حرف زدن با کودک، تاثیر جملات منفی
ذهن کودک مملو از سؤالهای مختلف است. به طور مثال من کیستم، از کجا آمدهام، من به چه دردی میخورم.
تاثیر حرفهای منفی روی کودکان چیست؟ برای دانستن آن در ادامه مطلب همراه ما باشید.
من کیستم؟
«تو آخرش چیزی نمیشی»، «تو فقط مایه دردسری»، «پشیمانمیشی، حالا میبینی»، «خیلی ابلهی»، «تو هم مثل عمویت بداخلاق هستی» و ...
بسیاری از کودکان بر مبنای همین شیوه گفتگو بزرگ میشوند. این روش تربیتی همیشه و برای هر نسلی مخرب است. در واقع کودکان با تمام نشاط و هوشی که دارند، همان گونه که ما از آنها توقع داریم، بار میآیند و سرنوشتشان را پیریزی میکنند. بنابراین بهکارگیری هر جمله منفی واقعاً مخرب است.
کودکی را فرض کنید که هنگام بازی از یک درخت بالا رفته است. مادرش با صدای بلند و عصبانی از توی اتاق فریاد میزند، میافتی، مراقب باش، چقدر تو احمقی، ابله، کودن، بیعرضه نفهم و...
همه این نوع خطابها نهتنها در همان لحظه احساسات بدی در بچهها ایجاد میکند، بلکه تأثیراتی مثل هیپنوتیزم دارد و مانند بذری در ذهن کودک کاشته میشود. در ضمیر ناخودآگاه او عمل میکند و تبدیل به حقایق مسلمی در شخصیت کودک میشود.
پیام هیپنوتیزم درواقع شخص را تحت تأثیر قرار میدهد و فرمان را بهطور نا هوشیار انجام میدهد. همه میدانند که این کار در درمانهای پزشکی اثر قابلملاحظهای داشته است، اما چیزی که بیشتر مردم نمیدانند، این است که هیپنوتیزم میتواند هرروز اتفاق بیفتد و ذهن بشر، بیشتر هنگام بیداری و در حالت هوشیاری کامل با هیپنوتیزم درگیر است. به عبارتی، هر بار که ما درباره موضوعی صحبت میکنیم، وارد ضمیر ناخودآگاه فرزندانمان میشویم و برای آن برنامهریزی میکنیم. اگرچه اصلاً چنین قصدی نداریم!
تأثیر پیام بر ضمیر هوشیار و نا هوشیار
ذهن کودک مملو از سؤالهای مختلف است. به طور مثال «من کیستم»، «از کجا آمدهام»، «من به چه دردی میخورم!» و ... به همین دلیل است که ذهن بچهها بهطور قابلملاحظهای تحت تأثیر عبارتهایی است که ما با جمله «تو ... هستی.» به آنها خطاب میکنیم.
وقتی پیام شما جملاتی از این قبیل باشد: «تو چقدر تنبلی» یا «تو بینظیری» آنها این گفتههای ما بزرگسالان را مهم میدانند و آن را در اعماق ضمیر نا هوشیار خود ثبت میکنند. گاهی از بزرگسالان شنیدهایم که «من بیمصرف هستم، خودم میدانم» اینگونه عبارتهای اخطاری منفی، بارها و بارها در بزرگسالی، تأثیر خود را در زندگی فرد برجای میگذارد. زیرا این افکار در ابتدای زندگی یعنی درزمانی که فرد نمیتواند درباره حقیقت آنها چونوچرا کند، به ذهن او القا شده است. بچهها با خود فکر میکنند که بزرگترها همهچیز را میدانند، بنابراین وقتی به کودک میگوییم تو دستوپا چلفتی هستی یا آتشپارهای ممکن است ابتدا با پرخاشگری مخالفت خود را نشان دهد، اما ته دل، با ناراحتی این موضوع را میپذیرد. چون شما بزرگترید و حق با شماست. پیام شما روی هر دو سطح هوشیار و نا هوشیار ضمیر او تأثیر میگذارد.
ثبت همه اتفاقات در ذهن شما
هر حادثه، صحنه، صدا و حتی هر کلام در مغز ما بایگانی میشود. یادآوری تمام این خاطرات تقریباً امکانپذیر نیست، اما همه آنها روی چینوچروکهای مغز جا گرفته است. هر چیزی که ما بهصورت ارادی و غیرارادی میشنویم در مغز ما حک میشود، اما ما همه اطلاعات را همزمان به یاد نمیآوریم. بههرحال کودک هم از این قاعده مستثنا نیست. تابهحال به چیزهایی که وقتی ظاهراً کودکتان حواسش پرت است، درباره او گفتهاید، فکر کردهاید؟! همهچیز ارادی یا غیرارادی در مغز حک میشود. پس به قدرت فوقالعاده شنوایی او شک نکنید. این حتی شامل زمانی که بچهها در خواب هستند و حتی خواب میبینند هم میشود.
بنابراین وقتی درباره فرزندتان حرف میزنید مراقب باشید و یادتان باشد که حرفهای شما بهطور مستقیم در ذهن کودک ضبط میشود. بهترین تأثیر را وقتی میگذارید که کودک شما را زیر نظر دارد و شما نزد دیگران از او تعریف و تمجید میکنید.
