۲۰۹۴۸۱
۶۶۷
۶۶۷

کتاب خواندن کودکان، علاقه مند کردنشان راه دارد

زمانی که صاحب فرزند شدم با مطالعه در این زمینه متوجه شدم باید از همان ابتدا کتاب را به عنوان یک اسباب بازی در میان اسباب بازی های کودکم بگذارم.

اگر از آن دسته از افرادی هستید که علاقه زیادی به کتاب خواندن داریداما تا کتاب را باز می کنید، و چند صفحه نخوانده خوابتان می گیرد یا خسته می شویدو در قفسه خود مجموعه ای از کتابهای ناتمام و یا نخوانده دارید مطمئنا ازآشنا شدن با راه هایی برای پیشگیری از این مشکل در فرزندتان و خوره کتاب کردن آنها خوشحال خواهید شد.آنگونه که به یاد دارم ازحوالی ۱۷سالگی به شدت به کتاب خواندن علاقمند شدم و دلیل آن موضوعی بود که به شدت نیاز به کسب اطلاعات درباره آن داشتم ولی درباره آن هیچ نمیدانستم،خوشبختانه معلم اهل مطالعه و بسار دلسوزی داشتم که درحیطه موضوع مورد علاقه من اطلاعات بسیار خوبی داشت و هر شنبه با دیدن من مطالبی را درباره آن موضوع به صورت بسیار جذاب و در قالب خاطره و داستان بیان میکرد. او آتش دانستن را در من شعله ور کرده بود و هر بار بادیدن او و شنیدن حرفهای او بیشتر و بیشتر به دانستن درباره آنچه میگفت علاقمند میشدم . او از برنامه های روزانه اش برای من میگفت و اینکه شبها تا نیمه های شب به مطالعه میپردازد . معلم محبوب من همیشه کتابهای بسیار خوبی برای معرفی در چنته داشت وچون از اهمال کاری دانش آموزانش خبر داشت و میدانست ممکن است ما آن کتابها را تهیه نکنیم گاها تعدادی از آنها را تهیه میکرد و میگفت «از اون کتابی که میگفتم چند تا سفارش دادم که اگه کسی خواست راحت تر تهیش کنه »و این کار او مارا عملا وارد ماجرای کتابخوان شدن و خوره کتاب شدن میکرد …سالهای سال ار آن ماجرا میگذردو هم نشینی با این مربی خوره کتاب، مرا نیز به این درد مبتلا کردو الان من یک کرم کتاب به تمام معنا هستم و تمام دلخوشی ام کتاب است.

