مهارت تصمیم گیری در کودکان، نحوه آموزش
چگونه کودک مان را برای گرفتن تصمیم های آگاهانه و مهم آماده کنیم؛ به آن ها نتیجه ی تصمیم های شان را نشان دهیم و مهارت تصمیم گیری درست را به آن ها آموزش دهیم؟!
چگونه کودک مان را برای گرفتن تصمیم های آگاهانه و مهم آماده کنیم؛ به آن ها نتیجه ی تصمیم های شان را نشان دهیم و مهارت تصمیم گیری درست را به آن ها آموزش دهیم؟!
مرز ها و حد و حدود ها به ما آزادی عمل می دهد. وقتی که ما از تصمیم مان، حد و مرز آن و نتیجه ی آن آگاه هستیم پس می توانیم با خیال راحت تصمیم خودمان را بگیریم. ما می دانیم که اگر پای مان را از آن محدوده خارج کنیم چه عواقبی دارد و اگر در محدوده ی حفظ شده بمانیم نتیجه چیست. ما حق داریم آن طور که دلمان می خواهد زندگی کنیم و بستگی به خودمان دارد.
کودکان مان هم روزی بزرگ می شوند. آن ها هر روز بزرگ و بزرگ تر می شوند. وقت یاد دادن و آشنایی آن ها با حد و مرز ها همین الان است نه دیرتر. در حال حاضر که مشکلات کم تری پیش روی شان است شروع کنید به آن ها مهارت ها را آموزش دهید. بیشتر تصمیم گیری هایی که آن ها در دوره ی کودکی خودشان می گیرند تصمیم های خیلی بزرگ و مهمی نیستند و اگر غلط باشند آن ها را در دردسر نمی اندازند ( حداقل از دیدگاه یک کودک این گونه است ).
آموزش مهارت تصمیم گیری به کودکان
ما راجع به تاثیر نمرات بر روی پذیرش دانشگاه ها یا انجام کار بدی که به عنوان سابقه محسوب می شود صحبت نمی کنیم. البته منظور ما این نیست چیزی که شما در این دوران به آن ها یاد می دهید مهارت ها و تصمیم های مهمی نیستند یا این که کودک تان اصلا نمی تواند حتی تصمیمی بگیرد که دردسر ساز باشد.
در واقع به این معنی است که یاد دادن حد و مرز ها به آن ها، مهارت تصمیم گیری درست و عواقب آن را به آنان یاد می دهد و آن ها را برای تصمیم های بزرگ تر آینده آماده می کند به طوری که اگر در آینده با این تصمیم گیری ها برخورد کردند بتوانند به راحتی با آن دست و پنجه نرم کنند. او حتی یاد می گیرد که هر تصمیمی نتیجه ای دارد که باید آن را بپذیرد و به فکرش باشد.
کودکان را هوشمندانه محدود کنید!
طبق گفته کتاب " کودکان هوشمند " حد و مرز های کودکان دو نوع است: محدودیت های فیزیکی و محدودیت ها فکری. محدودیت های فیزیکی برای کودکان خیلی مهم است. کودک شما در این سن به خاطر کمبود اطلاعات و تجربه اش نمی تواند به راحتی درست و غلط را از هم تشخیص دهد.
این محدودیت ها برای امنیت و سلامتی خودش است. محدودیت های فکری در رابطه با یاد گیری آن ها است. کودک شما هم یک شخص محسوب می شود … ذهن در حال رشد شما هم برای خودش محدودیت هایی ایجاد می کند و راه و روش مخصوص به خودش را دارد.
مرزها را مشخص کنید. بهترین راه نشان دادن عواقب تصمیم های شان و محدودیت ها این است که ابتدا این مرز ها را برای خودتان مشخص کنید. به طور مثال چیز هایی که کودکتان نباید به آن دست بزند و یا جا هایی است که کودک تان نباید به آن جا برود یا این که باید بعضی اوقات دست هایش را بشوید.
محدودیت های فکری نیز برای آن ها مشخص کنید. این محدودیت ها کار هایی است که کودک تان هنوز آمادگی انجام آن را ندارد. اما لازم است که قدم های اولیه انجام این کار را یاد بگیرد تا بعد ها بتواند این کار را به راحتی انجام دهد. می توانید زمان تلویزیون نگاه کردن او را، کم کنید تا به انجام کار دیگری بپردازد.