پیامهای تأثیرگذارتر
ما در زندگی روزمره به کودکانمان پیامهای ضدونقیضی میدهیم. گاهی که حالمان خوب است میگوییم «پسرم بازی بس است. بهتر است کمی بنشینی» و وقتی حالمان خوب نیست و عصبانی هستیم میگوییم «بس است دیگر، خفه شو، احمق بیشعور» در این موقع ما باحالتی عصبانی با کودک صحبت میکنیم که در ذهن کودک نقش میبندد.
کودک با خود میگوید: «پس این چیزی است که پدر یا مادر در مورد من فکر میکنند.» کلماتی که والدین در زمان عصبانیت به کار میبرند، به طرز قابلملاحظهای تأثیرگذار است. پیامهای مثبت بهاندازه پیامهای منفی کارساز و ماندگار نیستند. به همین دلیل همیشه و بهخصوص در مواقع بحران باید با نگاهی نافذ و القای پیامهای مثبت به او بگوییم: «هر اتفاقی که بیفتد، تو بازهم برای ما مهمی. تو بهترینی»
شیوههای گفتاری ناصحیح
۱) استفاده از کلمات تحقیرآمیز بهجای دستورات ساده در موقع آموزش نظم و تربیت؛ مثال: آن را بده به من، بچه خودخواه نفهم.
۲) استفاده از کلمات تحقیرآمیز به شکلی دوستانه و بامزه؛ مثال: آهای گوشفیلی! شام آماده است.
۳) مقایسه کردن؛ مثال: تو هم مثل پدرت، آدم بدی هستی.
۴) تهدید کردن؛ مثال: حسابت را میرسم! صبر کن یک بلایی سرت بیارم خودت حظ کنی.
۵) صحبت درباره اشتباهات یا ضعفهای کودک در جمع و در حضور خودش؛ مثال: او خیلی کمروست. نمیدانم در زندگی چهکار خواهد کرد؟
۶) قضاوت عجولانه؛ مثال: (قبل از اینکه بدانیم چه اتفاقی افتاده است) تو بیخود کردی او را هل دادی بچه بیادب!
۷) استفاده از برانگیختن حس گناه برای کنترل کودک؛ مثال: تو آنقدر اذیت میکنی که من مریض میشم. آخرش از دستتو میمیرم!!
حالا زمان مناسبی است که به فکر رفتار متعادلتری باشیم. ما همگی باید این کار را بکنیم؛ باید کمی به رفتارمان توجه کنیم و با پرهیز از به کار بردن جملاتی نظیر مثالهای فوق میتوانیم شیوه تربیتی خودمان را بهتر کنیم. در این صورت، هم شما و هم فرزندانتان احساس بهتری خواهید داشت.
کودکان ذهنشان را به همان ترتیبی سازماندهی میکنند که ما به آنها آموختهایم، پس به نفعمان است که مثبت بیندیشیم. برای مثال: بهجای جمله «تو را به خدا، امروز در مدرسه با بچهها دعوا نکن» باید بگوییم: «دلم میخواهد توی مدرسه بهت خوش بگذرد و فقط با بچههایی که دوستشان داری، بازی کنی.»
تفاوتهای جزئی در گفتار، تأثیر جملات را عوض میکند زیرا شیوه عملکرد ذهن تغییر مییابد. چرا؟ اگر به کودک بگویید «از درخت پایین نیفتی» ذهن او بهناچار به دو موضوع معطوف میشود: «انجام ندادن» و «افتادن از درخت» وقتی ما از چنین کلماتی استفاده میکنیم، تصاویر آن بهطور خودکار در ذهن کودک شکل میگیرد. میتوان گفت چیزی که ما به آن میاندیشیم در عالم واقعیت خلق میشود. کودکی که تصویر واضحی از افتادن از درخت در ذهن خود پرورانده، احتمال به زمین افتادنش بیشتر است. پس بهتر است از لغات مثبت استفاده کنیم: «با دقت از درخت بالا برو» . یا بهجای «نپر وسط خیابان» بهتر است بگوییم «تو هم همراه من از پیادهرو بیا».
دردادن دستورالعمل برای هر کار، با کودکان صریح صحبت کنید. گاهی کودک نمیداند چطور باید از خود مراقبت کند، بنابراین دستورات ما باید مشخص باشد. بهتر است بگوییم: «محکم و با دودستت کنارههای قایق را بگیر» تا اینکه: «اگر بیفتی، من میدونم و تو» یا بدتر از آن اگر بیفتی میدونی چی به سر من میآید.» تفاوت مفهومی اینگونه جملات بسیار کم است، اما تأثیر کاملاً متفاوتی بر کودک دارد.
یادگیری به کار بردن چنین جملاتی چندان دشوار نیست، اما آنچه مهم است تمرین و پشتکار فراوان است تا این کار برایمان عادت شود. کلام مثبت به کودکان میآموزد تا فکر و رفتاری مثبت داشته و در هر شرایط احساس قدرت و توانمندی کنند.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