۲۰۰۹۶۹
۹۴۸
۹۴۸

نحوه تغذیه کودکان، تاثیر گذار در آینده شان

عادات غذایی هر کس، که در مجموعه ای از خاطرات گذشته اش ریشه دوانیده است، در جریان سالها و تجارب غذایی تشکیل می شوند.

عادات غذایی هر کس، که در مجموعه ای از خاطرات گذشته اشی ریشه دوانیده است، در جریان سالها و تجارب غذایی تشکیل می شوند. این عادات که جنبه ایستائی ندارند، در طول زندگی رشد می کنند، ولی همیشه عاداتی را که در نتیجه تماس با محیط خانوادگی و فرهنگی کسب شده منعکس می کنند و همچنین حول محور غذاهای خانوادگی و آداب سنتی غذاها متبلور می شوند.
کودکی که در فاصله دو آگهی تبلیغاتی تلویزیونی چند تا سیب زمینی سرخ کرده یا شکلات و آب نبات می بلعد؛ کودکی که میوه و سبزیجات کم میخورد و تشنگی و عطش خود را جز با نوشابه گازدار یم نوشابه رنگی با طعم میوه فرو نمی نشاند، مجموعه خاطرات غذایی اش همانند کودکی نیست که از همان اوان تولدش به غذاهای «سالم» عادت داده شده است.
عادات غذایی کودک به خوردن غذاهائی که چندان تییر ماهیت نیافته است، غذاهای کم شیرینی با کم نمک، بطور طبیعی بدون دردسر و ناراحتی، در محیطی که قبلا در اختیار غذای سالم و متنوع قرار گرفته است به صورت می گیرد؛ برعکس، فراگیری بهترین عادات غذایی در سنین بزرگسالی با نوعی «استحاله» ناراحت کننده همراه است زیرا نسبت به عاداتی که در گهواره و سنین کودکی کسب شده خیلی دیر صورت گرفته و مخالف و متناقض با آنها می باشد.
وضع محیط و رفتار اطرافیان نسبت به غذاها و هزاران پیام «غیر کلامی» که کودک روزانه دریافت میکند، هم در پی ریزی عادات غذایی و هم در نوع غذاهائی که به او داده می شود به یک اندازه دخالت دارند.

عادات غذایی سالم، غذاهای لذیذ
غذا خوردن اساسأ یک عمل مطبوعی است؛ خوشبختانه که خالق عالم، آنرا باینصورت طرح کرده است! تصمیم به خنثی کردن این لذت دقیقا بر خلاف طبیعت و حقیقتا برخلاف روش مورد نظر است.
در انتساب لذت به غذاهای سالم طرق مختلف و متعددی وجود دارد؛ چنین طرفی که بوسیله افراد خانواده و محیط مرتبا تکرار شده و مورد قبول واقع شده باشد بصورت قوی ترین پیامهائی در می آیند که بتوان به کودک رساند تا شکوفائی عادات غذایی پسندیده را در کودک آسان کند. این ترتیب:
وجود مرتب سبزیجات و تره بار سبز، زرد یا سفید، که خواه بصورت خام یا پخته روی میز غذا گذاشته شود حتی بین غذاها، بوسیله تمام افراد خانواده خورده شود با وجود بعضی «اعتصابات» مخصوص در سالهای قبل از دبستان جز اینکه بوسیله کودک پذیرفته شود کاری انجام نمیدهد.
خوشحالی و رضایت خاطر مکرر والدین در برابر اولین مارچوبه های بهاری، نخود و لوبیا و هویج شیرین تابستانی، کدوهای خوشگل و بادمجان پائیزی، شور و شوق آنان در برابر انواع فراوان سبزیجات نسبت به این غذاها عادات غذایی مثبتی در کودکان ایجاد می کند و آنها را بر میانگیزد تا با همان لذت، خودشان نیز آنها را امتحان کند.
خریدن مرتب ماهی با محصولات دیگر دریائی کودک را با طعم حقیقی آنها آشنا می سازد و او را به ماجراهای مختلف طباخی میکشاند که از مزمزه کردن خرده ریزهای ماهی سرخ کرده و آغشته به گرد نان را ماهی یخ زده با فراتر میگذارد.
استقبال گرم از میوه تازه در موقع صرف دسر بهیچ وجه در کودکی که هنوز هم باطعم و مزه انواع شیرینی آشنا نشده است، محرومیت ایجاد نمیکند؛ بنظر وی، میوه بصورت سمبل فصول مختلف سال در آمده و هرگز بعنوان «دسر ناراحت کننده ای که برای رژیم های لاغری در نظر گرفته شده است» تلقی نخواهد شد.
مصرف فراوان و مکرر غذای افراد گیاهخوار مبتنی بر سبزیجات، علاوه بر اینکه مطبوع است، ممکن است، تا موقعی که هنوز وقت نگذشته است، با مهارت تمام اصطلاحی برای انسانه «بیفتک» مطرح سازد. پذیرائی درست با غذاهای سالم و لذیذ، همچنین حرفهای خوشایند درباره آنها بهترین وسیله مثبت عادت دادن کودک به تغذیه سالم است؛ این اقدام تلویحا نشان می دهد که خود والدین باید غذای سالم بخورند؛ ولی این امر هر نوع غذای «شیک» را که بمناسبت خاصی مصرف می شود و همچنین صرف تنقلات را نفی نمیکنند. یکبار عادت نمی شود!