تجربه های من و فرزندم
زمانی که صاحب فرزند شدم با مطالعه در این زمینه متوجه شدم باید از همان ابتدا کتاب را به عنوان یک اسباب بازی در میان اسباب بازی های کودکم بگذارم . چند کتاب حمام تهیه کردم و آن را در بین جغجغه های کودکم گذاشتم و همیشه و نه گاه به گاه در بازیهایمان از این اسباب بازی استفاده میکردیم آن را ورق میزدیم و با هیجان و با زبان بدن گویا وادا واطوارو خنده و شادی آن را به فرزندم معرفی می کردم تا مدتها و حوالی یک سالگی فرزندم دائما کتابها را دردهان فرو میبرد و تلاش در پاره کردن و پرت کردن آنها داشت.هرگز مانع او نمیشدم.چون آرزویم این بود که در بزرگسالی کتاب خور شود!خوشحال بودم که کتابهایش را مانند اسباب بازی هایش دوست دارد.در کتابی خوانده بودم بهتر است تا حوالی دو سالگی کتابهایی با تصاویر واقعی برای کودکان تهیه شود زیرا آنها تصاویر کارتونی را به خوبی در ک نمیکنند . از حوالی۶ماهگی کتاب هایی مثل نخودی ها که یک مجموعه پنج جلدی است وکتاب بابا تو بهترینی ومجموعه کتابهای نی نی داینا و بچه های دنیا و پرهام لطیف و نازه و…که همگی حاوی عکس های واقعی ازکودکان و کارهای روزمره شان با حیوانات و…است را همه جای خانه در دسترس فرزندم گذاشته بودم و وقتی میهمان به خانه مان می امد از آنها میخواستم تمام صفحات کتابها را با چسب پنج سانتی جلد بگیرند.چون با این کار دیگر نگران کثیف شدن کتابها به خاطر دستهای آبگوشتی یا دهان خوروشی فرزندم نبودم ،نمیخواستم با تذکرهای متوالی او را ازکتاب دلزده کنم علاوه براین همگی سرگرم میشدیم و فرزندم نیز از این کار لذت میبرد وشعرهایی را که بارها و بارها برایش خوانده بودم، با زبان کودکانه و گاها دست و پا شکسته برای بقیه میخواند.منتظر کوچک ترین اشاره ای از جانب فرزندم بودم،اگر احساس میکردم به موضوع یا سبک خاصی از شعر و داستان علاقمند است بدون لحظه ای تردید کتابهایی در آن زمینه برایش تهیه میکردم، اگر به کتابی علاقه نشان نمیداد اصراری نمیکردم و فقط آن را در کتابخوانه میگذاشتم، گاهی بعد از مدتی درخواست میکرد آن را برایش بخوانم و گاهی هم اصلا توجهی نمیکرد. برای خرید کردن همیشه برنامه داشتیم و فرزندم هم از این قوانین خبر داشت مثلا هفته ای یک بار خرید خوراکی از سوپرمارکت، امابرای کتاب مجاز بودیم و هستیم هر وقت دلمان بخواهدخرید کنیم…دائما در خانه این جمله را به بهانه های مختلف تکرار میکنیم که « کتاب خریدن سرمایه گذاریه نه پول خرج کردن» و این جمله در خانه ما به شکل اصل درآمده است.اگر امکان خرید کتابی را به هردلیلی مثل کمبود وقت نداشته باشم به گونه ای که فرزندم متوجه شود در گوشی یا دفتر چه ام یادداشت میکنم تا هم اهمیت موضوع را به فرزندم نشان بدهم و هم خودم فراموش نکنم.
دیگران را تشویق به خرید کتاب برای او میکردم و لیست کتابهای مورد علاقه فرزندم را به آنها میدادم یا درتولد ها چند کتاب خریداری کرده واز میهمانان میخواستم در کنار هدیه شان ایز به کودکم هدیه بدهند….
خیلی وقتها در پرسش های فرزندم عجله نمیکنم و فرزانگی خودم را به رخش نمی کشم بلکه میگویم مثلا« یادت هست فلان کتابت درباره اون نوشته بود یا در این باره اطلاعات دقیقی ندارم و نمیدونم،شاید بد نباشه کتابی دراین باره بخریم» و به او این پیام را میدهم که برای یافتن پرسشهایمان کتاب یک منبع خیلی خوب است.
گاهی کتاب رابه صورت اینترنتی خریداری کرده و از پست یا پیک موتوری درخواست میکنم آن را به فرزندم تحویل دهد،این روش جادو میکند، فرزندم چنان ذوقی میکند که انگار بهترین اسباب بازی دنیا را خریده است.
خودم دائما کتاب به دست هستم و سعی میکنم روز بدون مطالعه نداشته باشم و گاهی آگاهانه وقتی فرزندم میگوید مامان یه فیلم باحال داره مثلا میگویم «توی کتابی که امروز شروع به خوندنش کردم به یه موضوع جالب برخوردم و ترجیح میدم برای اون وقت بگذارم»
مراقب گزینه هایی که به فرزندم پیشنهاد میدهم هستم،وقتی حوصله اش سرمیرود یا حالش خوب نیست یا بیمار است یکی از گزینه هایم حتما یکی از پیشنهادهایم خواندن کتاب های مورد علاقه اش است.
خوشبختانه پسر کوچولوی من الان یک خوره کتاب واقعی است اما میدانم که این مسیر ادامه دارد و حتی با یادگیری خواندن، باید کتابخواندن برای او را ادامه بدهم. امیدوارم این تجربه ها برای شما نیز سودمند باشد.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.