بگذارد. محققان دانشگاه هانگژو نرمال (Hangzhou Normal University) اعلام کرده‌‌اند که تشویق کودکان کم‌سن به‌خاطر باهوش بودن ممکن است احتمال تقلب را در آن‌ها بالا ببرد.
در این پژوهش که با مشارکت ۳۰۰ دانش‌آموز سه و پنج ساله چینی در یک فعالیت سرگرم‌کننده انجام شد، کودکان باید حدس می‌زدند کارتی که پژوهشگر رو می‌کند، بالا است یا پایین. بازی قرار بود شش دور تکرار شود. به آن‌ها گفته شده بود اگر سه دور درست حدس بزنند، جایزه‌ای به آن‌ها تعلق می‌گیرد. بازی به شکلی طراحی شده بود که کودک دو دور از پنج دور اول را درست حدس بزند.
بعد از هر دور حدس درست، یک سوم کودکان به‌خاطر استعداد و توانایی‌شان تشویق می‌شدند و پژوهش‌گر به آن‌ها می‌گفت «چه‌قدر باهوشی!»، یک سوم دیگر به‌خاطر تلاش و عملکردشان تشویق می‌شدند و پژوهش‌گر به آن‌ها می‌گفت «این دفعه خیلی خوب بازی کردی»، گروه سوم هم تشویق نمی‌شدند.
بعد از دور پنجم بازی، پژوهش‌گر به مدت یک دقیقه اتاق را ترک می‌کرد و از کودک می‌خواست به کارت آخر نگاه نکند. بررسی فیلم ضبط شده توسط دوربین مخفی نشان داد که ۶۰ درصد کودکانی که به‌خاطر توانایی‌شان تشویق شده بودند، تقلب کردند. از میان کودکانی که به‌خاطر تلاش و عملکردشان تشویق شده بودند، ۴۱ درصد تقلب کردند و از گروه کنترل هم ۴۰ درصد تقلب کردند.
به باور محققان ۴۰ درصد تقلب در گروه کنترل، رقم بالایی است اما باید این را هم در نظر داشت که مهارت خودکنترلی و مقاومت در برابر وسوسه هنوز در کودکان سه تا پنج ساله پرورش نیافته است.

تأییدت می‌کنم، چون باهوشی!
پژوهش‌گران دانشگاه هانگژو نرمال این سؤال را طرح کردند که چرا تشویق استعداد و توانایی بیش از تشویق تلاش و عملکرد، بچه‌ها را به سوی تقلب سوق می‌دهد؟ پاسخ آن‌ها این است که وقتی کودکان به‌خاطر استعداد و توانایی‌‌هایشان تشویق می‌شوند، این تلقی در آن‌ها ایجاد می‌شود که تنها در صورت بروز این استعداد و نمایش این توانمندی‌ها است که از تأیید و حمایت بزرگترها برخوردار می‌شوند و همواره می‌خواهند مطابق با انتظارات دیگران در خصوص این استعدادها عمل کنند. این مسأله آن‌ها را تحت فشار قرار می‌دهد و به هر نحوی می‌خواهند مطابق با این انتظارات عمل کنند. تشویق توانایی‌ها و استعدادها به‌طور ضمنی حاوی این پیام است که «تو به‌خاطر یک توانایی و استعدادا ثابت و ذاتی (مثل هوش و ذکاوت) درست حدس زدی و عملکرد خوبی داشتی» و کودک برای حفظ این برداشت از توانایی‌ها و استعدادهایش به رفتارهایی مثل تقلب متوسل می‌شود.
تحقیق دیگری که در سال ۱۹۹۸ در دانشگاه کلمبیا روی گروهی از دانش‌آموزان کلاس پنجمی انجام شده بود، نتیجه‌ای مشابه داشت. این تحقیق نشان داد که بچه‌ها بعد از تشویق شدن به‌خاطر هوش و ذکاوت‌شان، درباره کارشان اغراق می‌کنند، تلاش‌شان برای حل مسائل کمتر می‌شود، از تلاش برای حل مسائل و مشکلات کمتر لذت می‌برند و نسبت به دانش‌آموزانی که به‌خاطر تلاش‌هایشان تشویق شده‌اند، عملکرد تحصیلی ضعیف‌تری دارند.