غذای جسمانی و هیجانی
اگر نوزاد هروقت گرسنه باشد غذا بخورد از لحاظ «جسمانی» راضی و خوشنود می شود؛ اگر در آغوش مادرش مسورد نوازش قرار بگیرد نیز از لحاظ «هیجانی» راضی و خوشنود می شود. از نظر کودک خردسال و نوزاد، رضایت خاطر جسمانی و هیجانی به غذا و محبت مادرانه بستگی دارد و همزمان به دو نیاز مشخص او - یعنی گرسنگی و مهر و محبت - پاسخ داده می شود. این دو نیاز ممکن است - اگر دقت نشوددر ذهن کودک باهم اشتباه شود و یکی بجای دیگری در نظر گرفته شود.
کودکی که با کمترین گریه غذا بخورد، یا آنقدر غذا بخورد تا به خواب عمیقی فرو رود بعد از چند هفته، دیگر نمی تواند بین نیاز به خوردن و ناراحتیهای دیگر خود فرقی قائل شود. در نتیجه، غذابصورت راه حل تمام مشکلات او از قبیل نیاز به توجه، محبت، تفریح و سرگرمی در میاید.
از چند سال به اینطرف، دکتر هیلدبرون، روانکاو، سعی دارد بعضی مسائل و مشکلات حاد عادات غذایی - گرسنگی شدید، چاقی، بی اشتهائی - را روشن کند، وی این آشفتگی و اختلالات را به تجاربی نسبت میدهد که ریشه اش بدوره خردسالی و نوزادی میرسد. وقتی چنین اختلالاتی بروز کرد، دیگر غذا پاسخگوی نیازهای خوراکی نمی باشد، بلکه تقریبا بصورت انحصاری، به ترتیب اهمیت با فراوانی یکی از نیازهای زیرین را مشخص میکند:
-میل شدیدو اقناع نشدنی نسبت به عشق و علاقه ای که غیرقابل دسترسی است
-ابراز خشم و کینه
-استنکاف شدید
-تغییر قیافه عدم محرومیت جنسی
-احساس قدرت کاذب.
دکتر بروک ، در دنبال مطالعات فراوانی خاطر نشان میکنند که برای اینکه مکانیسم گرسنگی بطور طبیعی رشد کنند مقتضی نوعی یادگیری کامل می باشد؛ هیچ کس الزاما چاق و پر خور بدنیا نمی آید:
-هر کس یاد می گیرد بموقع گرسنه شود؛
-هر کس یاد می گیرد حدود اشتهای خود را حفظ کند؛
-در سنین کودکی خیلی راحت می توان «فراموش کرد».
کودکی که برای تمام کردن شیشه شیر خود یاخالی کردن بشقاب - غذایش تحت فشار است، بهیچ وجه بر اشتهای خود حاکم نمی باشد؛ بر عکس، نوزادی که هر پستان مادر را بیش از ۳۰ دقیقه می مکد، اغلب بیش از اندازه غذا می خورد. این عمل به این معنی است که مادر، از همان اولین هفته های تولد کودک ضمن اینکه به کودک یاد می دهد نیاز های مختلف بدن و جسم خود را بشناسد و آنهارا بصورت مناسبی ارضاء کند می تواند در یادگیری کنترل گرسنگی او نیز فعالانه شرکت کند.

