جلوگیری از اضطراب کودکان، نقش والدین چیست؟
کودکان والدین مضطرب بیشتر در معرض خطر ابتلا به اختلالات اضطراب قرار دارند. اما خوشبختانه تمامی مشکلات مرتبط با اضطراب درمان پذیر هستند.
کودکان والدین مضطرب بیشتر در معرض خطر ابتلا به اختلالات اضطراب قرار دارند. اما خوشبختانه تمامی مشکلات مرتبط با اضطراب درمان پذیر هستند. طبق تحقیقات منتشر شده در روزنامه روانپزشکی آمریکا، درمان از طریق تغییر رفتار و سبک والدین ممکن است قادر به جلوگیری از ایجاد اختلالات اضطراب در فرزندان باشد.
محققان به رهبری پروفسور روانپزشک گلدا گینزبورگ ۱۳۶ خانواده را بررسی کردند. در هر خانواده حداقل یک والد وجود داشت که مبتلا به اختلال اضطراب تشخیص داده شده بود و حداقل یک کودک در سنین ۶ تا ۱۳ ساله که هنوز اضطراب در او تشخیص داده نشده بود.
تقریباً نیمی از خانواده ها هشت جلسه خانوادگی درمانی را گذراندند، در حالی که نیمه دیگر فقط یک بروشور ۳۰ صفحه ای برای توصیف اختلالات اضطراب و بدون استراتژی عملی خاصی برای کاهش آن دریافت کردند.
پس از گذشت یک سال تنها ۵ درصد از کودکان خانواده هایی که درمان جلسات خانوادگی را دریافت کرده بودند کماکان مضطرب تشخیص داده شدند، اما در میان خانواده هایی که فقط جزوه دریافت کرده بودند این تعداد ۳۱ درصد بود.
نقش والدین در کاهش اضطراب فرزندان
پرسش اصلی این است که با توجه به اینکه ما می دانیم اضطراب در خانواده ها اتفاق افتاده و بعضاً اجتناب ناپذیر است، آیا می توانیم از مبتلا شدن فرزندان به اختلال اضطراب که پدر و مادرشان به آن مبتلا هستند جلوگیری کنیم؟ گینزبورگ می گوید که با توجه به مطالعه ای که با همکارانش در دانشگاه جان هاپکینز انجام داده اند، پاسخ مثبت است.
با توجه به بودجه موسسه ملی سلامت روان آمریکا، محققان اکنون به مطالعه سایر خانواده ها ادامه خواهند داد. آنها به بررسی رابطه بین کودکان خانواده هایی که والدینشان درمان دریافت کرده اند با وجود احتمالی اضطراب در خود آنها در نوجوانی یا زودتر می پردازند.
گینزبورگ می گوید پیام روشن حاصل از یافته های این تحقیق، این است که رویکرد درمانی باید از انجام واکنش های پس از ابتلا به پیشگیری های قبل از ابتلا تغییر کند. در پزشکی بدن مدل های پیشگیری مانند مراقبت های دندان وجود دارد که ما هر چند وقت یک بار برای جرم گیری و بازدید می رویم تا خراب نشوند.
اتخاذ این مدل در مورد مسائل روحی یعنی بازرسی سلامت روان نیز یک مدل پیشگیرانه برای افرادی است که در معرض خطر هستند و در آینده در مورد بیماری های روحی - روانی نیز نگرش به همین سبک خواهد بود.
البته همه انسان ها تا حدی احساس اضطراب می کنند که طبیعی است و در بسیاری از موارد حتی خوب است و ما را از ابتلا به عارضه ای احتمالی باز می دارد.
اما در افراد مبتلا به اختلال اضطراب، دوز اضطراب بسیار زیاد بوده و فراتر از اضطراب سالم است. اینگونه افراد ممکن است سطحی از اضطراب را احساس کنند که نسبت به وضع موجود که هیچ تهدیدی در آن وجود ندارد، بسیار بالاست. گینزبورگ آن را به یک زنگ ساعت هشدار که در زمانی اشتباه به صدا در می آید تشبیه می کند.
در کودکان، اضطراب بیش از حد می تواند به طرق مختلفی باشد. بعضی ممکن است با اضطراب جدایی درگیر باشند و می ترسند بدون والدینشان جایی بروند. دیگران ممکن است با اضطراب اجتماعی مبارزه کنند، زمانی که از غذا خوردن در مقابل دیگران در بوفه مدرسه و یا سر خوردن در پیش چشم دیگران هراس دارند.