انگیزه ها و کنجکاوی آن ها را طوری هدایت کنید که به دنبال آن برود و یاد بگیرد نه اینکه فقط به آن فکر کند. آموزش شما باید با برنامه و کنترل شده باشد و برای آن ها راهنمایی لازم را فراهم کند. آزادی های آن ها را مطابق ظرفیت خودشان قرار دهید.
چگونه به کودک زیر چهار سال مهارت تصمیم گیری را یاد بدهیم تا انتخاب کنند
موقعیت یک : ۳ عدد کاغذ داریم، هر کدام یک تصویر مختلف دارند. از کودکتان بخواهید که یکی از آن ها را انتخاب کند و بردارد. به او بگویید : "این کار را باید انجام بدهید. بعد نتیجه ی انتخابتان را می گوییم."
اکثر ما بدون این که بدانیم این کار را ناخواسته انجام می دهیم. مشکل این کار این است که ما تمامی مسئولیت انتخاب را به عهده ی آن ها قرار می دهیم بدون آن که اول قواعد را برای آن ها توضیح دهیم. در این مورد آن ها شاید حتی ندانند که دارند چیزی را و برای چه انتخاب می کنند.
به طور مثال شاید از او بخواهید برای امروز پیراهنی که میخواهد بپوشد را انتخاب کند. کودک در طول روز فعالیت های زیادی انجام می دهد پس باید لباسی بپوشد که راحت و خراب نشدنی باشد، اما خب کودک شما ممکن است این را نداند.
او به احتمال زیاد یک تی شرت قرمز رنگ با عکس ماشین مک کویین ( اسم یک کارتون ) روی آن را انتخاب می کند که بپوشد. و شما مدام نگران این هستید که لباس شان را کثیف کنند. آخر سر هم از دست انتخاب های او خسته می شوید و او را دعوا می کنید.
ممکن است عصبانی نشوید و با او کاری نداشته باشید اما به او بگویید که امروز حداقل نمی تواند تی شرت قشنگ قرمز رنگش را بپوشد بلکه باید بلوز سفید بازی اش را بپوشد که حتما ناراحت می شود. بعد شما او را به خاطر گوش ندادن به حرف هایتان و ناراحت شدن دعوا می کنید.
در واقع، این کار عادلانه نیست. کودک شما در طول روز با خوشحالی در مورد لباسی که می خواهد بپوشد فکر می کند و انتخاب می کند. و به انتخاب خودش و مسئولیت پذیری خودش افتخار می کند و حسابی ذوق می کند که قرار است تی شرت قشنگش را امروز بپوشد. شما از انتخاب او خوش تان نمی آید و او را دعوا می کنید اما این کار باعث می شود که او ناامید شود و این موضوع خودش عواقب منفی تری برای او به دنبال دارد.
یا ممکن است به او بگویید که می تواند قبل از رفتن به تخت خوابش فیلم یا برنامه ای تماشا کند. همین که فیلم دیدنش تمام شد و وقت خواب رسید، به او بگویید دیگر وقت برای داستان گفتن نیست چون که او فیلم دیدن را انتخاب کرده است.
او حسابی نا امید می شود چون داستان خواندن قبل از خواب شما را خیلی دوست دارد. مشکل این مورد این است که شما به او از قبل نگفته اید که اگر او فیلم دیدن را انتخاب کند دیگر خبری از داستان گفتن قبل از خواب نیست.
بعضی اوقات ممکن است فکر کنید این راه حل را زیادی سخت گرفته اید. یکی از مراجعه کنندگان تعریف می کند: "وقتی که پسرم کوچک بود ما با هم به مهمانی یکی از اقوام مان رفتیم که به تازگی کودکی را به فرزند خواندگی گرفته بودند. من فکر می کردم که پسر ۳ سال و نیم ساله ام می داند که چطوری باید رفتار کند. این زوج با ما بسیار صمیمی هستند. آن ها عاشق بچه هستند و چون خودشان بچه دار نمی شدند کودکی را به فرزند خواندگی گرفتند.