سیری دو جانبه
مادر و کودک، هر کدام، در رشد عادی مکانیسم گرسنگی نوزاد نقشی را القاء می کنند.
حتی اگر این عمل کاملا «حورت نگرفته باشد با اینحال نوزاد قادر است امیال و نیازهای خود را از همان ساعات اولیه عمرش نشان دهد، به این ترتیب که:
-می تواند گریه کند، سرفه کند، ببلعد، استفراغ کند؛
-احساس می کند و می شنود؛
-نسبت به درد و لمس حساسیت دارد می تواند عمرش را درجه گونه ای که نوازش شده بچرخاند
-می تواند دست و پا بزند، لگد بیندازد.
به منظور کمک به کودک در ابعاء تتمش خود، مادر باید به اعمال او پاسخ بدهد و در برابر پیاء های کودک واکنش تدحیح از خود نشان بدهد؛ باین ترتیب است که بشود امکان میدهد تاخر درا بهتر بشناسد و بهتر رشد کند.
مادری که به منظور فرو نشاندن هر گریه ای، به منظور تسکین ناراحتی با برای تقویت، به کودکش غذا می خورند، به درستی متوجه پیام کودک نمی شود؛ مادری که در پاسخ به فریادهای واقعی گرسنگی به کودکش غذا میدهد، در همان اول کار در تشکیل مکانیسم گرسنگی کودک شرکت میکند. واکنش درست در لحظه مناسب یکی از عوامل کلیدی در تشکیل عادات غذایی کودک بشمار می رود.
وقتی کودکی از خوردن آخرین قطرات شیر باقی مانده در شیشه اش خودداری میکند، اگر بخواهیم به فردیت و شخصیت او احترام قائل شویم، اصرار فایده ای ندارد.وقتی کودک در پایان غذاخوردن سرش را بر میگرداند، کاملا و بصورت واضحی نشان میدهد که دیگر بس است؛ طرز برخورد و پاسخ به این علامت سیری اهمیت فراوانی دارد.
وقتی نوزاد در شروع اضافه کردن غذای سفت در عادات غذایی کودک از خوردن گوشت یا سبزی خودداری میکند، باید راحتش گذاشت تا بحال خود باقی بماند و غذای «دعوائی» رادر وعده دیگر به او داد. پذیرش غذاهای تازه و جدید جز بصورت تدریجی، همراه با حوصله و تفاهم، انجام نمی شود. مجبور کردن کودک به خوردن فلان غذای معین نوعی عدم احترام نسبت به او تلقی می شود. خود بزرگسالان هم هو سهائی دارند یا بهتر بگوئیم «ادا»هائی دارند؟
وقتی اشتها کم شده، تپاندن غذا در دهان کودک به بهانه اینکه باید بخاطر حفظ سلامتی اش غذا بخورد، لزومی ندارد… اشتهای کودک، در طول ماههای اول زندگی، «بطور عادی» تغییراتی میکند. فقدان اشتهاء معمولا وقتی که آهنگ رشد کند می شود، ظاهر می شود.
مادری که پیامهای کودک را درک می کند و پاسخ صحیح به آنها میدهد، در واقع امکان شرکت فعالانه او را در عادات غذایی فراهم میکند.

