۲۲۵۶۳۱
۹۴۱
۹۴۱

برخورد صحیح با کودک، هنگام شکست خوردن

به عنوان والدین موفق اجازه بدید فرزندتان شکست بخورد. این یک لطف بزرگ در حق او است.

به عنوان والدین موفق اجازه بدید فرزندتان شکست بخورد. این یک لطف بزرگ در حق او است.
یک محدوده زمانی تعیین می‌کنید، مایحتاجش رو فراهم می‌کنید، کمی خوراکی برایش روی میز می‌گذارید و خودتان مشغول انجام پروژه می‌شوید.
از همسایه خود که اخیراً در رشته شیمی فارغ‌التحصیل شده می‌خواهید در انجام پروژه‌ علمی به فرزند شما کمک کنه.
مخفی می‌شید و دعا می‌کنید.
آیا من می‌خواهم که فرزندم شاد باشه، نترسه و اضطرابی نداشته باشه، آیا مطمئن هستید یکسال بعد آرزو نخواهید کرد که ای کاش کمی اضطراب داشت، اندکی می‌ترسید و کمی هم تجربه کسب می‌کرد؟
ظاهراً ما بیش از اینکه بر تربیت فرزندی شایسته و مستقل تمرکز کنیم، نگران شادی فرزندان خود هستیم.
قلب پرفروش‌ترین کتاب سال، موهبت شکست، هستش. جسیکا دریافت که مشکلی در فرزندپروری او وجود دارد و گاهی تصور می‌کند اشتباهاتی در نحوه رفتار او با فرزندش وجود دارد. امروزه بچه‌ها در برابر چالش‌ها سرخم می‌کنند. بر خلاف والدین علاقه‌ایی به آموزش ندارند. والدین هم نمره‌های بد فرزندان را به خودشون ربط می‌دهند. خلاصه هیچ‌کس شاد نیست.
اون نتونست ریشه مشکل رو پیدا کنه تا اینکه دریافت: بیشتر نگران تربیت فرزندی شاد هستش نه فرزندی شایسته و مستقل.
کنترل کننده یا مستقل‌پرور: مادرانی که اجازه می‌دهند خود فرزند چیزها رو کشف کنند. سپس مادران رو از اتاق خارج کردند و کودکان در اتاق ماندند تا کارهایی رو انجام دهند. گرولنیک در کتابش می‌گه نتایج شگفت‌انگیز بودند. کودکانی که مادر کنترل‌کننده داشتند اگه با مسئله‌ایی روبرو می‌شدند که قادر به حل آن نبودند کار رو رها می‌کردند. اما گروه دیگه اینجور عمل نمی‌کردند. لاهی اینچنین می‌نویسه:
کودکانی که تحت ترتبیت والدین کنترل‌کننده یا دستوردهنده پرورش یافته بودند، قادر نبودند کاری رو به تنهایی انجام بدن. حال آنکه کودکانی که والدین مستقل‌پرور داشتند، حتی پس از کلنجارهای فراوان و خستگی کار رو رها نمی‌کردند. این کودکان با یک راهنمایی کوچک و تشویق بیشتر تمرکز می‌کردند و حتی مستقل‌تر عمل می‌کردند تا تمرکز کنند.
گرچه توصیه‌هایی مثل ²اجازه دهید تلاش کنند و شکست بخورند² کاملاً بدیهی هستند اما در عمل خیلی دشوارند. قطعاً نمونه‌های بارزی از این موارد به وضوح قابل مشاهده هستش: والدینی که پسر ۱۶ ساله اون‌ها نمی‌تونند لوازم مورد نیاز مدرسه‌اش رو به تنهایی جمع کنه، یا دختر ۱۸ ساله‌ایی که قادر به کنترل تضادهای درونی خودش نیست.
من تصور می‌کردم هنوز کلی زمان دارم تا آموزش‌های لازم رو در اختیارشون قرار بدم، اما در چشم بر هم زدنی اون‌ها ۱۷ ساله شده‌اند.

بنابراین والدین چه روشی رو باید هنگام مواجه با شکست نوجوان در پیش گیرند؟
لاهی در مصاحبه‌ایی با کوارتز به روش‌های ممنوعه و پرورش فرزندانی منعطف اشاره می‌کنه.
کودک و شکست