پرورش ذهنیت رشد با تشویق عملکرد به‌جای هوش و توانایی
کارول دوئِک (Carol S. Dweck)، استاد روان‌شناسی دانشگاه استنفورد که در تحقیق دانشگاه کلمبیا نیز شرکت داشته، به تازگی دو عبارت «ذهنیت رشد» (growth minset) و «ذهنیت ایستا» (fixed mindset) را وارد ادبیات روان‌شناسی و یادگیری کرده است. مهم‌ترین کاربرد این دو عبارت توصیف این است که «باور دانش‌آموز نسبت به یادگیری» چه تأثیری بر «انگیزه و ظرفیت او برای موفقیت» می‌گذارد.
خانم دوئک در کتاب «روان‌شناسی نوین موفقیت» توضیح می‌دهد که نگاه افراد به توانایی‌های خود به‌صورت یک طیف قابل تعریف است. در یک سوی طیف موفقیت یا شکست حاصل توانایی‌ها/ناتوانی‌های ذاتی فرد تلقی می‌شود و هوش و توانایی هم ثابت و تغییرناپذیر هستند. این نگاه به ذهنیت ایستا می‌انجامد. در سوی دیگر طیف موفقیت و شکست حاصل یادگیری، تلاش و پشتکار تلقی می‌شود. این تلقی، مبنای ذهنیت رشد است.
او اضافه می‌کند: در ذهنیت ایستا دانش‌آموزان بر این باور پیش می‌روند که توانایی‌ها، مهارت‌ها، هوش و استعدادهایشان ذاتی، ثابت و تغییرناپذیرند. به این معنا که هر فرد بهره‌ای مشخص و محدود از هوش و مهارت دارد و نمی‌تواند آن‌ها را ارتقا دهد یا مهارتی به مهارت‌هایش اضافه کند. در این حالت دانش‌آموزان باید تا جایی که می‌توانند باهوش، توانا و مستعد جلوه کنند. اما در ذهنیت رشد، دانش‌آموزان می‌دانند که توانایی و استعدادهایشان با تلاش، پشتکار و آموزش مؤثر پرورش می‌یابد. البته ذهنیت رشد به این معنا نیست که می‌شود با تلاش و پشتکار یک‌شبه به یک نابغه تبدیل شد. تأکید این نظام فکری بر این است که بهبود عملکرد و رسیدن به نتایج بهتر در سایه تلاش و کوشش ممکن است.»
نکته حیاتی در مقایسه این دو نوع نگاه به موفقیت و شکست این است که ذهنیت ما اثری انکارناپذیر بر درک ما از موفقیت و شکست دارد. در ذهنیت ایستا، موفقیت یا شکست بازتاب‌دهنده شخصیت فرد است و به همین دلیل افراد را از شکست می‌ترساند زیرا شکست خوردن یک فرد، شخصیت ناتوان و فرودست او را بازتاب می‌دهد. در مقابل، در ذهنیت رشد، شکست فرصتی برای پیشرفت و بهبود عملکرد است.
تشویق کودکان به‌خاطر هوش و ذکاوت‌شان ذهنیت ایستا را در آن‌ها تقویت می‌کند و این باور را در آن‌ها جا می‌اندازد که هوش و توانایی محدود و ثابت است و از حل مسائل سخت و چالش‌برانگیز بر نمی‌آیند. آن‌ها از شکست خوردن واهمه دارند و از هر کاری که ممکن است باعث شود کم‌تر باهوش به نظر برسند، پرهیز می‌کنند. در حالی‌که تشویق کودکان به‌خاطر تلاش و پشتکارشان این باور را در ذهن‌شان تقویت می‌کند که ویژگی‌هایی مثل هوش یا استعداد را می‌توان با کار و تلاش بسط داد. این کودکان اشتباه کردن را بخشی از روند یادگیری می‌بینند و برای حل چالش‌ها و مسائل سخت‌تر تلاش بیشتری می‌کنند.
خانم دوئک در تحقیقی جدیدتر که در سال ۲۰۱۴ انجام داد مشاهده کرد احتمال انتخاب فعالیت‌های چالش‌برانگیز در دانش‌آموزانی که به‌خاطر عملکرد و تلاش‌شان تشویق می‌شوند (با عبارت‌هایی مثل آفرین چه‌قدر تلاش کردی!) بیش از دانش‌آموزانی است که به‌خاطر توانایی و استعدادهای ذاتی (با عبارت‌هایی مثل آفرین، خیلی باهوشی!) تشویق شده‌اند. گروه دوم تمایل دارند فعالیت‌هایی را انتخاب کنند که از پیروزی در آن‌ها مطمئن هستند و اطمینان دارند به‌سادگی از پس آن‌ها بر خواهند آمد.

چه‌ طور ذهنیت رشد را در کودکان تقویت کنیم؟
از مهم‌ترین راه‌کارها بهبود بازخوردهایی است که به آن‌ها می‌دهید. پیش از تشویق کودک مطمئن شوید جمله‌ای که برای تمجید او به کار می‌برید، بر تلاش و پشتکار و فرآیند انجام کار تأکید دارد نه بر هوش و ذکاوت و مهارت‌های او. مثلاً عبارت‌هایی مثل «همیشه نقاشی‌هات قشنگه و استعداد زیادی در نقاشی داری» یا «آفرین، هوش ریاضی‌ت خوبه!» با جملاتی مثل «خیلی دقیق رنگ کردی و این عالیه!» یا «این همه دقت به جزئیات مسأله عالیه!» جایگزین کنید.
وقتی بچه‌ها از انجام کاری دل‌زده‌اند یا به‌خاطر نرسیدن به نتیجه دل‌خواه کلافه شده‌اند، علت کلافگی و دلزدگی‌شان را جویا شوید و نگاه آن‌ها به بی‌نتیجه ماندن تلاش‌هایشان را اصلاح کنید. مثلاً وقتی می‌گویند «من نمی‌فهمم» یا «این خیلی سخته و دیگه نمی‌تونم ادامه بدم» بعد از مدتی استراحت، توجه‌شان را به نکاتی جلب کنید که با استفاده از آن‌ها می‌توانند کار را ادامه دهند. مثلاً بگویید «بیا ببینیم چی ممکنه از قلم افتاده باشه؟» یا «به نظرت چه راه‌کار دیگه‌ای هست که هنوز به کار نبردی؟» یا «این مسأله نسبت به مسائل قبلی به وقت و زحمت بیشتری نیاز داره. می‌تونی مدتی بهش فکر نکنی و دوباره بری سراغش». وقتی می‌گوید «بلد نیستم» یادآوری کنید که «داری یاد می‌گیری. لزومی نداره همه‌چیز رو بلد باشی!» یا وقتی می‌گوید «حوصله خوندن ندارم» یادآوری کنید که «خوندن یک عادته و باید دنبال راه‌هایی باشیم که این عادت رو در خودمون تقویت کنیم».

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.