عشق و علاقه غذائی
درباره اکولوژی گلهای خانگی زیاد صحبت شده و بدون کمترین تعجبی همگی قبول دارند که آب و نور در رشد و شکوفائی آنها به تنهائی کافی نیست، میگویند که گل خانگی، اگر با آن حرف بزنند و آن را در کنار دوستان خوبی قرار بدهند، بهتر رشد می کند و بیشتر شکوفه میدهد…، حتی اضافه می کنند که بعضی آهنگهای موسیقی رشد آنرا بر می انگیزانند. این همان مساله محیط مساعد و مناسب است؟
بمنظور رشد و شکوفائی عادی، کودک هم مانند گل و گیاه نیازمند شرایط محیطی و اکولوژی خاصی است که از حدود سنتی تغذیه فراتر می روند. تنها غذا، حتی اگر بمقدار کافی عرضه شود، کاملا بدرد کودک نمیخورد؛ مواد دیگری از قبیل رفتار محبت آمیز والدین، به صورت غذای روزانه اضافه می شود تا محیط سلامتی کامل گردد.
بمنظور اجتناب از بدبینی در یک کتاب غذائی، این نوع هماهنگی غذا و محیط اجتماعی - عاطفی» موضوع مطالعات فراوانی قرار گرفته است تا اثرات نامطلوب عادات غذایی را به حداقل برسانند. در یکی از این مطالعات، به گروهی از نوزادان، در شش ماه اول زندگی شان، مقداری غذای اضافی دادند و افزایش وزن وجنبه سلامتی آنها را با گروه دیگری از کودکان نمونه همان دهکده، که غذای اضافی دریافت نمیکردند، مقایسه نمودند. نوزادان خانواده های پر اولادتر، و فقیرتر و آنهائی که از تربیت کمتری برخوردار بودند و مدت شش ماه از «غذای اضافی» استفاده کرده بودند، نسبت به گروه نمونه از افزایش وزن کمتر و نرخ بیماریهای بیشتری برخوردار بودند؛ یعنی غذاهای اضافی نتوانستند نقص محیط را جبران کنند.
این مورد اخیر، اهمیت محیط و مواد اضافی مانند توجه و محبت را در تکمیل صورت غذای روزانه نوزاد نشان میدهد.
در همین سلسله مطالعات، ولی با توجه به تحقیق دیگری، نشانه داده اند که بین حالت تغذیه کودکان خردسال و مراوده کلامی مادر و فرزند رابطه مثبتی وجود دارد: هر چه مبادلۂ لفظی و کلامی بین مادر و کودک بیشتر بود، بهمان اندازه هم حالت تغذیه کودکان و عادات غذایی آن ها رضایت بخش تر بود.

این همان مسأله محیط مساعد و مناسب است؟
غذاهای دست جمعی
از نظر فرد بزرگسال، موقع صرف غذا، موقع مطلوب و مطبوع روز و نوعی عمل اجتماعی به حساب می آید؛ در این مساله، نه تنها خود غذا، بلکه افکار و احساسات هم دخالت دارند.
از نظر کودک، حتی کودک خردسال، خوردن غذا بصورت دستجمعی و در بین افراد خانواده، یکی از اولین اعمال اجتماعی راتشکل میدهد. وقتی که کودک به تنهائی غذا میخورد، این لحظه بنظر وی بصورت لحظه خاصی در می آید که شاهد نگاههای پدر می باشد و صدای او را می شود.
معنی این مساله آن نیست که کودک خردسال باید همیشه از همان غذای دیگران برخوردار باشد، بلکه بیشتر متضمن نوعی همکاری اجتماعی و شرکت در فعالیت خانوادگی است.
دکتر ژان ترہ مولییر، با نگارش مطلب زیر، جنبۀ مهمی از صرف غذای خانوادگی را خاطر نشان می کند:
«در نهایت، در آداب بسیار ساده، دور میز غذاخوری خانوادگی است که دو تصویری که بدون آنها تاکنون تمدنی وجود نداشته، ویقول روانکاوی، بدون وجود آنها هرگز امکان برخورداری از تعادل فردی وجود نداشته یعنی تصویر مادر و پدرسطرح ریزی شده و در ذهن کودک اثر می گذارند. هر غذائی دارای نوعی ارزش سمبولیک میباشد که کیفیت آن با کیفیت کسانی که بما غذا میدهند، باهم تلفیق می شود و در میامیزد.»
حتی اگر تعداد افراد خانواده در وجود دو نفر - مادر و کودک - خلاصه شود مشارکت در غذا خوردن بهتر از این است که کودک در گوشه ای از آشپزخانه تنها بماند.