آخر بازی چیست لطف مقطعی یا دائم؟
لاهی اعتراف می‌کنه که مقصر هستش، بنابراین قصد داره تغییر کنه. یک روز صبح دید که تکالیف پسرش روی میز جا مانده، علی‌رغم مشکلاتی که ممکن بود رخ بده، تصمیم گرفت که آن‌ها رو برایش به مدرسه نبرد. مصمم بود که اون رو مستقل و مرتب پرورش بده. اون در فیسبوک عقایدش رو با دیگران به اشتراک گذاشت.
اگه همسرتان تلفن همراهش رو در خانه جا بگذاره، آن رو برایش به محل کار می‌برید؟ پاسخ: من که بچه بزرگ نمی‌کنم یا همسرم که بچه من نیست!
نجات کودک در مدرسه و بردن تکالیف به مدرسه باعث می‌شد تا لاهی احساس کند مادری خوب هستش، اما موجب می‌شود تا پسرش هیچ‌گاه نظم و ترتیب را یاد نگیرد. لطف دائمی والدین یعنی رها کردن تکالیف روی میز و اینکه اجازه دهیم متحمل اندکی زحمت شود.
پس از این واقعه، معلم به پسر لاهی تکالیف بیشتری داد و نکاتی را درباره عدم فراموشی تکالیف و نظم به او متذکر شد. لاهی می‌گوید نکات واقعاً به جا و مفید بودند.

راز کثیف فرزندپروری این هستش که کودکان بیش از تصور ما ظرفیت دارند
اجازه بدید به شخصه کارهایش رو انجام بده. تا حالا شده در حین تمیزکاری اسنفج رو از دست کودکتان بکشید چون به جای تمیز کردن بیش‌تر کثیف‌کاری به بار آورده؟
راز کثیف والدین این هستش که کودکان بیش از آنچه ما تصور می‌کنیم قابلیت دارند، و کشف این به خود ما بستگی دارد. کودکان می‌توانند بدون رشوه ظرف بشورند و اتاق رو تمیز کنند، اما گاهی ما با آشپزخانه‌های شلوغ‌تر و اتاق‌های درهم ریخته‌تری مواجه می‌شویم چون این کارها رو به شخصه و به شیوه خودشان انجام داده‌ند.
لاهی مثالی رو از دانش‌آموزی در مدرسه‌ایی عالی بیان می‌کنه. مادر این کودک سال‌ها در امور فرزندش دخالت کرده، تمام کارهایش رو کنترل و مدیریت نموده با معلم‌ها سر و کله زده و البته به فرزندش غر زده تا کارهایش رو به شخصه انجام بده . اما به جای همه این موارد حتی با عدم پذیرش کودک در مدرسه محلی مواجه شده هستش.
هنگامی که مادرش اون رو به مدرسه برد رنجیده خاطر بود. مادر تصمیم گرفت که دیگه در هیچ کاری دخالت نکند. پسرش شوکه بود. مجبور بود خودش بدون حضور مادرش درباره مشکلاتش از جمله عدم انجام تکالیف یا جلسات با معلم‌ها صحبت کنه. اگر چه هرگز شاگرد ممتاز نبود اما این ابداً ناراحت کننده نبود.

تلاش کودک رو تحسین کنید نه دستاورد رو
ما عاشق تحسین کردن فرزندان خود هستیم و میخواهیم والدین کودکان موفق باشیم؛ پیشینه این امر به تقویت عزت نفس در سال ۱۹۷۰ باز می‌گردد. اما تحسین کودک برای باهوش‌بودن و نه برای تلاش به مقوله‌ایی موسوم به طرزفکر ایستا بازمی‌گردد که از سوی محقق موسسه هستند فورد، کارل وک مطرح شد، که در این صورت کودک از چالش‌ها شرمنده می‌شود و فرار می‌کنه. این مطالعه رو مد نظر داشته باشید که در خلاصه‌ایی از آن اینچنین مطرح می‌شود:
محققان به دو گروه دو سری تست آسان می‌دهند. به گروه اول گفته می‌شود شما قادرید به سوالات به درستی پاسخ دهید، چون باهوش هستید. به گروه دوم گفته می‌شه چون سخت تلاش می‌کنید به پاسخ‌های درست دست خواهید یافت. سپس به اون‌ها تست‌های دشوارتری داده شد، این تست‌ها فراتر از توانایی آن‌ها طراحی شده بود. مشخص شد کودکان در گروه باهوش تست رو دوست نداشته و نخوهستشند که ادامه دهند. حال آنکه گروه تلاش تصور کردند باید بیش‌تر تلاش کنند و به استقبال تلاش بیشتر رفتند. سپس تست سومی در اختیار آن‌ها قرار داده شد، تستی آسان. کودکان گروه باهوش به چالش کشیده شدند و نتایج بدتر از تست اول بود، حال آنکه سادگی تست مثل تست اول بود. گروه تلاش عملکردی عالی داشتند و از گروه باهوش‌ها پیشی گرفتند.
و نکته ترسناک این بخش:‌ محققان به کودکان گفتند قرار هستش همین تست‌ها رو در اختیار دانش‌آموزان مدارس دیگر قرار دهند، و از آن‌ها خواستند تا نکته‌ایی درباره نمره کسب شده خود یادداشت کنند. ۴۰ درصد کودکان گروه باهوش درباره نتایج دروغ گفتند، حال آنکه در مقایسه مشخص شد که فقط ۱۰ درصد گروه تلاش درباره نمره کسب کرده دروغ گفته بودند.
اگر فرزندان ببینند که ما شکست می‌خوریم اما دوباره می‌ایستیم و ادامه می‌دهیم، یاد می گیرند که شکست در مسائل به معنای سقوط و نابودی انسان نیست.
لاهی نتایج طرزفکر ایستا را در کلاس‌های خودش نیز مشاهده می‌کند. کودکانی که بیش از حد برای باهوش‌بودن تحسین شده‌اند، کمترین تلاش را برای موفقیت انجام می‌دهند، هرگز خود را به چالش نمی‌کشند و از ترس اینکه اشتباه کنند و شرمنده شوند از انجام کارهای جدید سر باز می‌زنند.
توصیه وک بسیار ساده هستش: تلاش کودکان رو تحسین کنید و نه دستاوردهای آنان رو. لاهی هم به این توصیه نکته‌ایی را اضافه میکنه: اجازه بدید فرزندتان خودش با چالش روبرو شود. اگه آن‌ها ببیند که شما هم شکست می‌خورید و دوباره تلاش می‌کنید، آن‌ها هم درمی‌فهمند که شکست به معنای نابودی نیست. اما چرا والدین نباید در کار فرزندان دخالت کنند؟

