خانم های شاغل بخوانند، مامان میشه نری سركار؟
اين روزها شرايط زندگی آنقدر سخت شده كه گاه و بيگاه مجبوری پا روی دلت بگذاری و به روياهايت پشت كنی تا امكان ادامه حيات داشته باشی و شانس برخورداری از حداقل امكانات را از دست ندهی.يكی از مسائلی كه امروزه گريبانگير بسياری از خانوادههاست، چگونگی برخورد و نحوه مواجهه مادران شاغل با نوزادان و كودكان خردسال آنهاست.
شهرزاد: این روزها شرایط زندگی آنقدر سخت شده كه گاه و بیگاه مجبوری پا روی دلت بگذاری و به رویاهایت پشت كنی تا امكان ادامه حیات داشته باشی و شانس برخورداری از حداقل امكانات را از دست ندهی .
یكی از مسائلی كه امروزه گریبانگیر بسیاری از خانوادههاست، چگونگی برخورد و نحوه مواجهه مادران شاغل با نوزادان و كودكان خردسال آنها میباشد؛ مادرانی كه با كار كردن در بیرون از منزل، سختیهای دو كار توامان بسیاری را به جان میخرند تا كودكانشان در موقعیت بهتری رشد كرده و امكانات و شرایط مطلوبتری را از لحاظ اقتصادی برای تامین آینده آنها فراهم آورند؛ اما مساله این است كه درك این موضوع برای كودكان بسیار دشوار و بعضا غیرقابل پذیرش است .
بچهها بویژه در سالهای اول زندگی خود دیوانهوار عاشق و دلبسته مادرانشان هستند و معنای احساس امنیت، آرامش، شادی و رفاه را در حضور مادر میدانند، اگرچه كودكان هم از عشق و مهر مادر به خود آگاه هستند؛ اما وقتی كه مادری هر صبح هنگام رفتن به سر كار با فرزندش خداحافظی میكند، بویژه در سنین 1 2 سالگی، كودك قدرت تجزیه و تحلیل مسائل را نداشته و گاهی با خود فكر میكند اگر مادر هم عاشق من است، چطور نمیخواهد همه لحظهها كنارم باشد و همین افكار موجب بروز رفتارهای متفاوت و گاه ناهنجار از سوی كودكان میشود كه به شكلهای مختلف از جمله خشم، بیتفاوتی، انزواطلبی، بهانهگیری و... خود را نشان میدهد؛ اما در این بین نباید فراموش كرد كه مادران شاغل نیز حال و روز خیلی بهتری از كودكانشان ندارند.
آنها كه همیشه در رویاهایشان خود را میدیدند كه با فرزندانشان در حال بازی، صحبت كردن و تهیه صبحانهای دلپذیر برای دلبندشان هستند، حالا جبر روزگار آنها را در شرایطی قرار داده كه مجبورند هر روز با دلی پر از رنج و عشق، كودكان خود را رها كرده و لذت بودن با آنها را از دست بدهند و اگر مادربزرگ مهربانی برای نگهداری از كودك وجود نداشته باشد، این رنج با سپردن طفل به مهدكودك چندین برابر نیز خواهد شد .
چنین مادرانی همیشه احساس میكنند آن طور كه باید و شاید حق مادری را ادا نكردهاند و به عبارت سادهتر برای بچههایشان كم گذاشتهاند. آنها همواره نگران هستند و اضطراب ناشی از عدم حضورشان در كنار فرزند، موجب به وجود آمدن نوعی احساس گناه در آنها میشود؛ به طوری كه شاید بتوان گفت حس گناه، مهمترین احساس منفی مادران شاغل است كه در كنار اضطراب، تشویش و سرزنش خود در طول زمان میتواند آسیبی جدی به رابطه میان مادر و فرزند وارد نماید.
همچنین زنان شاغل در ماههای آغازین پس از تولد نوزاد در كنار این كه دوره افسردگیهای ناشی از زایمان را سپری میكنند، پس از چند ماه در اولین روزهای دوری از فرزند خود و حضور در سر كار، دچار ضربه روحی شدید و ناگهانی میشوند و به این ترتیب در محیط كار نیز نمیتوانند تمركز لازم را بویژه از لحاظ روحی و عاطفی داشته باشند. در عین حال این مادران با گذشت زمان و به علت همان احساسات منفی ذكر شده، ممكن است توجهی بیش از اندازه به كودك داشته باشند تا بهزعم خود با محبت فزاینده بتوانند از عذاب وجدان رهایی یافته و كمبودهای حضورشان را جبران كنند كه این مساله تاثیرات منفی و نامناسبی را در تربیت كودك و آینده رفتاری وی به وجود خواهد آورد؛ كما این كه میدانیم پایه شخصیت كودكان در سالهای اولیه پیریزی میشود .