وقت غذا، وقت استراحت
غذا خوردن در هر حال باید در فضای «دلچسب» صورت بگیرد و وقت غذا خوردن، وقت سرزنش و سر کوفت دیگران و تسویه حساب، وقت مشاجره با بحث های خیلی داغ و جدی نمیباشد. وجود جو شلوغ» در موقع صرف غذا ممکن است اغلب اشتهای حساس و ظریف کودک را در دوره قبل از دبستان «کوره کند. اگر کودک در سر میز غذا و در میدان جنگ شرکت کند، جنبه «لذت اساسی تشکیل عادات غذایی خواته را از دست خواهد داد.
اصرار در قبولاندن فلان غدای معین به کود کاملا بیهوده و بی فایده است؛ زیرا اگر والدین با این مسأله درگیر شوند ممکن است کودک فردی بداخلاق و بی رحم بار بیاید، و در نتیجه مسالۂ غذا و غذا خوردن بین والدین که کودک را مجبور و مفید می کنند از یکطرف، و کرد که بعضی بهترین غذا را رد می کند از طرف دیگری بصورت زور آزمائی در می آید.
. پروفسور نیل مؤلف معروف «کودکان آزاد سامر هیل» در کتاب خود تحت عنوان: «آزادی، نه هرج مرج» به ارزیابی پدیده زیر می پردازد عقده غذا نبی در کودله شامل عنصر اعترض به پا شد؛ کودک، در سر میز غذا آنچه را دوست دارد میخورد و هدفش از این عمل اعلام این مطلب است کرد: این من هستم که در اینجا دستور میدهم، بمن گوش کنید.

هوس ها
کسی که نقطه ضعن و هوسی ندارد اولین سنگ را پرتاب کند. بدون آنکه تمام موسها را نفی کنیم، ممکن است آنها را در یک هدف منحصر بفرد حفظ تعادل عادات غذایی کودک محدود ساخت. هیچ لائی جانشین غذای دیگری نمی شود. یک مادر کاملا آگاه می تواند غذائی را با غذای دیگری با همان ارزش غذائی و بدون آنکه کودک ناراحت شود - جابجا کند. کودک، اغلب، بطور سیستماتیک سبزیجات پخته را نمی خورد، ولی سبزیجات خام را با لذت و خوشحالی میخورد کودکی که شیر نمیخورد، شاید ماست، پنیر، شیر مرد یا حتی شیر مخلوط با میوه را بخورد. همانطوری که اشتهای نوزاد در برابر شیشه شیر و او این غذای سقتی که میخورد باید رعایت شود، رعایت میل و بی میلی کودک در دوره قبل از دبستان هم دارای اهمیت فراوانی میباشد. این نوع رعایت حال گودک نه بصورت نقی قطعی و نه پذیرش قطعی هوسها تلقی - نمی شود و…؛ بلکه متضمن تفاهم شدید والدینی میباشد که مایلند کور دل خودرا درست تغذیه کنند.
در مورد کودک ، هر هوسی نوعی تظاهرشخصیت و فردیت میباشد که از سنین قبل از دبستان موقعی که اشتها بصورت «عادی» در حال کم شدن اب تشکیل می شود.
اگر والدین در برابر هوسهای زودگذر کودکان رفتار عاقلانه داشته باشند، اگر در هر نوبت غذا خوردن جنگ و جدال شروع شود. کودک بدون آنکه متوجه بشود، تسلیم خواهد شد. اصرار زیاد در باند فلان غذای معین، بمعنی اهمیت زیاد قائل شدن به آن غذا است و مسکن است آنرا بصورت یک امر ممنوع زندگی در آورد، که با تشکیل عادات غذایی مطلوب مغایر است.
هر قدر افسانه ها و ممنوعیت های سنتی مربوط به غذا بیشتر باشد. به همان اندازه امکان تنوع غسذائی کمتر و برخورداری از تغذیه سالم و متعادل در سنین بزرگ سالی مشکل تر می باشد.
دکتر رودلف دریکورس در کتاب خود تحت عنوان «ستیزه جوئی کودن» چند مورد مشکل را ارائه داده و روش درمان آنرا به والدین نشان میدهد که بعضی قسمتهای آن با مطالب این فصل مناسبت دارد و آنرا تکمیل میکند. این ترتیب، خلاصه زیر ضرورت استمداد از نتایج طبیعی و منطقی را بیش از استمداد از تنبیه و تشویق خاطر نشان می سازد:
تنبیه و تشویق مؤثر نیستند. در عوض، اگر به کودک اجازه دهیم که با روش تجربه و آزمایش از نتایج اعمال و رفتار خود آگاه شود معنی زندگی را بصورت درست و واقعی درک خواهد کرد.
مورد نمونه: آلیس کودکی است چهارساله و حساس پدر و مادرش تصور می کنند که اگروی غذای بیشتری بخورد از سلامت بیشتری برخوردار خواهد شد.
در سر میز غذا، آلیس بخوبی شروع به خوردن غذا میکند. وقتی که صحبت شروع می شود، وی از توجه به غذا منصرف می شود. پدرش در کمال مهربانی از وی میخواهد که غذایش را بخورد، و آلیس بسرعت شروع میکند، ولی محض اینکه سر صحبت مجددا باز می شود، آلیس قاشق و چنگال را روی میز میگذارد. تمام مدت غذاخوردن به تشویق آلیس برای خوردن سپری می شود.
این کار فقط به خاطر جلب نظر ودقت والدین است که آلیس کم اشتهائی و بی میلی نسبت به غذا از خود نشان میدهد. وقتی کودکی مشکل تغذیه را مطرح می کند، همیشه یکی از والدین در این میان خطا کار میباشند. پدر و مادر باید بکار خود برسند و نه بکار کودک. و در نتیجه، ساده ترین روش وادار کردن آلیس به خوردن غذا اینست که او را در غذا خوردن آزاد بگذارند.
اگر سرپیچی کرد، وقتی غذا تمام شد باید بشقابش را برداشت، والدین باید رویه ای دوستانه داشته باشند. در نوبت غذای بعدی، نه قبل از آن، همان غذا را دوباره باید به او داد. و راگر کودک غرولند کرد، چیزی نگوئید، زیرا سر میز غذا باید خوش اخلاق بود. می توان در صورتی که کودک با غذا بازی میکند، احتمالا آنرا از جلوی او برداشت، در این حالت، اگر کودک یک ساعت بعد گرسنه شد، مادرش باید بگوید: «خیلی ناراحت کننده است، متأسفم که گرسنه هستی، ولی شام ساعت ۶ حاضر می شود. در اینجا منظور این است که نتایج واقعی اعمال و رفتار کودک به خودش فهمانده شود.
اگر کودک را با گرسنگی تهدید کنند، متوجه می شود که والدینش از اینکه وی چند ساعتی بدون غذا بماند نگران هستند. در نتیجه، بطور ارادی، و با کمال میل از خوردن ناهار خودداری می کند ورنج گرسنگی را تحمل میکند تا پدر و مادر ما را تنبیه کند.
هوسهای غذایی، در صورتیکه با رویه ملایم و «منطقی» تحت نظر گرفته شود، از بین می روند.