پسر من هم آن ها را خیلی دوست دارد. و حسابی خوشحال بود که قرار است پیش آن ها برود و دوباره همان قدر توجه و علاقه از آن ها دریافت کند. در واقع همیشه از ذوق روی پای خودش بند نبود. من خیلی نا امید شدم بابت این موضوع. یک بچه ی جدید به جمع آن ها اضافه شده بود و من از پسرم انتظار داشتم بدون این که به او حق انتخاب بدهم او حتما گزینه های انتخابش را ببیند و درست ترین را انتخاب کند حتی اگر من هم نباشم!
چند روز بعد ما باز هم برای شام آن جا دعوت شدیم. قبل از این که حرکت کنیم با پسرم صحبت کردم و به او یاد آوری کردم که چطوری رفتار کند. به او گفتم که الان یک بچه ی تازه به آن ها اضافه شده است که ما هم باید با او خوب رفتار کنیم. این که نباید این طرف و آن طرف بدود و آرام صحبت کند. من حتی چند تا اسباب بازی برای او با خودم آوردم که سرش را گرم کند.
آن شب خیلی خوش گذشت. در واقع حتی پسرم بعد از ۱۵ دقیقه شروع به حرف زدن کرد چون نمی خواست وسط حرف آن بچه بپرد. چون از تصمیمی که گرفته بود مطمئن بود و حواسش بود. حتی نتیجه ی تصمیم خودش را هم می دانست. اصلا هم لازم نبود که عواقب انتخاب هایش را تهدید کنم بلکه فقط برای او به سادگی توضیح دادم که در این موقعیت ها چگونه باید رفتار کرد."
موقعیت دوم : سه برگ کاغذ که هر سه تصویرشان یکی است!
این موقعیت برای زمانی که کودک تان کوچک است و دارید به او مهارت تصمیم گیری ، انتخاب کردن و سر و کار داشتن با آن را یاد می دهید، خیلی کاربردی است.
بهترین راه یاد دادن عواقب انتخاب شان این است که اول بگذارید انتخابی داشته باشد. البته به یاد داشته باشید که حتما موقعیت هایی را برای شان قرار دهید که حتما قادر به انجام آن باشد. البته از دیدگاه شما این تصمیم های اولیه عواقب زیادی هم ندارد.
بگذارید برگردیم به همان انتخاب تی شرتی که می خواهند بپوشند. یک تی شرتی که خودتان دوست دارید کودک تان آن را بپوشد را انتخاب کنید و بعد به او بگویید خودش انتخاب کند که کدام را دوست دارد بپوشد. مسئولیت و نتیجه ی انتخابش در آن روز به عهده ی خودش است و اگر یک ساعت بعد نظرش عوض شد نگذارید لباسش را عوض کند.
همین که کودک بزرگ تر می شود، اگر متوجه شدید از پس انجام کاری بر می آید، به او آزادی عمل بیشتری بدهید. به طور مثال به او سه تا حق انتخاب بدهید در عوض یکی. یک روزی می رسد که دیگر می داند کدام لباس را باید انتخاب کند. به مرور زمان هم می داند که چطوری لباس بپوشد.
گاهی اوقات برای کودک ۳ ساله تان، خود لباسی که باید بپوشد را انتخاب می کنید. معمولا برای گرفتن عکس خانوادگی یا موقعیت ها و رفتن به جا های خاص. بقیه موارد را به عهده ی خودش بگذارید.
او کم کم بزرگ می شود و همه چیز را یاد می گیرد. به مرور زمان آن ها یاد می گیرند که باید روی پای خودشان بایستند و چگونه تصمیم بگیرند.
اگر شما نتوانید به خوبی آزادی عمل کودک تان را برای انجام کاری برای او مشخص کنید در این مورد به مشکل برخورد می کنید. کم کردن آزادی عمل کودکان باعث نا امیدی آنها می شود.
خلاصه این که قرار دادن چند حق انتخاب برای کودکان بسیار مهم است، به این شرط که آزادی عمل آن ها را بیشتر کنید در غیر این صورت کودکتان انگیزه ی خودش را از دست می دهد. با دادن آزادی بیشتر به آن ها، نحوه ی انتخاب کردن و سر و کله زدن با آن را بهشان یاد می دهید.