روحیه ‌ایی مثل پدربزرگ و مادربزرگ‌ ها داشته باشید
اغلب ما به دلایل درستی فرزند خود رو به ورزش تشویق می‌کنیم. می‌خواهیم که بدونند، در هوای تازه تنفس کنند، با حضور در کارهای تیمی آشنا شوند و لذت ببرند. اگر هستشعدادی از خود بروز دهند، بسیاری از ما به طور ناگهانی هیجان‌زده می‌شویم، دستورالعمل‌های وحشتناکی برایشان تجویز می‌کنیم و مربیان رو درباره موانع پیشرفت سوال پیچ می‌کنیم که مبادا آن‌ها رو مرتکب بشیم.
برخی از لیگ‌های فوتبال تمریناتی رو در روزهای شنبه در نظر می گیرند که فقط مخصوص آرام کردن هیجانات غلط والدین هستش.
بروس بران و راب میلر، دو تن از مربیان سابق که مربیگری کنشگرانه و پویا رو پایه‌گذاری کردند از دانشجویان ورزشکار خود پرسیدند که بدترین خاطره شما از دوران نوجوانی یا دوران مدرسه درباره ورزش چیست؟ پاسخ همراهی والدین تا مدرسه بود. توصیه‌ایی قوی و صریح: حمایت بیش از حد کافیست.
لاهی پیشنهاد می‌کنه که اگه به تماشای مسابقه می‌رید، مثل پدربزرگ و مادربزرگ‌ها تشویق کنید و نه والدین. دانشجویان ورزشکار ترجیح می‌دادند که پدربزرگ یا مادربزرگشون به تماشای مسابقه‌های آن ها بروند، چون حمایت و تشویق آن‌ها غیرقابل پیش‌بینی و بر دستاوردشان متمرکز نیست.
پدربزرگ یا مادربزرگ‌ها از استراتژی مربیان یا سوت‌های داور انتقاد نمی‌کنند. حتی در صورت شکست از نوه خود حمایت می‌کنند بدون هیچ قید و شرطی.

معلم رفیق شما هاست، دشمن شما نیست
اگه با معلم خود صحبت کنید از بسیاری مشکلات اجتناب میشه.
لاهی داستان‌های وحشتناکی درباره والدینی که ادعای تغییرات بزرگ دارند و از چالش‌های بزرگ اجتناب می‌کنند برای ما تعریف می‌کنند. چنانچه والدین از معلم بخواهند سخت‌گیری بیشتری نشان دهند، تدریس امری مشقت‌بار برای معلم می‌گرده، حال آنکه برای دانش‌آموزان سخت‌گیری بسیار غیرقابل تحمل و خسته‌کننده هستش.
لاهی لیست بلند بالایی برای بهبود روابط والدین و معلم‌ها پیشنهاد می‌کنند. برخی از اون‌ها بسیار واضحند که نوشتن آن‌ها هم غمناک هستش، دوستانه و مودبانه رفتار کنید؛ به تعلیم و تربیت احترام بگذارید.
برخی دیگر از این موارد:
پیش از پاسخ به نامه معلم مبنی بر شرایط اضطراری یا انتقاد یک روز تآمل کنید.
معلم را در جریان اتفاقات بزرگی که در خانواده رخ می‌ ده قرار بدید.
با فرزند خود گفتگو کنید، مسولیت‌هایی رو بهش واگذار کنید و اون رو آماده هم صحبتی با دیگران کنید.
کتاب‌های متعددی در این زمینه‌ها وجود داره و پیام همه آن‌ها این هستش که شکست مساویست با موفقیت.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.