برخی نیز با نگرانی های دیگر مبارزه می کنند و فکر می کنند که اگر در این آزمون شکست بخورم هرگز به کالج نخواهم رفت، هرگز کار خوب پیدا نمی کنم و سر و سامان نخواهم گرفت.
لین سیکلند روانشناس بالینی و محقق اختلالات اضطراب در کودکان و نوجوانان می گوید: " هر نوعی از اضطراب ماحصل ترکیبی از دو عامل خطا در برآورد احتمال ابتلا به خطر و پیش بینی نادرست توانایی فرد برای مقابله با آن است. حال این خطر می تواند خجالت، حمله یک سگ و یا امتحانات مدرسه باشد".
گینزبورگ می گوید هیچ دلیل خاص و واحدی برای اختلالات اضطراب وجود ندارد و بیشتر محصول تعامل عوامل ژنتیکی و محیطی است. او می گوید زمینه های بروز این اختلالات از خانواده ها شروع می شود و برخی سبک های فرزندپروری خاص می تواند باعث اضطراب شود، مانند الگو سازی خود شما در مقابل بچه ها.
این الگوسازی ممکن است مانند جیغ زدن شما در اثر دیدن یک سوسک به شکلی مستقیم القا شود و یا مانند مراقبت بیش از حد از فرزندانتان در زمانی که خطری وجود ندارد، غیر مستقیم باشد.
گینزبورگ شرکت کنندگان زیادی را برای بسیاری از کارآزمایی های بالینی به کار گرفت. پدر و مادرانی که خودشان از اضطراب رنج می بردند و نمی خواستند فرزندانشان نیز مشکل مشابهی داشته باشند.
دو جلسه اول درمان فقط با حضور والدین برگزار شد و به آنها در مورد تاثیر غیرمستقیم اضطرابشان بر افزایش سطح اضطراب کودکانشان توضیحاتی ارائه شد.
شش جلسه باقی مانده با حضور کل خانواده بود و درمانگر در مورد نحوه برخورد هر فرد با اضطراب و استراتژی های مقابله با آن کار می کرد.
گینزبورگ می گوید یک نکته کلیدی که والدین باید آن را درک کنند این است که باید بگذارند بچه ها باید با ترس خود مواجه شوند.
گاهی اوقات پدر و مادر به کودکان خود اجازه نمی دهند در معرض موقعیت های ناخوشایند و اضطراب آور قرار بگیرند، زیرا نگران آن هستند که رویارویی با این وضعیت برای کودک بیش از حد مشکل باشد، در حالی که در حقیقت این استراتژی نادرست است و آنها باید به کودکانشان کمک کند تا از طریق قرار گرفتن در موقعیت های واقعی و مشکل در زندگی اضطراب خود را کاهش دهند.
سیکلند که کارگاه های آموزشی را برای کمک به مقابله با اضطراب کودکان برای والدین برگزار می کند نیز موافق همین تئوری است. سیکلند می گوید که والدین باید با اطمینان از امن بودن محیط و شرایط فرزندان خود را در معرض اضطراب های طبیعی قرار دهند.
او می گوید اگر فرزند شما ترسید که تنهایی در اولین تمرین فوتبال شرکت کند چون کسی را نمی شناسد او را به خانه برنگردانید. با آرامش کنار او بمانید و به او بگویید که او شجاعت بازی کردن کنار آن ها را دارد.
در واقع بزرگترین پیام سیکلند برای والدین همان پیام گینزبورگ است که سعی نکنید از رویارویی فرزندان با موقعیت های اضطراب جلوگیری کنید، در عوض توانمندی های آنان برای مقابله با این شرایط را ارتقاء دهید. اگر فرزند شما دوست ندارد در خانه دوستانش بازی کند، شما باید برنامه های بیشتری برای این کار تدارک ببینید.
چنین مواردی برخورد احساسی را بر نمی تابند و بچه هایی که مشکل اضطراب دارند نیاز به تمرین بیشتر دارند، نه مصون ماندن و کمتر مواجه شدن. پیام دیگر سیکلند به والدین این است که حتی شدیدترین اضطراب ها قابل درمان هستند و بچه ها محکوم به تحمل ابدی اینگونه ناراحتی ها نیستند.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