اما مورد دیگر در رابطه با مادران شاغل، خستگیهای مضاعف آنها نسبت به دیگر مادران است. آنها كه یك روز سخت كاری را پشت سر میگذارند، با وجود اینكه تشنه فرزندان خود و مصاحبت با آنها هستند؛ اما در بسیاری از اوقات، این خستگی مضاعف به آنها اجازه حضور به شكل دلخواهشان را نمیدهد و نمیتوانند آن گونه كه در ذهن برنامهریزی كردهاند، عملکنند .
طبیعی است كه كمك و حمایت اطرافیان بویژه همسرانشان میتواند تاثیرات بسزایی را در كاهش استرس، خستگی و فشارهای روانی و جسمانی فراهم نماید. ضمن اینكه این مادران باید در خود با وی صحیحتر نسبت به ترك فرزندان و اشتغال فراهم آورند تا این احساس گناه، جای خود را به هر نگرش منطقی، برنامهریزی دقیق و استفاده از امكانات روحی و روانی موجود و پتانسیلهای موجود در رابطه با فرزندانشان بدهند. آنها باید این باور را در خود تقویت كنند كه گرچه دوری فرزندانشان بسیار سخت و مسوولیتهایشان طاقتفرساست؛ اما تمام این سختیها برای رفاه و آسایش بیشتر كودكانشان است و این نكته را نیز در نظر داشته باشند همین فرزندانی كه امروز از عدم حضور مادر در خانه، شاكی و معترض هستند، با ورود به مدرسه و در سنین بالاتر؛ نهتنها از شاغل بودن مادر خود احساس نارضایتی نمیكنند؛ بلكه از جایگاه اجتماعی مادر احساس غرور و رضایت بسیار خواهند داشت .
اما برای مواجهه با كودكان خردسال برای پذیرش بیشتر شرایط زندگی مادران شاغل، میبایست نكاتی را مدنظر داشته باشند؛ از جمله اینكه به كودكان خود اطمینان دهیم كه همیشه عاشقانه دوستشان داریم و زمانی كه از آنها دوریم، احساس دلتنگی میكنیم. باید در مورد شغل خود با آنها صحبت كنیم و از دلایل جداییمان و احساساتی كه در آن هنگام به وجود میآید، سخن گفته و اجازه دهیم فرزندمان نیز احساسات خود را در این مورد بیان كند . همچنین باید به آنها آموزش دهید كه در مواجهه با خشم خود، چگونه عمل کنند تا آسیب كمتری به خودشان و دیگران وارد شود. باید باور كنیم و بپذیریم كه برای كودك بسیار سخت است كه هر روز با كسی كه دوستش دارد، خداحافظی كند و به او حق دهیم كه مثلا روز بعد از تعطیلات احساس دلتنگی و بیقراری بیشتر داشته باشد.
اگر كودك را به مهد و یا خانه مادربزرگ میبریم، در لحظه خداحافظی بهتر است به او اطمینان دهیم كه بزودی به دنبالش میآییم و در طول روز هم در صورت امكان با او تماس خواهیم گرفت . باید به او اطمینان دهیم تا به ما اعتماد كند و به این ترتیب احساس عدم امنیت نداشته باشد. اگر كودك در هنگام بازگشت، رفتار متفاوتی نشان داد، نباید او را سرزنش كنیم؛ بلكه باید صبور باشیم تا او هم بتدریج به شرایط موجود عادت كند و كنار بیاید و مطمئن بشود كه با رفتارهای متفاوت و نامهربانانه نمیتواند مانع رفتن شما گردد. همچنین بایستی برایش سرگرمی و مشغولیتهایی را فراهم آوریم كه در طول روز از هدر رفتن زمان او جلوگیری كرده و موجب سرگرم شدن او باشد. سعی كنید هر طور شده وقتی را برای او كنار بگذارید تا در كنارش و فقط برای او باشید.
برنامهریزی كنید كه حتما چند روز در هفته او را به پارك، سینما و... ببرید. نكته دیگر اینكه همواره و در همه حال عشق خود را به او نشان دهید تا بداند كه تنها نیست، دوستش دارید و همیشه به یادش هستید و فراموش نكنیم این ما هستیم كه فرزندانمان را به حضور و حیات در این دنیا دعوت كردهایم، پس با عشق در ادامه مسیر همراهشان باشیم .
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