عمل مقدم برنصیحت
پدر و مادر نیز باید و نتایج منطقی» اعمال و رفتار خود را قبول داشته باشند. در موقع مواجه شدن با تکرار مجدد همان «بر گردان» باید کاملا قبول کرد که عادات غذائی پسندیده در خانه همسایه یا در کوچه حاصل نمی شوند بلکه با مشاهده پدر و مادر، که روزانه سه بار، و سالانه ۳۶۵ روز، غذا میخورند بدست می آیند.
کودکی که از همان اولین سالهای زندگی اش با لذت غذاهای متنوع آشنا شده است، به سخنرانی درباره ویتامین ، آهن، غذاهائی که سبب رشد می شوند، نیازی ندارد.
بعد از همه اینها، آیا میخواهیم از کودک یک متخصص بهداشت غذائی درست کنیم با، فقط، فرد خوشبختی که غذاهای سالم و خوشمزه بخورد؟
شوخی زیر بخوبی محاسن و امتیازات یک اقدام «مزه سلامتی» را در مقایسه با درس تغذیه مخصوص کودکان خرد سال نشان میدهد:
من اسفناج را تا موقعی که مادرم بمن بگوید که خوردن آن برای سلامتی خوب است، خیلی دوست داشتم»…
تأثرپذیری غذائی کودک بدون آگاهی وی و با خوشحالی… یکی از بزرگترین آرزوهای متخصصین عادات غذایی در حال حاضر می باشد.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.