علت خودخواهی کودکان، عامل بروز این صفت
اختلال رفتاری خودخواهی کودکان وابسته به تجربیات فرد و فضائی است که در آن رشد یافته است.
هرکسی تا به حال یک دوست خودخواه، یک عضو خانوادهی خودخواه یا یک همکار خودخواه داشته. اما سوال اصلی این است که چه چیزی باعث بروز این صفت میشود؟
اختلال رفتاریِ خودخواهی کودکان وابسته به تجربیات فرد و فضائی است که در آن رشد یافته. همۀ انسانها در مقام یک کودک، برای دریافت راهنمائی و تایید، به پدر و مادر خود نگاه میکنند. بیشتر ماها در وضعیتی بزرگ شدیم که میخواستیم دقیقا مثل پدر یا مادرمان باشیم یا باعث افتخار آنها شویم یا تصمیمات مارا تایید و تشویق کنند.
متاسفانه بعضی کودکان در فضائی پرورش مییابند که حتی کارها و تصمیمات اشتباه آنها نیز مورد تایید قرار میگیرد. اما در وضعیتی دیگر، کودک مجبور است برای جلب توجه والدین خود، سعی کند در هرکاری بهترین شود تا از سمت و سوی آنها مورد تایید و تقدیر قرار بگیرد. حالا فرض کنید که این روند بهترینشدن برای کودک ابداً تمامی ندارد، و همچنین در ناخودآگاهش اینطور ثبت میشود، که عشق و علاقۀ والدینش به او تحت شرایط خاصی است.
دوست داشتهشدن توسط والدین بهترین تجربه ی است که یک کودک میتواند در زندگی خود داشته باشد، اما در بعضی موارد، والدین کودکان خود را در راههایی که به خوشحالی آنها ختم میشود حمایت نمیکنند. آنها فقط در اعمالی کودک خود را حمایت میکنند که بتوانند برای همسایه و خانوادهشان، درباره آن کار لاف بزنند و به آن ببالند.
اینگونه کودکان نیز از حسِ علاقۀ ثابت و بیشرط محروم هستند و تا وقتی که والدین از ظلم خود آگاه نشوند، فرد از لذتبردن از کودکیاش خیلی دور است. این مسئله در شخصیت وی نهادینه میشود که ارزشها و اهداف خودش هیچ اهمیتی ندارند، چیزی که اهمیت دارد علاقه و توجه والدین است.
خانههایی که بیشتر از یک کودک را در خود جای میدهند عموما شامل والدینی خودخواه هستند که کودکان را برعلیه هم میشورانند. این والدین خودخواه برای تشویق یکی از آنها به پایینکشیدن و تنزل درجۀ دیگری اقدام میکنند و این باعث تشدید خودخواهی کودکان می شود.
اگرچه این عمل همیشه ثابت نیست، یعنی یک هفته برادر تنزل پیدا کرده و خواهر تجلیل میشود، و هفتۀ بعد برعکس. کودکانی که در این فضا رشد میکنند اصولا یک درگیری احساسی با خودشان دارند، مثلا تصمیم آنها برای خوشحالکردن والدینشان از یک سو، حس تحقیرشدن از اینکه نتوانستهاند انتظارات والدینشان را برآورده کنند نیز از سوی دیگر، حال در پشت این احساسات، نمونههای دیگری مثل عصبانیت از خود که چرا قادر به برآوردهکردن انتظارات والدین نبوده، یا به عبارت دیگر رنجش از خود به سببِ شکست و حس تحقیرشدن از اینکه توانایی خوشحالکردن والدینش را ندارد.
کودکان اینچنینی فکر میکنند که فقط وقتی بینظیر باشند ارزشِ دریافت علاقۀ والدین را دارند. با توجه به این نکته که هیچکس بینظیر نیست، این هدف میتواند آنها را به آشفتگیهای احساسی و رنجشهای مداوم از نَفس رهنمون کند.
مشخصات کودکان خودخواه
- علاقه به بزرگنمائی همهچیز
- رفتاری حاوی گداییِ توجه
- بروز اعمال غیرعادی در اجتماع
- دوری از اجتماع
- باور به اینکه از همردههای خود بهتر و ارجحتر است
- اغراق در ارزشهای خود
- عدم توانایی در درک و احترام به توانائیهای دیگران
- نیاز به بودن در مرکز توجه
همچنین والدین خودخواه میتوانند نشانههای پائین را در شخصیت کودک خود ببینند:
- کودک عصبی _ کودکان از برآوردهکردن انتظارات والدینشان در تمام اعصار زندگی عصبانی و دلخور هستند.
- کودک شکستخورده _ کودک به کلی تسلیم شده و شکست را قبول میکند. وی باور دارد که دیگر هیچچیزی نمیتواند والدینش را خوشحال کند.
- کودک طغیان کرده _ کودک هیچ تعریف و تمجید یا نکوهشی را از سمت پدر و مادر قبول نمیکند، فقط عبارت (تو بهترین هستی) را میپسندد.
- کودک مسرتبخش _ کودک در راههایی که پدر و مادرش را خوشحال میکند، قدم برمیدارد. این کودک خوشحالی و اهداف و ارزشهای خود را دور میاندازد و به خوشحالکردن والدینش مشغول میشود.
طفولیت، دورهی کشف است، کشف اینکه چهچیزی را دوست داریم و به چهچیزی علاقه نداریم، چه کسی هستیم، دوست داشتیم چه کسی باشیم، در چه کاری خوب هستیم و غیره. اگر شانس کشف این موارد به شما داده نشود، سبب گم شدنِ خود اصلیمان میشود.
یعنی با خود فکر میکنیم که ارزش ما در گروِ تایید و تشویق بقیه است، در حالی که کودک نباید ارزشهای خود را روی نظر اطرافیانش پایهریزی کند. او مجبور نیست کارهایی را بکند که والدینش بتوانند به آن فخر بفروشند. هیچکس بیمشکل نیست و به همین سبب اینکه از کودک انتظار بینظیر بودن را داشته باشیم سبب بروز رفتارهای ناهنجار میشود.
کودکان نیز مانند بقیه انسانها در یادگیریهای پایۀ خود در زمان طفولیت به یک فرد خودخواه تبدیل شدند، چرا که یادگرفتند که ارزش آنها در قبال انجام کاری است که میتوانند به آن افتخار کنند. هیچکس یک شبه خودخواه نشد، بلکه فهمید فقط وقتی با ارزش است که بینظیر باشد یا یک کار خارقالعاده انجام دهد. لازم است تا والدین با کودکان خود صحبت کرده و به آنها ثابت کنند که علاقۀشان نسبت به فرزندشان تحت هیچ شرط خاصی نیست.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