موقعیت سوم : ۳ کاغذ با شکل های مختلف را رو به رو او قرار دهید اما با این تفاوت که نتیجه ی انتخاب هر کدام را هم توضیح دهید. یکی از آن ها نتیجه ی منفی، دیگری مثبت و آخرین آن نتیجه ی خاصی ندارد. اما این را نمی گویید که کدام نتیجه مربوط به کدام تصویر و انتخاب است.
مهارت حل مسئله و تصمیم گیری در کودکان
برای این موقعیت ممکن است والدین به کودک شان بگویند که آن ها می توانند هر چیز که می خواهد در یخچال، کابینت یا روی میز می بینند را بخورند. بعد او به طور مثال یک بستنی از یخچال بر می دارد و می خورد و پدر و مادرش او را دعوا می کنند. شاید اگر به او می گفتند که بستنی جزء مواردی است که نباید بخورد او این تصمیم را نمی گرفت.
والدین بیشتر دوست دارند که کودکان سراغ میوه جات بروند چون برای شان مفید است. و کودک هم اصلا نمی داند که هر انتخاب چه نتیجه ای دارد.
این کار عادلانه نیست اما اکثر اوقات پیش می آید که والدین بدون آن که متوجه شوند این کار را انجام می دهند. ممکن است به کودک تان یک پیشنهاد برای یک بازی بدهید و بعد او از تصمیم خودش خیلی نا امید و پشیمان شود. یا به او بگویید که انتخاب کند قبل از خواب کتاب بخواند و بقیه انتخاب ها را به دلایل مختلفی قبول نکنید و نگذارید که انجام دهند.
این موقعیت ها باعث می شود کودکان گیج شوند. اگر برای انجام کاری قوانین و مقررات خاص خودتان را دارید اول برای کودک تان آن را به صورت واضح توضیح دهید.
موقعیت چهارم : ۳ موقعیت برای انتخاب قرار می دهید و می گویید که اگر اولی را انجام دهی یک آب نبات جایزه می گیری و اگر دومی را انتخاب کنی آب نبات را از دست می دهی و سومی هم اتفاق خاصی نمی اُفتد.
این موقعیت ها به کودکان حق انتخاب می دهد، و به آن ها بگویید که هر انتخاب چه نتیجه ای در انتظار دارد. این موقعیت بهترین و مناسب ترین گزینه برای هر دو ی شما است. این کار باعث می شود کودک تان درست تصمیم گرفتن و دست و پنجه نرم کردن با عواقب آن را یاد بگیرد. و به آن ها امکان این را می دهد که با آگاهی تمام گزینه دلخواه شان را انتخاب کنند، چه خوب چه بد.
این موقعیت تمامی نتیجه ی تصمیم گیری را به آن ها یاد می دهد. و به آن ها یاد می دهد که این عواقب و نتیجه ها در زندگی واقعی هم هستند و تاثیر گذارند و این مهارت را در آن ها تقویت می کند.
حتما قبل از انتخاب و تصمیم گیری کودک تان تمامی گزینه های انتخابی و عواقب هر کدام را برای شان توضیح دهید و مشخص کنید تا مهارت آن ها در این زمینه پیشرفت کند.
نتیجه گیری
حد و مرز ها بسیار مهم هستند. البته می دانیم که اکثر والدین دوست ندارند که محدودیت های زیادی برای کودکان قرار دهند. آن ها اکثرا نگران کار های خلاقانه کودکان هستند. آن ها به آینده ی کودک و قوانینی که باید در آینده پیروی کنند فکر می کنند و دوست ندارند که کودک شان از الان قوانین و کار کردن با آن را تجربه کنند. بگذارید کودکان کودکی کنند. اما نبود این حد و مرز ها برای آن ها نتیجه ی بدتری دارد.
او بدون محدودیت های فیزیکی ممکن است به خودش آسیب برساند. بدون محدودیت های فکری او نمی تواند به خوبی و به درستی به رشد ذهنی خودش برسد. بدون این محدودیت او به عنوان یک شخص بزرگ نمی شود. راجع به عواقب ها چیزی یاد نمی گیرد. و آن ها فکر می کنند که دنیا هیچ وقت باب میل آن ها نبوده و فقط والدین او هستند که به انتخاب او عکس العمل مثبت نشان می دهند. سعی کنید تا جایی که می توانید کودک تان را با محدودیت ها بزرگ کنید و آموزش دهید.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